هفت سال پیش که گروهی تندرو با حس اصولگرایانه به بهانه اعدام شیخ نمر توسط رژیم آل سعود، دیوار سفارت عربستان در تهران را بالا می رفتند و به تکلیف خود عمل میکردند شاید چندان عواقب این اقدام و تصرف این مکان را در تیرگی روابط تهران و ریاض و اثرات تخریبی در اعتبار دیپلماتیک ایران در روابط بین المللی را درک نمی کردند ویا برایشان در آن مقطع مهم نبود که وارد چه بازی پر هزینهای برای منافع ملی شدهاند.
ایران و عربستان هرچند در این سال ها با بازی های پیدا و پنهان و قدرت نمایی های خود سطح تنش ها در منطقه را بالا نگه داشتند، اما برای هر دو کشور هزینه های بسیاری رقم خورد و طرف های سوم همسو و درگیر با این دو کشور اثر گذار در حوزه اقتصاد و امنیت خاورمیانه بهره های خویش را بردند.
شاید فروش تسلیحات نظامی آمریکایی ها و بازار گرمی اروپایی ها در کنار روسیه و چین از یک سو و گسترش روابط رژیم صهیونیستی اسرائیل و نفوذ آرام در دل کشورهای منطقه بویژه جهان عرب کمترین بهره هایی بود که از شرایط درگیری بین ایران و عربستان نصیب این اضلاع سوم شد، هر چند که جنگ یمن در کنار چالش های حکومت بحرین را نباید از ذهن دور داشت.
فرو ریختن دیوار اعتماد و روابط دیپلماتیک بین ایران عربستان هرچند پیامدهای خارجی بسیار برای ایران داشت اما در داخل نیز صحنه مدیریت سیاسی را برای دولت وقت که با شعار اعتماد سازی در روابط دیپلماتیک با جهان به میدان اورده بود و برجام را در دست سرانجام داشت بسیار سخت کرد، بویژه در زمانیکه نه ملک عبدالهی بود و نه هاشمی رفسنجانی تا به سبک رفاقتهای سنتی به کاهش تنشها بشتابند و از شتاب تندرویها بکاهند!
کاهش تنش میان دو کشور مسلمان صاحب نفوذ در جهان اسلام و پیرامونی که رقیب دیرینه هم نیز هستند نیازمند میانجی جدیدی بود تا در کنار تعامل با هردو و گره خوردگی با منافع خویش این چالش را بر طرف کند و بطور یقین نه آمریکا و نه روسیه به دلیل ماهیت خاص سیاستی خود در رابطه با این دوکشور قادر به بازیگری در ابن زمینه نبودند.
اینک با اتفاقهایی که در این یکساله با تغییر سیاست های آمریکا پس از روی کار آمدن دولت بایدن و دموکراتها در مقابل عربستان و ایران پیش آمد بهترین فرصت برای چین به عنوان رقیب جدی آمریکا در خاورمیانه بوجود آمد و با توجه به پیمان همکاریهای ابن کشور با ایران و عرستان که چندی پیش نیز با سفر پر ذن و حاشیه رییس جمهور چین به عربستان برای ایرانیان از یک سو و از طرفی سفر ابراهیم رییسی رییس جمهور ایران به چین برای اجرایی کردن توافق ۲۵ساله همراه بود ، رسیدن ایران و عربستان با میانجیگری چین شاید بهترین گزینه در مسیر یک شروع جدید برای هر دو کشور باشد هرچند که نباید هماهنگی های پشت پرده عربستان با آمریکا به عنوان شریک استراتژیک این کشور و چراغ سبزهای دیگر در این زمینه دا نادیده گرفت.
امروز این دو قدرت منطقهای که در نشست دبیر شورای امنیت ملی ایران با همتایان چینی و عربستانی در کشور میانجی با هم به توافق برای از سر گیری روابط دیپلماتیک گرفته اند باید شرایط خاص خود را در بحران فعلی دنیا بویژه پس از جنگ روسبه و اوکراین و قطب بندی های جدید دو بلوک شرق و غرب بیش از گذشته به تحلیل بنشینند زیرا اگرچه رقابت های جدی و نارنجی بین ایران و عربستان وجود دارد اما این دو کشور در واقع دو بال سعود و سقوط منطقه ای نیز به دلیل برخورداری از منابع انرژی و همچنین جایگاههای راهبردی و تاثیر گذاری های فرا منطقه ای هستند.
چین به طور یقین با بازی میانجیگری و بازیگری هایی که از این پس در منطقه بیشتر شاهد آن خواهیم بود منافع خویش را در نزدیکی این دوکشور به هم و دور کردن تنش ها می بیند زیرا امنیت سرمایه گداری های کلان چین در مسیر کریدورهای حمل و نقلی در دور تا دور کره زمین گره در ثبات منطقهای دارد که نقش افرینی های هریک از ابن دو کشور می تواند تهدیدات و فرصت های جدید بیافریند ضمن آنکه رفع بخشی از چالش ها ی حکمرانی ایران و عربستان هم به این توافق گره خورده است.
از سر گیری روابط دیپلماتیک ایران و عربستان را از هر زاویهای بنگریم تاثیرات مثبت آن بیش از هر چیزی پر رنگ است حتی اگر بانیان قطع این رابطه خود نیز در مقام منجی برآیند و ادعای درس اموزی مذاکره داشته باشند !