به گزارش ایرنا، لازمه پاسخگویی به این پرسش که آیا جهان در نوزدهمین سالگرد حادثه بهت انگیز ۱۱ سپتامبر امنتر شده است یا خیر، در وهله اول داشتن درک صحیح و تعریفی دقیق از معنا و مفهوم «امنیت» است. واژه (Security) از واژه لاتین Sine Cura گرفته شده است که به معنی «بدون ترس» است؛ ترسی که میتواند شامل ترس از تهدیدهای بزرگ علیه بشر یا مشکلات کوچک باشد. در حقیقت، مفهوم امنیت، مصونیت از تعرض و تصرف اجباری بدون رضایت است، و در مورد افراد به معنی آن است که نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع خود بیم و هراسی نداشته باشند و به هیچ وجه حقوق آنان به مخاطره نیفتد و هیچ عاملی حقوق مشروع آنان را تهدید ننماید.
دامنه تعاریف مرتبط با مفهوم امنیت در حوزه امنیت فردی، عمومی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ملی و بین الملل اگرچه بسیار گسترده است اما ابعاد حادثه تکان دهنده ۱۱ سپتامبر به قدری وسیع بود که کارشناسان و تحلیلگران بسیاری پیرامون «مفهوم امنیت پس از ۱۱ سپتامبر» دست به قلم شدند.
پس از این حملات رویکرد امنیتی تمامی کشورهای جهان به ویژه آمریکا تغییر پیدا کرد؛ کشورها از آن پس هزینههای زیادی را صرف امنیت ملی خود کردند. از آن دوره نه تنها سلاحهای متعارف و تسلیحات شیمیایی بلکه وسایل نقلیه، افراد و اشیای مشکوک نیز به عنوان خطری برای اجرای عملیات تروریستی محسوب شدند. سطح تمهیدات امنیتی در فرودگاهها و اماکن عمومی بالا رفت و زمینهها و کسب و کارهای جدیدی در زمینه امنیتی ایجاد شد.
افغانستان
در پی حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در واشنگتن، موجی رسانه ای در آمریکا و کشورهای غربی در خصوص مقوله تروریسم به راه افتاد و سپس ماشین جنگی آمریکا برای مبارزه ادعایی با تروریستهایی که از آن سوی دنیا «امنیت آمریکا را تهدید می کردند»، دو کشور افغانستان و عراق را به اشغال خود در آورد.
رشته تجاوزهای آمریکا با داعیه «جنگ علیه تروریسم» کمتر از یک ماه بعد از این حادثه در هفتم اکتبر ۲۰۰۱ با حمله نیروهای تحت رهبری آمریکا به افغانستان کلید خورد؛ حمله نیروهای نظامی ایالاتمتحده به همراه نیروهایی از انگلستان، کانادا، فرانسه، آلمان و استرالیا به افغانستان به بهانه سرنگونی رژیم طالبان و دستگیری «اسامه بن لادن» رهبر شبکه القاعده و با وعده برقرری صلح و آزادی در افغانستان صورت گرفت.
این جنگ طولانیترین جنگ خارجی تاریخ آمریکاست که تاکنون هزینههای مالی و جانی قابل ملاحظهای برای طرفین و البته با شدت بیشتر برای افغانستان را به دنبال داشته است. از آغاز اشغال افغانستان، بیش از پنجاه هزار غیرنظامی و بیش از ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی کشته شدهاند.
پس از مدت کوتاهی رژیم طالبان سقوط کرد و افغانستان به کشوری “آزاد” تبدیل شد، کشوری که قرار بود نمونهای باشد برای پروژه بزرگ “دموکراسی در خاورمیانه” که از جانب دولت «بوش» رئیس جمهوری وقت آمریکا تبلیغ میشد. اکنون، ۱۹ سال پس از حملههای یازده سپتامبر، طالبان برای کسب قدرت در افغانستان دورخیز برداشته و کم نیستند تحلیلگرانی که از قدرت گرفتن دوباره این گروه افراطی هشدار میدهند.
