از بگومگوهای آیت الله یزدی و آیت الله هاشمی تا امضای خلع مرجعیت آیت الله صانعی/خاموشی شیخ حوزه و سیاست
از بگومگوهای آیت الله یزدی و آیت الله هاشمی تا امضای خلع مرجعیت آیت الله صانعی/خاموشی شیخ حوزه و سیاست
معین نیوز_«شیخ محمد یزدی» یکی از اصلی‌ترین روحانیون «جمهوری اسلامی» بود که روز گذشته دار فانی را وداع گفت.

جوانی‎ را با سرِ منبر رفتن و پای منبر نشستن گذراند؛ میان‌سالی‎ را در حکومت تازه‎نفسِ روحانیت تداوم داد و مانند سایر هم‎لباسانش به ریاست دادگاه‎های انقلاب رسید تا تکلیف صدر و ذیلِ اموال و اشخاصِ وابسته و واماندۀ دودمان پهلوی را تعیین کند.

کمی بعد از رتق‎وفتق امور آنجا، عزم مجلس قانون‎‌گذاری کرد و به تدوین اساسنامۀ نظام اسلامی مشغول شد؛دهۀ ۶۰ به پایان نرسیده بود که «شیخ محمد یزدی» نمایندگی مجلس و عضویت شورای نگهبان را هم به کارنامه‎اش افزود و به یکی از اصلی‌ترین روحانیون «جمهوری اسلامی» بدل شد.

جایگاهی که یزدی تا کهن‎سالی و واپسین روزهای عمر حافظ آن بود، گرچه کمی پیش (۱۱ آبان) به دلیل شدت‎یافتن بیماری، اولین و آخرین استعفای خود را رسانه‎ای کرد و از شورای نگهبان کناره گرفت اما در حالی در ۸۹ سالگی درگذشت که همچنان «رئیس شورای عالی حوزۀ علمیه قم» نامیده می‎شد.

خانوادۀ «شیخ محمدعلی یزدی» در سال‎های پایانی قرن سیزدهم خورشیدی، زمانی که ظل‎السلطان بر اصفهان حاکم بود از یزد به این شهر کوچ کرد و او نیز در محلۀ «سید احمدیان» به عنوان امام جماعت منصوب شد. فرزندانش محمد و علی هردو عبای روحانیت به دوش انداختند و منبری شدند. از «محمد» پسر اولش، دو همسر، شش دختر و شش پسر باقی‏ است که از این میان یکی در اصفهان و دیگری در قم درس طلبگی خوانده ‏اند و از «علی» پسر دومش هم سه دختر و چهار پسر مانده که تنها یکی از آنان راه حوزه و درس دین را پی‎گرفته؛ او همان محمد یزدی است که ۱۰ تیرماه ۱۳۱۰ در اصفهان به دنیا آمد و کودکی‏اش را در همان محلۀ احمدیان گذراند و خواندن و نوشتن را در مسجد محل آموخت. هرچند از آموزش نوین هم عقب نماند و سر کلاس درس و پشت میز و صندلی مدرسه‎ای نشست که ریاستش را دوست روحانی پدرش برعهده داشت. او به گفتۀ خودش تا کلاس ششم را در آنجا گذراند؛ اما بیشتر به درس حوزه و تعلیمات دینی متمایل بود. محمد «جامع‎المقدمات» را از پدرش شیخ علی آموخت و دورۀ «سطح» را تمام می‎کرد که به قم آمد و پای درس مرتضی حائری، شهاب‎الدین مرعشی نجفی و محمدحسین بروجردی نشست. او آمدورفت‎های فراوانی به اصفهان و قم داشت و در همین زمان بود که با برخی از نزدیکترین دوستان خود در سال‎های آتی، همچون محمد محمدی گیلانی، شیخ حسین مظاهری و محمدتقی مصباح‌یزدی آشنا شد.

آنطور که خودش می‎گوید در جریان نهضت ملی‎شدن صنعت نفت، ترورهای فدائیان اسلام و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود به مسائل سیاسی علاقه‎مند شد؛ هرچند بیش از همه، این آیت‎الله خمینی بود که با شیوه‌های به تعبیر یزدی «عجیب» خود، در کنار تدریس دورۀ «خارج» نکات سیاسی را هم مطرح می‎کرد: « در اصول فقه، بحثی وجود دارد تحت این عنوان که امر و نهی در صورتی معنا دارد که مخاطب آن قابلیت تاثیرپذیری داشته باشد. اکثر استادان وقتی به این مبحث می‌رسند، در مقام مثال‏زدن می‌گویند: به دیوار و سنگ نمی‌توان گفت چنین کن! اما امام می‌گفتند به خروشچف نمی‌شود امر کرد که نماز بخوان! خودبه‎خود برای ما که شاگرد ایشان بودیم، این سؤال پیش می‌آمد که خروشچف دیگر چیست یا کیست؟ بعد می‌رفتیم دنبال پاسخ و همین امر بینش سیاسی ما را افزایش می‌داد».

