به گزارش اقتصادنیوز، بخش هایی از گفتگوی ظریف با روزنامه اعتماد را بخوانید؛
– آنهایی که به ایران حمله کردند همگی رفتند اما ایران کماکان باقی ماند.
– به استثنای روسیه، ایران در مقایسه با سایر همسایگان، از نظر جمعیت، منابع و قدمت تاریخی یک کشور واقعی است و نه یک قومیت.
– در آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق، شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک ائتلاف برای مقابله با ایران تشکیل شد.
– ما باید سیاست همسایگی مبتنی بر ایجاد وابستگی و اعتماد متقابل ایجاد کنیم. ضروری است که ایران به عنوان کشور بزرگتر در این کار پیشقدم باشد. نباید توقع داشته باشیم که همسایگان ما با همان توجه ما به این قضیه نگاه کنند.
– من نمیگویم ایران اشتباه نداشته و حتما ایران اشتباهات زیادی داشته اما این واقعیت که مقابله نیابتی با ایران از جنگ عراق و دورهای که ایران امکان ایجاد مزاحمت امنیتی برای سایرین را نداشت، آغاز شد، نشاندهنده این است که وضعیتی به ما از ابتدا تحمیل شد و متاسفانه ادامه دارد.
– نوع ارتباط ما با دوستان منطقهای از نوع نیابتی نیست. شما در نوع نیابتی گروهی را برای پیگیری منافع خود استخدام کرده و هزینههایی هم در این زمینه پرداخت میکنید. الان دولت عربستان سعودی برای اقدامهای نیابتیاش، میلیاردها دلار هزینه میکند.
– روزی جان کری به من گفت اگر ما پولهای شما را آزاد کنیم شما میتوانید آنها را در منطقه هزینه کنید. من به او گفتم: «موضوع هزینه نیست. رفقای شما در منطقه صدها برابر امکاناتی که ما میتوانیم در هر زمانی داشته باشیم هزینه میکنند اما چرا موفق نیستند؟ به این دلیل که نگاه آنها به این هزینهها نگاه نیابتی است.»
– ما تلاش نکردیم مرزهای خود را گسترش بدهیم. یکی از کشورهای همسایه ما که در سوریه حضور دارد، در هر جا حتی در مناطقی که به عنوان «حافظ صلح» هم فعال است، پرچم خود را بر فراز ساختمانهای دولتی نصب کرده است. ایران پرچم خود را نصب نمیکند. ایران برای حمایت و نه برای دستور دادن، در سوریه است. ما به حزبالله نه دستور میدهیم و نه میتوانیم این کار را بکنیم.
– این طور بگویم که شما برای سیاست خارجی همواره هزینه میکنید. ما هم جزو کشورهای متعددی هستیم که کمکهای توسعهای میکنند. مثلا مجلس کومور یا جیبوتی را در دوره قبل ما ساختیم. در بسیاری از کشورها ما درمانگاه یا بیمارستان ساختیم یا پروژههای توسعهای داریم.
– کاری که ما میکنیم، خریدن مزدور نیست و این تفاوتی است که بین ما و سایرین وجود دارد. ممکن است دوستان ما در شرایطی که امکانات مالی جمهوری اسلامی ایران بسیار بیشتر بود درخواستهایی میکردند و این درخواستها مورد قبول واقع میشد. در دولت یازدهم و دوازدهم به خاطر محدودیت امکانات و این که اولویت با مردم ایران است و به قول معروف «چراغی که به خانه روا است، به مسجد حرام است»، همه امکانات موجود هزینه مردم ما شد.
– قبول کنید که با ایجاد برخی همراهیهای بینالمللی بسیاری از هزینههای شما کم میشود. هزینه جنگیدن از هزینه دیپلماسی بسیار بسیار بیشتر است. ما اکنون برای دیپلماسی هزینه بسیار کمی میکنیم.
– یک بار مقام معظم رهبری – علی رغم این که ایشان در موقعیتی هستند که میفرمایند: «من انقلابی هستم و دیپلمات نیستم» – فرمودند: هزینه دیپلماسی از درگیری بسیار کمتر است و باید از مسیر دیپلماسی استفاده شود.
– برای استفاده از مسیر دیپلماسی، حتما باید هزینه هم بشود و گوشهای از این هزینهها کمکهایی است که انجام میشود.
– (سوال: احتمالا سال دیگر این موقع شما وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران نباشید…) (جواب: با خنده) انشاءالله.
– انتقادها به من درباره برجام از قبل از آمدن دونالد ترامپ هم بود و احتمالا ادامه هم پیدا خواهد کرد اما آینده باید قضاوت کند که برجام چه شرایطی داشت و چه شرایطی را برای کشور ایجاد کرد.