برخی از تحلیلگران بر این نظرند که «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا مصمم است، تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر سال جاری صلح میان دولت مرکزی افغانستان و گروه طالبان را به هر قیمتی شده جلو ببرد و موفقیتی را که در میانجیگری میان اسرائیل و امارات متحده عربی کسب کرد، بار دیگر تجربه کند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند، جنگ در افغانستان و لشکرکشی عظیم آمریکا به این کشور، نقطهی عطف آغاز جریانات از پیش برنامهریزی شده آمریکا بوده است. حمله به افغانستان، تحت عنوان مبارزه با تروریسم و در پس آن مطرح شدن نام القاعده، دقیقا آن چیزی بود که دولتمردان آمریکایی به عنوان نخستین نتیجه سیاسی از حملات ۱۱ سپتامبر، به دنبال آن بودند. سرکشیهای مکرر طالبان و تمایل جهانی برای نابودی این گروه نیز برای آمریکا چراغ سبزی بود تا این کشور اولین هدف جهانیاش را در قالب جنگ در افغانستان محقق کند.
سوریه نیز دیگر قربانی اقدامات ترورآفرین جهان غرب از جمله آمریکا و برخی متحدان منطقه ای آن است. ظهور داعش در سوریه با هدف سایه افکندن تهدید و ترور بر کشورهای مستقل و مخالف با یکجانبه گرایی در منطقه، یکی دیگر از تبعات اقدامات مخرب و هدفمند آمریکایی-صهیونیستی در منطقه است.
عراق
حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی در دست رژیم صدام، ادعای دروغین دیگری از سوی دولت واشنگتن بود که با نقش بر آب شدن آن، طبل رسوایی آمریکا به صدا درآمد. به عقیده بسیاری تحلیلگران، جنگ عراق نه تنها ربطی به سلاحهای کشتار جمعی یا سایر اهداف ادعا شده از جمله تمایل به گسترش دموکراسی یا تضمین نفت و حمایت از اسرائیل نداشت بلکه هدف اصلی آن تثبیت جایگاه و اعتبار آمریکا به عنوان قدرت پیشرو در جهان بود؛ قدرتی که حملات یازدهم سپتامبر موجب فروریختن نمادهای سلطه نظامی و اقتصادی آمریکا شد.
عراق پس از اشغال توسط آمریکا دچار مشکلاتی زیادی در منطقه شد. جنگی که با شعار «ثبات و دموکراسی برای عراق» و با عملیاتی به نام «آزادسازی عراق» شروع شد، در نهایت به کشته شدن صدها هزار غیر نظامی انجامید. این جنگ ضمن هزینههای میلیارد دلاری زمینه ساز شکلگیری داعش در منطقه شد. پس از ظهور داعش در این کشور مردم عراق دچار اقداماتی مشابه نسل کشی قرار گرفتند.
هرچند جنگ عراق اسماً تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت، اما آمریکا در قالب دیگری همچنان در عراق حضور نظامی خود را حفظ کرده است، بهویژه در سال ۲۰۱۴ بهبهانه مبارزه با داعش آمریکا دوباره به عراق نیرو اعزام کرد. حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ قرار بود گام دوم “دموکراتیزه کردن” خاورمیانه باشد، اما نتیجه معکوس داشته و پیامدهای ظاهری این حمله ویرانی عراق و ایجاد گروههای تروریستی بزرگ و کوچک در منطقه بود.
آمریکا
در حالی که ادعای بازگرداندن امنیت به کشورهای تروریسم زده همچون افغانستان و عراق از سوی آمریکا که خود تهدیدی جدی علیه صلح جهان است در این سالها محقق نشده، مرور اخبار و رویدادهای آمریکا خود بیانگر این است که کاخ سفید در به ارمغان آوردن امنیت در داخل خاک خود نیز موفق نبوده است.
کشته شدن سالیانه دهها هزار نفر بر اثر آزادی استفاده از سلاح، اعمال خشونت و قتل سیاهپوستان، روشن شدن آتش اعتراضهای ضد نژادپرستی در ایالتهای آمریکا، مدیریت ضعیف کنترل بیماری همهگیر، شکست پی در پی آمریکا در مجامع بینالمللی همه و همه نشان از سر رسید تاریخ انقضای اعتبار سیاستهای آمریکا و افزایش دامنه ناامنی در جهان دارد.