فعالیت‎های سیاسی یزدی در سال‎های پیش از انقلاب به تعبیر خودش «کار مهم و قابل‎ذکری» را در برنمی‎گیرد؛ او به سبک و سیاق روحانیون هم‎دورۀ خود در شهرهای مختلف سخنرانی می‎کرد و در ماه‎های محرم و صفر نیز گاهی با طرح «سخنان تند» موجب تعطیل جلسه و دستگیری خود می‏شد. یزدی در این مدت در قم، اهواز، چالوس، خمین و کرمانشاه بازداشت شد و دو، سه ماهی را در زندان‎های قزل‏ قلعۀ تهران و کرمانشاه گذراند. او یکبار پس از تبعید به گنکان، آنجا را در زمان کوتاهی ترک کرد که با دستگیری مجدد به بوشهر تبعید شد. یزدی همچنین در خاطراتش به راه‎اندازی گروهی با عنوان «مبارزات زیرزمینی»

اشاره می‎کند که در آن با چاپ و تکثیر اعلامیه‎های امام خمینی، آن‎ها را به شهرستان‎ها ارسال می‎کردند. مخفی‎کردن سربازانی که از ارتش فرار می‎کردند نیز از دیگر اقدامات یزدی در سال‎های پایانی حکومت پهلوی بوده است.

انقلاب که پیروز شد، محمد یزدی ستاد استقبال قم را تشکیل داد و به دنبال ترتیب جایگاه برای دیدارهای رهبر فقید انقلاب در فیضیه بود. مدتی که گذشت در ریاست دفتر امام هم عضویت یافت و کنار احمد خمینی، شهاب‎الدین اشراقی، رسولی محلاتی و محمد غرضی دیدارها و سخنرانی‎ها را هماهنگ می‎کرد.

با گذشت کمتر یک‌سال از انقلاب و در اوایل دی‎ماه ۱۳۵۸،  نخستین نقش‎آفرینی جدی یزدی در قامت یک «روحانی انقلابی» رخ داد؛ متن قانون اساسی جمهوری اسلامی با مخالفت‎های گروه‎های کوچک ‎و بزرگ سیاسی مواجه شده و چهره‌های سیاسی مختلفی نسبت به محتوای آن واکنش‎های تند نشان داده بودند. از جملۀ این چهره‏ها محمدکاظم شریعتمداری روحانی تبریزی بود که رهبری حزب «جمهوری خلق مسلمان» را بر عهده داشت. او با راه‎اندازی تظاهراتی در تبریز، به مخالفتش جنبۀ عملی بخشید و از اینجا بود که محمد یزدی در قم و در مقابله با اقدامات هواداران شریعتمداری، «دارالتبلیغ اسلامی قم» و بیمارستان سهامیه را که تحت مدیریت وی اداره می‎شد از دست او خارج کرد. او در این زمینه می‎گوید: «با تشکیلات خلق مسلمان و شریعتمداری مبارزه کردیم و بیمارستان و دارالتبلیغ را از آنان گرفتیم. کارگردان اصلی را که شخصی در بیت ایشان بود، دستگیر و زندانی کردیم. آقای شریعتمداری به من گفت  من از قم می‌روم. گفتم اینکار عملی نیست و به هیچ وجه نمی‌گذاریم. گفت امنیّت من چه می‎شود؟ گفتم: من شخصاً تأمین می‌کنم. او در پایان حرف‎هایش گفت دربارۀ تمام متعلّقات من از بیمارستان، دارالتبلیغ و… هر چه شما تصمیم گرفتی، من قبول دارم.»

پیش از آن هم وی در تعطیل دفتر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در قم نقش عمده‎ای داشت و آنطور که در خاطرات خود نقل کرده دوبار از سوی این سازمان در فروردین و تابستان ۵۸ تهدید به ترور شده است.