– محرمانه داریم. در دنیای امروز شما نمیتوانید مخاطب خود را انتخاب کنید. در گذشته شما در مسجد یا دانشگاه سخنرانی میکردید و گروه کوچکی میشنیدند. امروز هیچ فرقی نمیکند که شما در سازمان ملل متحد یا در مسجد محلتان صحبت کنید بلکه صحبت شما پخش میشود. لذا وقتی که شما در میانه مذاکره هستید که میدانی نه برای برد و باخت بلکه برای رسیدن به تفاهم است و همه تلاش میکنند که میزان برداشت خود از این تفاهم را به حداکثر برسانند، حرف محرمانه زیاد داریم.
– من وظیفهام دفاع از ایران، نه وزارت خارجه یا شخص خودم یا از برجام است.
– وظیفه من این است که مانع از ضربهخوردن منافع ملی در حال حاضر شوم. برای درازمدت راههایی هست که حتما هم در آینده به آنها توجه خواهد شد و کسانی که دل آنها برای ایران میتپد به این نکات فکر خواهند کرد.
– درباره رابطه با عربستان، اگر من خودم نگاه کنم ممکن است بتوانم بگویم که یک یا دو مورد فرصت از دست رفته است. مثلا در زمانی که من به عربستان سعودی دعوت شدم اما سعودی به دلایل مختلف نمیخواست آن طور که شایسته وزیر خارجه ایران است، برخورد کند. البته نرفتن، تصمیم شخص من هم نبود و حتی من حاضر بودم با همان شرایط هم بروم اما کشور این را به مصلحت نمیدید. علت این که اصرار نکردم این بود که برداشت شخصی من هم این بود که اگر سعودیها مایل به رسیدن به تفاهم باشند این گونه سنگاندازی نکرده و تشریفات سفر را توهینآمیز نمیکنند. شاید، شاید اما مطمئن نیستم اگر من این خطر و ریسک را کرده و مقامهای کشور را قانع کرده بودم که این سفر باید انجام بشود، فرصتی بود. برداشت من همان است که شما فرمودید، سعودیها تمایل نداشتند بین ایران و عربستان رفع تنش رخ بدهد.
– من از فرصتهایی که در حاشیه اجلاسهای بینالمللی برای گفتوگو با وزرای خارجه عربستان سعودی داشتم همواره استفاده کردم. حتی به هتل مرحوم سعود الفیصل در نیویورک رفتم و مورد انتقاد داخلی قرار گرفتم که چرا من به هتل او رفتم. حتی این که من روی کاناپه نشستم و او به دلیل کمر درد بر روی صندلی نشسته بود، به سوژه انتقاد از من تبدیل شد و برخی گفتند که او بالاتر از شما نشسته است اما من همه اینها را تحمل کردم. با عادل الجبیر، وزیر خارجه بعدی بارها در حاشیه جلسات گفتوگو کردم. پیامهای بسیاری برای عربستان فرستادم و حتی در هفتههای نخست حضور در وزارت خارجه با شهید عزیز سلیمانی به یک راهکار مشترک برای کار با عربستان سعودی رسیدیم و پیامی برای سعود الفیصل از طریق دیپلماسی مسیر ۲ فرستادیم که ایشان پاسخ بسیار ناامیدکنندهای داد.
– اولین مقالهای که بعد از وزارت نوشتم به زبان عربی و در روزنامه شرقالاوسط بود که روزنامه سعودی است. اولین اقدام سیاسی جدی من، گفتوگو با سردار سلیمانی با محوریت مسائل منطقه بود. برای آن که ما و عربستان بتوانیم به جایی برسیم که برای پایان دادن به درگیری در مناطق حساس این منطقه با هم همکاری کرده و ببینیم که آیا میتوانیم به اشتراک نظر برسیم. شهید سلیمانی در این زمینه آمادگی داشت. من قبلا هم گفتم شهید سلیمانی مرد صلح بود و درست است که مبارز بسیار شجاعی در میدان نبرد بود اما هر زمان که میتوانست برای پایان دادن به درگیری و رسیدن به صلح چه در افغانستان چه سوریه چه یمن و چه در سایر موارد کمک میکرد. من نمونههای بسیاری از همراهیهای سردار سلیمانی دارم و این نمونه اولین نمونه در دوران وزارت من بود.