قدرت یابی آمریکا در عرصه بینالمللی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و افزایش اعتماد به نفس این کشور در تعاملات جهانی که منجر به اقدامات یکجانبه این کشور بدون اجماع بین المللی گردید، با گذشت حدود دو دهه و حضور دونالد ترامپ به عنوان ریاست جمهوری، نه تنها باعث تقویت جایگاه و اعتبار ایالات متحده در عرصه بین الملل نشده بلکه انزوای بیش از پیش و پشت کردن متحدان کاخ سفید را نیز باعث شده است.
اروپا
اروپا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز به نوعی با چالشهای ناشی از اهداف آمریکا در مقابله با طرحهای ادعایی علیه تروریسم مواجه شد. برخی از کشورهای اروپایی پس از این حادثه بی سابقه با حملات پراکنده داعشیها و افراطیون روبرو شدند و شهروندان قاره سبز ناامنی را عملا با پوست و استخوانشان احساس کردند.
به رغم اتخاذ تدابیر امنیتی گسترده در اروپا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، منابع اطلاعاتی کشورهای اروپایی بارها نسبت به احتمال حمله داعشیها به شهرهای مختلف این قاره هشدار دادند.
سیاستهای پسا ۱۱ سپتامبری آمریکا، اروپاییها را نیز برای مدت زیادی نگران کرد به همین دلیل باید به این مسئله اذعان کرد که سیاستهای به اصطلاح ضد تروریستی کاخ سفید نه تنها داخل آمریکا بلکه امنیت کشورهای اروپایی را نیز با مخاطراتی روبرو کرده و مقامات این کشورها را به اتخاذ یکسری سیاستهای غیرمنتظره مجبور کرد.
قدرتهای اروپایی که زمانی متحدان سینه چاک آمریکا به شمار می آمدند بعد از گذشت حدود دو دهه از حادثه یازدهم سپتامبر و مشاهده کشیده شدن آتش جنگ افروزیها و اقدامات تهدید آمیز دولت کاخ سفید به دامان قاره سبز نه تنها دامنه حمایتهای خود از دولت ترامپ را کاهش داده اند بلکه گمان میرود رویکردشان در این مسیر دستخوش تغییراتی شود.
جنایات بی دلیل و نقض آشکار حقوق بشر در سالهای پس از وقوع حادثه پر ابهام ۱۱ سپتامبر به بهانه مبارزه علیه تروریسم نه تنها دستیابی به این هدف را محقق نساخته بلکه آمار عملیاتهای تروریستی در جهان و نه فقط در خاورمیانه را افزایش داده است.
سایت «دیتابیس تروریسم جهانی» که اطلاعات مربوط به عملیاتهای تروریستی در سراسر جهان را گردآوری میکند، آمار جالبی را در خصوص فعالیت سازمانهای تروریستی منتشر ساخته است که بعد از ۱۱ سپتامبر به صورت جدی وارد کارزار تروریسم و کشتن انسانها شدهاند و یا اینکه اگر قبل از ۱۱ سپتامبر نیز فعالیتی داشتهاند، بعد از عملیاتهای ضد تروریستی آمریکا فعالتر از قبل شدهاند.
از این منظر داعش در آدم کشی در رتبه اول قرار دارد. طالبان تا سال ۲۰۱۳ با کشتن در حدود ۱۱ هزار انسان بیگناه در رتبه دوم قرار دارد. تحریر طالبان که شعبهای از طالبان در پاکستان است در رتبه سوم کشتار قرار دارد. بعدازآنها نیز بوکوحرام، الشباب و القاعده در شبهجزیره عرب در رتبههای بعدی قرار دارند.
بعد از سال ۲۰۰۵ و محرز شدن شکست آمریکا در حمله به عراق، به ناگاه گویی گروههای تروریستی به این نتیجه رسیدند که حالا دیگر وقت عمل است. آمریکا در طول ۴ سال ابتدایی عملیات نظامی علیه تروریسم نشان داد که توانایی مبارزه با آنها را ندارد و بعد از آن، این گروهها گستره عجیبی در سراسر جهان و البته در کشورهایی که دارای ثبات سیاسی نبودند، پیدا کردند.