مدتی بعد، نخستین و مهمترین مرکز تربیت طلاب و انتشار آثار تبلیغی در قم یعنی جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه که از سال‎های آغازین دهۀ ۴۰ خورشیدی با همراهی حسینعلی منتظری، احمد آذری ‌قمی‌، مهدی‌ حائری‌ تهرانی‌، محسن ‌حرم‌پناهی‌، سیدمهدی ‌روحانی‌، عبدالرحیم ‌ربانی ‌شیرازی‌، سیدموسی ‌شبیری زنجانی‌، جعفر سبحانی‌ و  ناصر مکارم ‌شیرازی شکل گرفته بود، ‌اساسنامۀ خود را به صورت رسمی ثبت کرد. ۱۷ مردادماه ۱۳۶۰، هیئت مؤسس جامعۀ مدرسین متشکل از محمد فاضل لنکرانی، علی مشکینی، احمد جنتی، ابوالقاسم خزعلی، احمد آذری‎قمی و محمد یزدی پای این اساسنامه را  امضاء کردند که اکنون از جمع‎شان تنها احمد جنتی برجای مانده است. محمد یزدی به دنبال درگذشت علی مشکینی در سال ۱۳۸۶، ریاست شورای عالی جامعۀ مدرسین را بر عهده گرفته بود.

او در بیشتر سال‎های دهۀ ۶۰ و تقریباً در طول مدت حیات بنیانگذار انقلاب، به عنوان «خطیب» شناخته می‎شد و کمتر مسئولیتی اجرایی را بر عهده داشت؛ هرچند در ماجرای اختلافات حزب جمهوری اسلامی و ابوالحسن بنی‌صدرکه پس از درگیری‎های ۱۴ اسفند ۵۹ اوج گرفت، نمایندۀ حزب جمهوری بود اما عمر ریاست بنی‌صدر آنقدر طولانی نشد که این هیئت نیز تاثیری بر امور داشته باشد.

جز این اما یزدی دو دوره نمایندگی مجالس اول و دوم را هم تجربه کرده است. او البته در دورۀ سوم مجلس نیز کاندیدا شد اما به دنبال بالاگرفتن اختلافات میان جناح راست و چپ درون حاکمیت و حمایت رهبری وقت انقلاب از دولت میرحسین موسوی، انتخابات دورۀ سوم در فضایی به شدت دوقطبی برگزار شد که نهایتاً به شکست کامل لیست راست‎گرایان انجامید. در همین زمان بود که پس از افزایش انتقادات گروه‎های موسوم به «خط امام»  به او و همفکرانش که برهم‎زدن سخنرانی وی در مهدیۀ تهران را هم به همراه داشت، محمد یزدی در پی استعفای لطف‎الله صافی گلپایگانی از عضویت شورای نگهبان در سال ۶۷ با حکم بنیانگذار انقلاب جایگزین او شد.

دورۀ نخست عضویتش در شورای نگهبان کوتاه بود. یزدی از سال ۱۳۶۸ با حکم رهبری به عنوان رئیس قوۀ قضائیه منصوب شد. دوران صدرات او بر دستگاه قضایی با مسائل سیاسی و اجتماعی متعددی هم‎زمان شد و رخدادهای مختلفی را به همراه داشت. همزمان با مسئولیتش در منصب قاضی‎القضات به عضویت مجلس خبرگان هم درآمد که تا سال ۹۴ ادامه پیدا کرد. او در پنجمین دورۀ انتخابات این مجلس در تهران از لیست موسوم به «خبرگان مردم» که حمایت اکبر هاشمی‎رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی را با خود داشت، شکست خورد اما باردیگر در انتخابات میان‎دوره‎ای که همزمان با انتخابات مجلس یازدهم برگزار شد از قم به خبرگان راه یافت؛ عضویتی که البته به دلیل شیوع کرونا و لغو مکرر نشست‎های خبرگان، هرگز منجر به حضور مجدد وی در صحن این مجلس نشد.

یزدی از سال ۷۸ با پایان‎یافتن مسئولیتش در قوۀ قضائیه باردیگر به شورای نگهبان بازگشت و تا تقریباً پایان عمر در همین نهاد مشغول بود. او از جمله معدود روحانیونی بود که هم در چارچوب سیاسی جمهوری اسلامی مسئولیت‎های مهمی را تجربه کرد و هم از خاستگاه حوزوی خود دور نماند و همزمان در این بخش نیز ایفاگر نقشی بود که البته ارتباطی محکم و مستقیم با سیاست‎های کلان نظام داشت.