– من قبلا با شهید سلیمانی درباره افغانستان و سایر موارد تلاشهایی انجام داده و به نتایجی هم رسیده بودیم اما این بار در نخستین هفتههای حضور من در وزارت خارجه با ایشان مشورتی کردیم و این مشورت به این نتیجه رسید که پیامی را برای سعودی بفرستیم. من از طریق برادرانی که با عربستان سعودی در جلسات دیپلماسی «مسیر۲» یا در جلسات موسسات مطالعاتی حضور داشتند و از طریق فردی که میدانستم به عربستان سعودی و حاکمیت آن زمان – نه حاکمیت امروز – نزدیک است پیامی برای آقای سعودالفیصل فرستادم. محتوای کلی پیام هم این بود که بنشینیم درباره موارد مورد اختلاف با هم همفکری و به مردم این کشورها کمک کنیم. یکی از مواردی که به آنها اشاره کردم، پرونده یمن بود که در آن زمان هنوز بحران در این کشور آغاز نشده بود. سردار سلیمانی با نگرش عمیقی که داشتند مساله یمن را به من گفت. در آن مقطع تازه چند هفته بود که بعد از شش سال دوری از محیط سیاسی به وزارت خارجه بازگشته بودم و باید اعتراف کنم که اطلاع نداشتم یمن در حال جوشیدن و غلیان است و ممکن است اتفاقی رخ بدهد. آن چه به ذهن خود من میرسید پروندههای بحرین، سوریه، عراق و لبنان بود که با عربستان سعودی درگیری داشتیم و سردار سلیمانی یمن را هم پیشنهاد کرد. در نهایت به پیام من پاسخ یک خطی داد: «جهان عرب به شما هیچ ربطی ندارد.»
– اصلا نمیپذیرم که ما به خاطر برجام، از منطقه فاصله گرفتیم. اتفاقا توجه من به منطقه بسیار زیاد بود و تلاشهای بسیاری برای حل مشکل در منطقه کردم.
– (کاهش تاثیر منفی سیاست خارجی بر معیشت مردم) حتما در حدی نبوده که خودم علاقه داشتم انجام شود اما میتوانم این را بگویم که از خودم هزینه کردم، از موقعیت داخلی خودم هزینه کردم، حرفهایی که مورد پسند بوده نزدم، حرفهایی که مورد پسند نبوده زدم تا سیاست خارجی باری بر معیشت مردم نباشد. خیلی راحت بود در این دوران حرفهایی بزنم که بپسندند تا از این فشارهای عظیمی که در داخل بر روی من بود، کاسته شود اما این کار را نکردم. اطمینان دارم من اقدامی نکردم که باری بر معیشت مردم اضافه کنم البته آن قدر که میخواستم نتوانستیم از تاثیر بار سیاست خارجی بر معیشت مردم کم کنم.
– (چقدر از صفر تا صد سیاست خارجی در این هشت سال دست محمدجواد ظریف بود؟) صفر. در تمام کشورها همینطور است.
– البته بگذارید من اصلاح کنم: صفر که من گفتم منظورم این بود که نقش همه وزرای خارجه صفر است. مگر یک وزیر خارجه مانند مایک پمپئو (وزیر خارجه امریکا) که جنگطلب باشد و بخواهد جنگ راه بیندازد. اما وزیر خارجه مجری است و دو وظیفه دارد: نخست به عنوان تحلیلگر باید واقعیتها را همان طور که هست بدون روتوش به مقامهای کشور ارایه کند. وزیر خارجه یک وظیفه دیگر هم دارد و آن دفاع از سیاستهایی است که کشور یا هر قسمتی از کشور اتخاذ کرده است.
– یک روزی اگر اسناد سیاست خارجی (کشور) منتشر شود، نشان خواهد داد که من حتی یک بار هم خودم را سانسور نکردم. یکی از محبتهایی که مقام معظم رهبری به من داشتند چه زمانی که سفیر یا معاون وزیر خارجه بودم این بود که همیشه میفرمودند «فلانی نظر خود را میگوید حتی اگر مخالف نظر من باشد.» حتی زمانی که میخواستم به نیویورک بروم ایشان به من دستور دادند که تو وظیفه داری نظرت را به صراحت به من بگویی حتی اگر یقین داشته باشی که این نظرت ۱۸۰ درجه مقابل نظر من است. این یک وظیفه است که من این وظیفه را انجام دادم.
– شما مجری «سیاستی» هستید که ممکن است در آن نقش محدودی داشتید. من در تدوین سیاستهای برجام نقش بیشتری داشتم، در تدوین سیاستهای منطقهای نقش محدودتری داشتم، در تدوین سیاستهای ایران با روسیه و چین نقش برجستهای داشتم، در تدوین سیاستهای ایران با امریکای لاتین نقش بسیار مهمی داشتم اما در تدوین سیاستهای ایران در منطقه نقش کمتری داشتم. نمیگویم نقش نداشتم بلکه نقش کمتری داشتم. اما مجری همه این سیاستها بودم و مدافع همه آن چه جمهوری اسلامی انجام داده است.
