ماجرای اجتماع اسکیت بازان نوجوان در شهر شیراز با وضع و حالی خاص که هنجار شکنی می نامندش و انتشار آن در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی از یک طرف و دستور برخورد و پیگیری ها بر اساس دستورهای قضایی از دیگر سو واکنش هایی را در جامعه به همراه داشته است.
این فضا و مانند آن که هر از گاهی در گوشه و کنار کشور مانند انچه چند سال قبل در مراسم آب بازی در پارک های تهران رخ داد، پدیده هایی اجتماعی هستند که مواجهه با آنها می بایست با ظرافت و علت یابی خاص با درک شرایط و بازیگران و پدید اورندگان اتفاق افتد.
مروری بر سن و سال شرکت کنندگان در برنامه شیراز نشان دهنده مقطع سنی خاصی است که اگر از لحاظ نسلی بررسی کنیم فرزندان نسل دوم انقلاب اسلامی یعنی دهه شثتی ها هستند که پدرو مادرانی تربیت یافته در دامان افکار و اندیشه های جغرافیای سیاست های فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی هستند.
نسلی رویش کرده با حس دوران دفاع مقدس و سازندگی و گفتمان های اصلاحات و عدالت طلبی و دیگر شعارهای دولت های حاکم در این نظام که هرکدام با کوله باری از بسته ها و برنامه ها هدایتگر تعلیم و تربیت نسل های پسا انقلاب بودند.
اکنون جامعه با فرزندان نسلی روبرو شده است که در سنین نوجوانی و استانه جوانی قرار داشته و انچه را که پدیده هنجار شکنی نامیده می شود از آنان در شیراز و دیگر نقاط احتمالی شاهد وقوع آنیم.
این نسل که پس از چهار دهه از دوران پسا انقلاب پا به عرصه فعالیت ها و تکاپویی اجتماعی گذاشته است به دلیل تغییر ماهیت سبک زندگی او با گذشته والدین و در افتادن در فضای ارتباطی قابل دسترس به مدد رشد تکنولوژی های ارتباطی و تاثیر شبکه های اجتماعی بر روح و روان او در فضاهایی متفاوت از نسل های پیشین زندگی دیگری را تجربه می کند که متناسب با نیازها و ذائقه این دوران است .
این شرایط درست نقطه مقابل تفکر برخی ها می باشد که بدون شناخت از نیازهای نسلی با دیدگاهها و ابزارهای سنتی خویش به دنبال اصلاح امور و رساندن انسان مادی این روزگاران به قله های معرفتی و بهشت گزینی برای انان هستند که در دنیای واقعیت ها و الگوهای رفتاری ارائه شده چندان سنخیتی با انچه گفته و رفتار می شود ، ندارد.
با کمی دقت و بازگشت به تجربه برنامه های فرهنگی و اجتماعی و آموزش های مهارت زندگی که در طول این چهار دهه بسیار نسبت به نوع و دوش آنها غفلت شده است به خوبی می توان به ظهور پدیده هایی خارج از افکار و اندیشه برنامه ریزان غافل از نیازها و تربیت نسل روز جامعه پی برد .
این نوجوانان که خود در دامان نسل متولد در فضای چهارچوب های فرهنگی و اجتماعی نظام حاکم پرورش و به گمان برخی هنجار شکنانه پای می گویند پاسخی است به آموزش ها و برخورد های شاید اشتباهی که پدران و مادران انان نیز به دلیل عدم باور به برخی آموزه ها و چهار چوب ها تجربه کرده اند و اینک بی خیال ترویج آن سبک و فرهنگ و انظباط شده اند و نسل بعد خود را با رها سازی در فضاهای جدید به دنبال سرنوشت باورهایشان سوق داده اند که ان هم در بسیاری جهات خالی از اشکال و بی تهدید بر ای این نسل نخواهد بود.
با این اوصاف انچه مهم است درک شرایط و فضای زیست نسلی و همسانسازی محیط و باورها با این وضعیت و برنامه ریزی برای فردای نسل ها است و اگر به دنبال مقصر و یا پیوند زدن به توطئه و تهدیدات دیگر هستیم راه له اشتباه رفته ایم چون هر سو استفاده ایی پهنه فرصتی می خواهد که با انکار واقعیت ها پیشتازی به انان داده خواهد شد و باید بپذیریم که با نگاه متفاوت نسل ها متناسب با ذائقه انان و طرحی نو درانداختن در روش ها می بایست حرکت کردو از هرکجای داستان جلوی اشتباه گرفته شود فرصت ها دوباره احیا و سرمایه های انسانی جامعه صیانت خواهد شد.