محمد یزدی از جوانی تا میان‌سالی و کهن‌سالی خلق‎وخوی توأم با صراحت لهجه‎ و رک‎گویی‌ را حفظ کرد و همین سبب انتشار سخنان بی‌تعارف او نسبت به هم‎لباسان خود می‎شد و گاهی نیز واکنش‎های صریح آنان را در پی داشت. از جمله، بگومگوهای او با هاشمی‎رفسنجانی دربارۀ مواضع وی نسبت به انتخابات ۸۸ و نیز سخنانش در جلسۀ انتخاب رهبری در سال ۶۸، که هر دوی آن‎ها با واکنش تند هاشمی‎رفسنجانی همراه شد و در نهایت با پادرمیانی‎ها، بیش از آن ادامه نیافت. اطلاعیۀ جامعۀ مدرسین دربارۀ «خلع مرجعیت» آیت‎الله یوسف صانعی که با امضای یزدی منتشر شد از دیگر مواردی است که در دهۀ گذشته منجر به بحث‎وجدل‎های فراوانی در زمینۀ حق اختیارات این نهاد حوزوی شده و واکنش تند صانعی را هم به همراه داشته است. هرچند جامعۀ مدرسین و رئیس شورای عالی آن تا امروز نیز مواضع خود را در زمینه‎های مشابه حفظ کرده و همچنان می‎توان شاهد انتشار اطلاعیه‎های مشابه بود.

از دیگر سخنان  آیت‎الله محمد یزدی که باعث بروز واکنش‎های متعددی شد، نامۀ سرگشادۀ وی خطاب به آیت‎الله العظمی شبیری زنجانی بود؛ او در این نامه با انتقاد از حضور شبیری زنجانی در مراسم عزاداری منزل عبدالله نوری در تهران، خطاب به وی نوشت: «این موضوع ناراحتی و تعجب مقلدین و حوزویان را در پی داشته است. چگونه می‌شود، حضرتعالی که فرصتی برای ملاقات با هیات رئیسه مجمع عمومی اساتید را ندارید، فرصت می‌کنید در منزل آقایی در تهران حاضر شوید و با این آقایان ملاقات داشته باشید! یادآور می‌شوم مقام و احترام شما در سایه احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است، پس لازم است این احترام و شئون مرجعیت را رعایت فرموده و ترتیبی اتخاذ فرمائید این گونه مسائل دیگر تکرار نگردد.»

در پی انتشار این نامه و مخالفت با محتوای آن، واکنش‎های متعددی از سوی برخی چهر‏ه‎های حوزوی و فعالان سیاسی صورت گرفت که از جملۀ آن‏ها استعفای آیت‎الله عندلیب همدانی از جامعۀ مدرسین بود. مجمع عمومی جامعۀ مدرسین نیز مجبور به انتشار بیانیه‎ای برای توضیح نامۀ آیت‎الله یزدی شد. در این میان البته هیچ واکنشی از دفتر آیت‎الله شبیری زنجانی نیز به دست رسانه‎ها نرسید.

او در مردادماه ۹۸ هم در جمع مسئولان مرکز بسیج اساتید حوزه با انتقاد از رویکرد صادق آملی لاریجانی در زمینۀ برخورد با اعضای دفتر خود، بار دیگر واکنش‌های متعددی را به سخنان خویش معطوف کرد که شاید از صریح‎ترین مواجهات میان چهره‎های سیاسی در چند سال اخیر باشد.

محمد یزدی پس از انتخابات سال ۸۸ و در پی بروز اختلافاتی میان دولت محمود احمدی‎نژاد با اکثریت اصولگرایانی که زمانی حامی ی بودند، رفته‎رفته از اظهار نظر در باب مسائل سیاسی روز یا حضور در تصمیم‌گیری‎های مقطعی جناح راست فاصله گرفت. او در اواخر عمر ترجیح داد بیشتر بر موضوعاتی که حوزه علمیه با آن مواجه است واکنش نشان دهد و اگر انتقادی دارد نیز خطاب به هم‎لباسان خودش باشد تا سایر مسئولان و مقامات. این رویۀ یزدی از یکسو و ظهور برخی دیدگاه‎ها و جریان‎های تازه در دل اصولگرایی از سوی دیگر، کار را به جایی رساند که جامعۀ مدرسین در آستانۀ انتخابات سال ۹۲ اعلام کرد دیگر در تصمیم‌گیری‎های اصولگرایان برای مسائل سیاسی نقشی نخواهد داشت. این موضع تا آخرین روز حیات یزدی ادامه یافت و دعوت‎های مکرر دوستان قدیمی یا هواداران طیف سنتی راست‎گرایان نیز سبب نشد او از تصمیم خود منصرف شود.

شیخ محمد یزدی از ازدواج خود با بتول آذری – که اسفندماه سال گذشته بر اثر ایست قلبی درگذشت – یک دختر و سه پسر داشت که دخترش بر اثر ابتلا به بیماری صرع جان خود را از دست داد. پسرانش به نام‎های هادی، مهدی و مجید هرسه درس طلبگی خوانده‎اند.  او مدت‎ها با بیماری گوارشی مواجه بود و صبح روز چهارشنبه ۱۹ آذر در ۸۹ سالگی در قم درگذشت.