– ممکن است برخی سیاستها - نه سیاستهای منطقهای – را من اصلا قبول نداشتم. ممکن است برخی سیاستها برای کارشکنی در کار خود من دنبال شده بود اما وقتی که در مقابل جهان قرار میگیرم، نماینده مجموعه حاکمیت ایران هستم لذا باید از چیزهایی دفاع کنم که خودم هم به آنها باور ندارم و منتقد برخی از آنها هستم. اما میدانم کسانی که منتقد آن سیاستها هستند، خیر مردم ایران را نمیخواهند.
– همه میدانند دیدگاههای من در این حوزه چیست و میدانند که من رعایت حقوق مردم را ضرورت امنیت ملی ایران میدانم لذا بنده حتما منتقد بسیاری از سیاستهای حقوق بشری هستم اما اطمینان دارم، اطمینان دارم کشورهایی که از قتل قاشقچی (روزنامهنگار سعودی) حمایت کردند، کشورهایی که از رابطه خود با عربستان سعودی حتی یک ذره به خاطر این جنایت کم نکردند، کشورهایی که از رژیم صهیونیستی در سرکوب مردم فلسطین حمایت میکنند، دلشان برای مردم ایران نسوخته است. حتی کشوری مانند کانادا را در نظر بگیرید و ببینید روش رایدادن کانادا در قطعنامههای حقوق بشری سازمان ملل متحد درباره رژیم صهیونیستی چگونه است.
– شما اگر میخواهید حقوق بشر ایران اصلاح شود باید در درون عمل کنید. فشار خارجی هیچگاه به بهبود حقوق بشر در یک کشور کمک نکرده و هیچگاه برای بهبود حقوق بشر هم نبوده است.
– فرصتسوزیها (در دولت قبلی) نه به خاطر وزیر خارجه وقت و نه دولت بود بلکه به خاطر عناصر دیگری بود. وزیر خارجه یک وظیفه دارد و آن وظیفه ارایه واقعیات است.
– آقای دکتر صالحی یک اقدام بسیار شجاعانه انجام دادند و آن هم این بود که واقعیات را ارایه کردند و توانستند مجوز مذاکرات مسقط را بگیرند. گروهی در این مسیر کارشکنی کردند علیرغم اینک ه حالا ایشان یا دستور یا مجوز داشت گروهی کارشکنی کردند و اجازه ندادند کار پیش برود و یک سال فرصتسوزی کردند. آقای صالحی همیشه خوشنام خواهد ماند به خاطر این که مقابله کرد تا واقعیات را نشان دهد. یک روزی هم معلوم میشود که من همه واقعیات را گفتم. رفتم و با شکل خوبی این واقعیات را – آنجا که اجازه داشتم – در خارج پیش بردم.
– من موظف هستم که با صداقت کامل به عنوان دیدهبان آن چه را در صحنه دیپلماسی میبینم، ارایه بدهم، آن فرمانده نظامی هم موظف است آن چه را در میدان نظامی میبیند، ارایه کند، فرمانده اقتصادی هم موظف است واقعیاتی را که میبیند با صداقت کامل بیان کند. من وزیر خارجه باید بگویم که من در اینجا شکست خوردم. یک مسئول اقتصادی باید بگوید که نتوانستم به خاطر مشکلات خارجی کار اقتصادی را پیش ببرد. همه این دادهها در مرکز تصمیمگیری (شورای عالی امنیت ملی) که وزیر خارجه بخشی از آن است، وزیر دفاع، رییس ستاد کل و رییس سازمان برنامه و بودجه هم در آن حضور دارند قرار گرفته و تصمیمگیری صورت میگیرد. به عنوان مثال چرا رییس سازمان برنامه و بودجه عضو شورای عالی امنیت ملی است؟ به این دلیل که زمانی که میخواهیم تصمیمگیری کنیم همه ملاحظهها با صداقت وارد شود و تصمیمگیری شود. لذا نقش وزیر خارجه در اینجا نقش سیاستسازی است.
– از برخی اقدامها در صحنه بینالمللی دفاع کردم که معتقد بودم این اقدامها برای منافع ملی مفید نیست ولی آن اقدامها را نه من بلکه دیگران انجام داده بودند و من به عنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران موظف بودم از هر اقدامی که توسط ایرانیها توسط هر مقام مسئول ایرانی انجام میشود، در خارج دفاع کنم چه موافق باشم و چه نباشم. اما به لطف خدا و با سماحت مقام معظم رهبری در جاهایی که دیدگاه ویژهای داشتم، توانستم دستورالعملی را بگیرم که برای خودم اجرای آن غیر قابل توجیه از نظر وجدان یک متخصص روابط خارجی نبوده است.
– من نگفتم دشمن. من از کلمه دشمن هیچوقت استفاده نمیکنم. أنا رب الإبل. من مسئول حرفهای خودم هستم.
