زمانی که شیخ دیپلمات در شعارهای تبلیغات انتخاباتی سال ۹۲ سخن از گفت و گو با کد خدا و نشستن پای مذاکره به میان می آورد و راه نجات اقتصاد کشور را تعامل با دنیا می دانست، خیلی ها با تردید به انچه می گوید می نگریستند و برخی ها هم که همیشه مشت های گره کرده برای رها کردن به سمت غرب دارند، به نقد تند و تیز او و سیاستش پرداختند.
سرانجام اما پای مذاکره با گردش قهرمانانه به بهانه حل و فصل مسائل هسته ای باز شد و با نمایندگان کدخدا و همراهان انچه تشخیص و تقدیر بود در برجام به سرانجام رسید و مصالح و منافع کشور از اقتصاد تا سیاست داخلی و خارجی گره به این بازی که از ان برد برد یاد می شد گره خورد.
اگرچه در ماه عسل کوتاه این دوران و رفاقت با کدخدا ، ثمره های بسیار به بار نشان می داد و لبخندهای رضایت بر لبان می نسشت اما با کار شکنی های مخالفان و خروج یکباره کدخدا و زدن زیر میز ، زیر و رو شد هر انچه چیده شده بود و چه رشته هایی که پنبه شد.
حالا اما این قصه گره خوردن سرنوشت ملت به پای این سو و انسو راه دیگری انتخاب و در سیاست چرخش به شرق به رویارویی با کد خدا و نشستن دور میز اژدهای سرکش دوران و دوستان شرقی کشیده شده است و راه نجات به بریکس و دیگر مسیرها تعبیر گره می خورد .
اگرچه ابراهیم دولت سیزده که با شعار گره نزدن سرنوشت کشور و مردم و سفره اقتصاد به پای ابن و ان وعده بسیار داده است اما مشکلات بسیار و اتش چالش ها چاره راه را جز گره خوردن نمی بیند و سرشت این دورهمی های شرقی هم چیزی شبیه همان بازی برد برد با سمت دیگر کدخدا اما این بار بر سر میز پرچم های متفاوت و اینده نا مشخص تر است.
به هر تقدیر این سرنوشت، گره از برجام تا بریکس خورده است و چاره راه درست اندیشیدن و درست ایستادن در سمت درست تاریخ و بازی به نیکی دانستن و دست به مهره شدن در شطرنج سیاست ورزی و صحنه قدرت جهانی است وگرنه با پای لنگ و زبان به لکنت رفته و نادیده گرفتن داشته ها و توان و قدرت چانه زنی راه به مقصد درست ختم ننی شود ،حالا برجام باشد یا بریکس باید روی پای خودمان باشیم!
- نویسنده : یونس رنجکش