– من هیچوقت معتقد به تنش و تشنج نیستم بلکه معتقدم که ما باید هویت خود را حفظ کنیم. این یک هویت فرهنگی، تمدنی و ملی است. هویت ملی اجازه نمیدهد که یک امریکایی بتواند بگوید اگر من یک هفته از ایران حمایت نکنم به عربی یا به روسی یا به چینی صحبت میکند.
– نمیگویم برای حفظ این هویت و زاویهها باید هر روز هم با امریکا تنش و تشنج داشته باشیم. اما بالاخره این را هم بپذیریم که ما متفاوت هستیم. همان طور که امریکا برای خود احساس استثنا بودن دارد ما هم یک احساس ویژگی برای خودمان داریم. هیچ ایرانی نمیتواند بپذیرد که امریکا به او دستور دهد. هیچ فرقی نمیکند ایرانی طرفدار کدام گروه، ایده و تفکر باشد. این را نه فقط من که هنری کیسینجر هم میگوید که ایران میراثدار قدیمیترین هویت ملی جهان است. هویت ایرانی قدیمیترین هویت فرهنگی است و ما نمیتوانیم بپذیریم که دیگری از سر زورگویی بر ما حکومت کند.
– در برجام دو گروه مشکل داشتند: ایرانیها و امریکاییها. در اروپا کسی چندان با برجام مشکل نداشت. چرا؟ چون امریکاییها عادت کردند با هر کسی تعامل میکنند در این تعامل امریکا دیکته بکند اما در برجام دیکته وجود نداشت. ایرانیها هم به خصوص پس از انقلاب عادت کردند مقاومت کنند. برجام مقاومت داشت اما در نهایت آن تعامل بود. برای همین بود که هم در ایران و هم در امریکا برجام با مقاومت روبه رو شد.
– چرا ترامپ میگوید برجام بزرگترین کلاهی است که بر سر امریکا رفت؟ البته من که چنین اعتقادی ندارم اما ادعای او به این دلیل است که معتقد است امریکا باید سر هر میزی که بنشیند، دیکته کند که در برجام این اتفاق رخ نداد. این که الان امریکا میگوید باید زمانبندیها در برجام را تغییر بدهیم یا منطقه و موشکی را وارد مذاکره کنیم از کجا نشات میگیرد؟ اینجا همان جایی است که ما زاویه پیدا میکنیم. به خاطر این که آنها اصطلاحی دارند که میگوید آن چه مال من است که مال من است و آن چه که مال شما است هم قابل مذاکره است. این تفکر ممکن است با بسیاری از نقاط دنیا جواب بدهد اما با ایران جواب نمیدهد.
– من در ۷ سال و چند ماه گذشته – انشاءالله زودتر ۸ سال میشود – موقعیتی داشتم که ملاحظههای امنیتی به توصیه دوستان مسئول این کار، وجود داشته و من هم معتقد به تخصصگرایی هستم و درباره امنیت خودم هم نمیتوانم تصمیمگیری کنم. این مساله فاصله بین من و مردم ایجاد کرده است. اما در همین مدت هم حداکثر تلاش خود را کردم که اگر در جایی راه میروم یا سالی یک بار رستورانی میروم جدا از مردم نباشم. از طریق ایمیل و فضای مجازی هم با هرکس که بخواهد با من ارتباط داشته باشد ارتباط دارم و تلاش میکنم پاسخگو باشم.
– صدای مردم را درباره هزینهمند بودن سیاست خارجی شنیدهام.
– ما الان در جنگ اقتصادی با امریکا هستیم. ۸ سال هم با عراق در جنگ بودیم و آن جنگ یک واقعیت بیرونی بود و نمیتوانستیم بگوییم فراموش کنیم که در حال جنگ هستیم. الان هم امریکا یک جنگ اقتصادی با ایران سامان داده و قابل فراموشی نیست. اما این نکته بنده داخل دعوای سیاسی قاطی نشود. وقتی شما تمام مشکل را به خارج احاله میدهید مردم هم تمام راه حل را در خارج میبینند.
– با کمال احترام به همه دوستانی که به من محبت دارند، میگویم رییسجمهور یک کشور باید متمرکز بر سیاست داخلی باشد. شما یک وزیر خارجه دارید که سیاست خارجی را دنبال میکند و یکی از دلایلی که من معتقدم نباید رییسجمهور شوم این است که رییسجمهور باید بر سیاست داخلی متمرکز باشد. تمرکز باید بر ظرفیتهای ملی باشد و سیاست خارجی تسهیلکننده داخل است.
– همه باید بپذیرند که در دوران ما، من برای اولین بار هزینه گفتوگو با امریکا را پرداخت کردم. با وزیر خارجه امریکا نشستم و صحبت کردم. با وزیر خارجه امریکا به یک توافق رسیدیم. با وزیر خارجه امریکا اجرای توافق را آغاز کردیم. بسیاری در ایران مخالف این اقدام بودند. بسیاری در ایران کارشکنی کردند که الان وقت صحبت درباره این مسائل نیست اما بالاخره یک روزی همه این مسائل روشن خواهد شد.
– واقعیت امر این است که انتخاباتی در امریکا صورت گرفت. برخی خیال میکنند که دونالد ترامپ به خاطر برجام برنده شد و به خاطر مقاومت ما هم بازنده شد. این طور نیست. نه ترامپ به خاطر برجام برنده شد و نه به دلیل مقاومت ما بازنده شد. ترامپ به دلایل داخلی برنده و به دلایل داخلی بازنده شد. ضمن این که ترامپ هنوز هم در داخل امریکا، یک نیروی جدی است. این آقا آمد و سیاست تنشزدایی ما را نابود کرد.
– اسراییل در منطقه ما بسیار به دنبال تنشآفرینی است. تنها رژیمی که از تنش میان ایران و امریکا ۱۰۰ درصد سود میبرد، رژیم صهیونیستی است.
– علت آن که برجام موفق شد و مذاکرات قبلی موفق نبود این بود که در ابتدای مذاکرات برجام در توافقنامه ژنو، تصویر آخر را هم کشیدیم و تصویر نهایی از نوع رابطه داشتیم.
– به نظر شخصی من (که نظر کشور نیست) ما باید تصویر نهایی روابط با امریکا را مشخص کنیم. به امریکا بگوییم ما در موضوع اسراییل با شما همکاری نخواهیم کرد و با شما اختلاف خواهیم داشت. در موضوع سلطهگری با شما همراهی نخواهیم کرد. ما به شما اجازه نخواهیم داد که در مسائل داخلی ایران دخالت کنید اما مشکلی نداریم که در موضوع نفت با شما همکاری کنیم. مشکلی نداریم که امنیت خلیج فارس تامین شود. ضمن این که معتقد هستیم حضور خارجی در خلیج فارس ناامنی ایجاد میکند و شما نباید اینجا باشید. ما معتقد هستیم که در افغانستان باید دموکراسی برقرار باشد همان طور که در سال ۲۰۰۱ در «بن» با هم به تفاهم رسیدیم اما معتقد هستیم که حضور شما در افغانستان خطرناک است. ما نیاز داریم که تصویر جدی از کلیتی در آینده با امریکا داشته باشیم و پس از آن در موضوعاتی که تصمیم گرفتیم و نه درباره همه موضوعات مذاکره کنیم.
– برجام فرصتی برای (تصویرسازی در رابطه نهایی) امریکا بود که چنین ارادهای را در ایران ایجاد کند. مقام معظم رهبری فرمودند: این یک آزمایش است اگر این آزمایش موفق شود ممکن است به سایر حوزهها هم وارد شود.
– ۱۵۰ کشور در دنیا به آمریکا گفتند که ما با سیاست تو در برجام مخالف هستیم لذا این امریکاست که در برجام رفوزه شده. این کشور نمیتواند بگوید من که در برجام رفوزه شدم حالا میخواهم دو موضوع دیگر را هم به آن وارد کنم.
– ما انتخاب کردیم که مثل سعودی نباشیم. مردم ما آمادگی ندارند یک لحظه مانند عربستان سعودی زندگی کنند. ممکن است بگویند امارات خیلی آباد است. اما آیا آمادگی دارند آنگونه زندگی کنند. اگر آمادگی داشتند آن جمعیت در شهادت سردار سلیمانی بیرون نمیآمدند. این تعداد در مراسم فردی که مظهر مقاومت بود، حضور پیدا نمیکردند. این حضور نشانه انتخاب است و این حضور نشانه این است که این مردم آمادگی تحمل زور را ندارند. این حضور نشان میدهد که این مردم حاضر نیستند کسانی بیایند و برای آنها تصمیمگیری کنند. این نشان میدهد که این مردم قهرمان خود را کسی میداند که در مقابل امریکا ایستاده است. این نشاندهنده انتخاب مردم است. چه کسی مردم را مجبور کرده در خانه برای قاسم گریه کنند؟ شما میدانید که خیلی از کسانی که منتقد سیاست ما در سوریه یا در منطقه هستند برای حاج قاسم در خانه گریستند و عکس حاج قاسم را در خانه دارند و اینها نشاندهنده انتخاب است. انتخاب چه چیزی؟ انتخاب این که مردم ما نمیپذیرند مانند عربستان زندگی کنند.
– بالاخره ما باید این واقعیت را بپذیریم که در شکل دادن به آینده نقش داریم. اگر مردم در انتخابات حضور پیدا کنند حتما نتیجه متفاوت خواهد بود. اگر مردم بپذیرند که انتخابات تعیینکننده است حتما نتیجه متفاوت خواهد بود. ما باید بدانیم که خودمان سرنوشت خودمان را تعیین میکنیم. باید بپذیریم که برای مسئولان عالی کشور نگرانیهای مردم مهم است.
– مردم میدانند که ما قطار بیترمز و فرمان نبودیم و تلاش کردیم، مذاکره کردیم و به نتیجه رسیدیم. دو سال مردم فایده آن توافق را دیدند. البته من انتقادهایی دارم که در آن دو سال بسیار بیشتر میتوانستیم کار کنیم. بسیار بیشتر میتوانستیم کشور را از دو جهت مصونیت بدهیم: شاید هم دو جهت متضاد: یکی توجه به تولید داخلی که مقام معظم رهبری فرمودند، دیگری وابستهسازی خارج به ایران. زمانی که شما دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری در ایران دارید، آن زمان کشور قابل تحریم نیست.
– خاطرتان هست که «ای پی سی» نفت چند مدت طول کشید. به رغم تلاش بسیار بسیار مجاهدانه آقای زنگنه و همکارانش که توانستند نفت ما را با این فاصله بفروشند.کاری که دولت اوباما کرد این بود که با مرحله مرحله کردن اخراج نفت ایران از بازار جهانی، بازار جهانی را نسبت به نبودن نفت ایران بیتفاوت کرد. با این حال آقای زنگنه توانست با آن سرعت فروش نفت را بازگرداند.
– ما باید میتوانستیم به جای این که ما به دنیا وابسته شویم، بازار دنیا را به خود وابسته کنیم. این فرمایش رهبری است که دنیا به ما وابسته شود و ما فقط محلی برای واردات بیرویه نباشیم بلکه قسمتی از چرخه تولید و زنجیره ارزش جهانی شویم. بعد از برجام گفتند پس از مریخ، ایران بهترین جا برای سرمایهگذاری است و چرا این سرمایهها جلب نشد؟ به خاطر مقررات دست و پا گیر داخلی، افای تی اف و سایر موضوعات. ما در بسیاری از موارد باعث شدیم که این کشور مصونیتی که میتوانست با سرمایهگذاری خارجی در ایران بگیرد را از دست بدهد و همه چیز تبدیل شود صرفا به تجارت خارجی. تجارت خارجی برای شما مصونیت نمیآورد.
– واقعیت امر هم این است که هر کشور دیگری دو سال تحت این میزان از تحریم بود قطعا سقوط کرده بود همان طور که امریکاییها پیشبینی میکردند ما سقوط کنیم و ما این را وامدار مقاومت مردم هستیم و نه فرد دیگری. برای همین است که میگویم بسیار بیش از اینها باید به مردم اهمیت بدهیم و بدانیم که همه چیز ما از مردم است. دولت تلاش بسیاری کرد اما این مردم بودند که سیاست فشار حداکثری را به شکست کشاندند. ما دو سال است که در جنگ به سر میبریم و اگر این مقاومت مردم نبود و اگر همان دکترا در دور زدن تحریم نبود ما واقعا مشکلات اساسی بیشتری داشتیم. یک تحریم کوچک به یکی از همسایگان ما وارد میشود و ارزش پول ملی این کشور نصف میشود. تحریمی در مخیله شیطان هم نمیگنجد که ترامپ بر ایران تحمیل نکرده باشد و اگر ما دکترای تحریم داریم او فوق پروفسورای تحریم دارد.
– نحوهای که امریکاییها شهید سلیمانی را ترور کردند یک روش کاملا بزدلانه بود. شما فردی را که در میدان جنگ حضور دارد و نتوانستید توسط عمال خود – داعشیها – شهید کنید مجبورید نصف شب خودروی غیر نظامی او را که برای ملاقات با نخستوزیر کشوری میرود نه با نیروی مسلح بلکه با هواپیمای بدون سرنشین که اوج ترس و وحشت است، هدف قرار دهید. این موفقیت برای امریکا نیست. پرواز شهید سلیمانی مشخص بود. من زمانی که به بیاریتس میرفتم در حالی که سفر ما اعلام رسمی هم نشده بود اما پیش از آن که هواپیمای من بنشیند، اعلام شد که یک هواپیمای ایرانی در راه است. پرواز سردار سلیمانی از دمشق جلوی چشم اسراییل بلند شد و در بغداد با حضور فراوان امریکاییها نشست. هدف قرار دادن این گونه سردار همچون دستاورد بزرگی برای امریکا و ترامپ نیست.
– درست است که ترامپ رسما از سال ۱۳۹۸ از برجام خارج شد اما از دی ماه ۱۳۹۶ که سرکار آمد یک ضرب علیه ایران کار کرد و فشارهای متعددی را بر ایران وارد کرد. در همان سال نخست هم هر بار که معافیتها را تمدید کرد، تحریم جدیدی هم وضع کرد تا معافیتها تاثیر مثبتی نگذارد. ما ۴ سال این وضعیت را تحمل کردیم و هنوز تهران امن است. داعش پشت مرزهای ما بود اما کشور همچنان امن است.
– ما به اروپاییها اعتماد نکرده و توان اروپاییها را بیش از آن چه هست فرض نکردیم. ما در عالم دیپلماسی باید از همه ابزارها استفاده کنیم. در یک مقطع در سال ۱۳۸۲ زمانی که قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در شهریور ماه تصویب شد همه فکر میکردند که ایران تا حداکثر دی ماه آن سال پشت در شورای امنیت باشد. آقای صادق صبا، تحلیلگر BBC آن روز گفت ایران برای اولین بار در تاریخش در مقابل یک دو راهی قرار گرفته است: یا تسلیم شود یا به شورای امنیت برود؛ کاری که امریکا از ابتدای انقلاب به دنبال اجراسازی آن درباره ایران بود. امریکا در جنگ ایران و عراق و در قطعنامه ۵۹۸ به دنبال این بود که ایران را تحت تحریم شورای امنیت ببرد. اروپاییها در آن زمان (سال ۱۳۸۲) محملی را برای ما فراهم کردند تا بتوانیم ورود به شورای امنیت را نه در سال ۱۳۸۲ بلکه در سال ۱۳۸۵ ببینیم. ما ۳ سال امریکا را با استفاده از محملی که اروپاییها فراهم کرده بودند، شکست دادیم. ما هیچوقت امید نداشتیم اروپاییها بتوانند امریکا را پشت سر بگذارند و اگر در دولت احمدینژاد سیاست معقولی اتخاذ شده بود کماکان میتوانستیم با همان بازی وضعیت را ادامه بدهیم کما این که پرونده ما تا پایان آن دوره هم یعنی زمانی که آقای روحانی مسئول مذاکرات هستهای بودند و من جای دکتر عراقچی مسئول مذاکره بودم، به شورای امنیت نرفت. ما با استفاده از ابزار اروپا اجازه ندادیم که موضوع از شورای حکام بیرون برود.
– در این دوره نیز زمانی که امریکا از برجام خارج شد ما باز هم معتقد بودیم اروپاییها وظایفی دارند اما تصمیم نداشتیم در آن زمان از توافق خارج شویم و برجام را در جهت منافع خود میدیدیم؛ لذا این ابزار دیپلماتیک تاکنون به ما کمک کرده است. من نمیگویم ما از اروپا سوءاستفاده کردیم. اتفاقا اروپاییها در این دوره نشان دادند که در حوزه تحریم هیچ کاری نمیتوانند بکنند. من به اروپاییها هم گفتم که شرکتهای اروپایی قبل از آن که به پایتختهای خود نگاه کنند به واشنگتن نگاه میکنند. این مشکلی است که اروپا باید درباره آن تصمیمگیری کند. شرکتهای ما به خود ما نگاه میکنند اما این شرکتهای اروپایی هستند که استقلال و حاکمیت اروپا را به رسمیت نمیشناسند.
– توجه کنید در ۳ ماه گذشته ما از این طریق ۳ بار امریکا را شکست دادیم: دو بار در شورای امنیت و یک بار هم در مجمع عمومی با ۱۱۰ رای که این پیروزی دیپلماسی است. این پیروزی را از همان روشی که با اروپا و ۱+۴ پیش بردیم به دست آوردیم. در دیپلماسی شما باید از همه ابزارها در ظرفیت خود استفاده کنید و نمیتوانید ظرفیتی را برای ابزاری در نظر بگیرید که آن ظرفیت را ندارد.
– ما هم در ۱۳۸۲ و هم بعد از خروج امریکا از برجام میدانستیم که اروپا نمیتواند در برابر امریکا مقاومت کند اما باید به اروپا فشار میآوردیم که به تعهدات خود عمل کند البته اروپا بسیار بهتر از این میتوانست عمل کند.
– شما به هر کسی در روابط بینالملل اعتماد کنید به خودتان ضربه زدید. روابط بینالملل بر اساس یک حسابگری مستمر است و با علم به این که شما در روابط بینالملل نمیتوانید برنده و بازنده داشته باشید. اگر به سراغ بازی برد – باخت رفتید همه میبازند. منتها یکی کمی بیشتر، یکی کمی کمتر.