در دهه هفتاد کمتر کسی پیدا میشد که نگران بروز و ظهور ابتذال در سینمای ایران باشد، همان زمان همه چیز خوب پیش میرفت، داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی فیلم میساختند و در جشنوارهها و فستیوالهای متعدد جایزه دریافت میکردند. اما همان زمان مجید مجیدی، در جشن صدسالگی سینما در سال ۱۳۷۲ یک نگرانی درباره ابتذال سینما داشت که آن را اینگونه بیان کرد: «صدای پای ابتذال دارد میآید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را دربر بگیرد.»
شاید اکنون پس از ۲۱ سال و بعد از اینکه «فسیل» پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شده است بتوان نگرانی مجید مجیدی را درک کرد. سینمایی که با شوخی، تیکه و ارجاعات جنسی برای فروش و دیده شدن تلاش میکند.
اما مسئله این است که سینمای مبتذل واقعا چیست؟ آیا سینمایی است که در آن موضوعات مبتذل مطرح میشود؟ خب موضوعات مبتذل چیست؟ سینمایی که شوخی جنسی دارد یا در مورد این موضوعات صحبت میکند؟ خب ما وودی آلن را در سینما داریم که بسیار به این موارد پرداخته و در تمام فیلمهایش درباره موضوعات جنسی صحبت کرده، اما آن آثار اصلا مبتذل نیست و اتفاقا خیلی هم فرهنگی و تاثیرگذار است.
آیا فیلمی که مخاطب دارد و میفروشد میتواند ضدفرهنگی باشد؟ در اصل بحث بر سر همین است، در واقع اکنون یکی از معضلات اصلی سینما که دائم درباره آن صحبت میشود، مسئله ابتذال در آثار و بیارزش شمردن همه چیز است با این حال بسیاری از منتقدین بر این باورند اگر فیلمها و کمدیهایی که ما از آنها با عنوان مبتذل یاد میکنیم فروش دارند و مخاطبان خاص خودشان را دارند، هیچ ایرادی ندارد که ساخته شوند. برای اینکه دقیقتر بدانیم که آیا گزاره اول جمله به گزاره دوم مرتبط است یا خیر؟ در نشست تخصصی «خبرآنلاین»، محمد بهشتی رئیس پیش سازمان فارابی و شادمهر راستین فیلمنامه نویس، نظر خود را درباره این موضوع مطرح کند.
خواستند که ابتذال جای اندیشه را بگیرد
محمد بهشتی شیرازی در پاسخ به این پرسش توضیحاتی ارائه کرد.
به عقیده من هم هیچ اشکالی ندارد، سینما مانند سفره مرتضی علی میماند و همه میتوانند سر آن سفره بنشینند اما نکته این است که چه کسی در متن سینما باشد و چه کسی در حاشیه آن، مشکل اصلی از جایی شروع شد که سینمای مبتذل تبدیل به اصل سینما شد و سینمای اهل اندیشه به حاشیه رانده شد.
الان هم گاهی آقایان میرکریمی و فرهادی یک فیلمی تولید میکنند و مخاطب هم آن را تماشا میکند ولی عمومیت ندارد، شما بررسی کنید تا ببینید چه میزان از هنرمندان هستند که سالهاست خانه نشین شدند و اصلا کار نکردند.
چند وقت پیش یکی از هنرمندان از من کمک خواست که فیلمش را بسازد، من به او توضیح دادم که اگر با چالش مواجه هستی طبیعی است، الان ساخت فیلم برای اهل اندیشه سخت شده است، او در پاسخ گفت نه آقا! من سناریوی فیلم زرد نوشتم. این را مثال زدم تا بگویم ترافیک فیلم مبتذل تا این اندازه زیاد شده که حتی سینما هم توان پاسخگویی به آن را ندارد. همیشه در همه جای دنیا این قبیل فیلمها وجود دارد اما اینکه چه کسی سر سفره بنشیند مهم است.
یعنی خواستند که اندیشه از سینما خارج شود؟
تلاش کردند اندیشه از سینما بیرون برود، حاشیه سینما را به متن آوردن، صنعت سینما را به تزریق پولهای بیحسابوکتاب محدودی کردند، اصلاً برایشان بازگشت سرمایه مهم نبود، مانند زهری که به رگ سینما تزریق کردند گفتند فیلم میسازیم و مهم نیست کسی ببیند، خودمان میبینیم. با این کار اقتصاد و صنعت سینما متلاشی شد. ما گوهر گرانبهایی به نام سینمای ایران داریم، قبلتر فستیوالهای دنیا برای نمایش فیلمهای ایران صف میایستادند.
مدتی قبل منوچهر محمدی نکته مهمی را گفتند، اینکه که برای ما نقل کردند که ما ابتذال را به اندیشه ترجیح میدهیم، واقعاً چه اتفاقی افتاده که ابتذال به اندیشه ترجیح داده شده است؟ امروز آنقدر ترافیک فیلمهای مبتذل زیاد شده که حتی الان فیلمنامههای زرد در صف ساخته شدن هستند.
دانشجو میخواهد سهراب شهید ثالث شود اما «فسیل» میسازد
شادمهر راستین، منتقد سینما هم در پاسخ به این سوال توضیحاتی را ارائه داد.
نکته اساسی این است مشکل را گردن مردم نیندازیم، موضوع اصلی این است که به سوژه فیلمهایی که میبینیم کمی فکر کنیم. دو نفر هستند به نام سعید سهیلی و مسهود اطیابی که از حوزه دفاع مقدس وارد سینما شدند و آثارشان هم یک تم مشخص دارد، خندیدن به تفکرات نظام جمهوری اسلامی و مسخره کردن و مبتذل کردن آن افکار.
در شروع این فیلمها، ابتدا به مسئله سنت و مدرنیته میخندند، بعد آن را به سخره میگیرد و تماشاچی به ابتذال تفکرات این قشر میخندد و به آن پول میدهد و این ماجرا از فیلم «اخراجیها» مسعود دهنمکی آغاز شد و مخاطب از این طریق میخواهد بر ابتذال این تفکر مهر تایید بزند. اگر ما «اجارهنشینها» را هم بررسی کنیم متوجه میشویم که موضوعی را مطرح میکند که همه مردم درگیر آن هستند اما از زاویه طنز به آن میپردازد. اما در این دوره فقط فیلمهایی را داریم که همه چیز را به سخره میگیرند، در گام پوشش دهه شصت را مسخره میکنند، در مرحله بعد روابط انسانی آن دهه مطرح میشود و بعد نظارتهای موجود در آن دهه و افرادی که مخالف آن وضع بودند، به سینما میآیند. فیلمساز و سینمادار و مخاطب، همه میدانند که تماشای این فیلمها برای خندیدن به ابتذال آن تفکر است اما بازهم به سینما میروند. این فیلمها از «نهنگ عنبر» شروع شد که اتفاقا در این دسته بندی جزو فیلمهای بسیار خوب به شمار میآمد، بعد آقای داوودی «هزارپا» را ساخت.
اما به هرحال این فیلمها فروش خودشان را دارند و مدیران سینمایی هم بسیار با آنها پز میدهند.
بله، اگر آقای اسماعیلی آن عدد را میبیند باید این را هم بداند که به ابتذال آن نوع از تفکر خندیده میشود. درو اقع مسئولان باید بدانند که افراد پول میدهند تا به تفکر آنها بخندند. همین مردم وقتی پای یک فیلم خوب مثل «قهرمان» به وسط میآید مشکلی ندارند و همچنان آن فیلم را قبول میکنند و حاضرند برایش هزینه کنند.
در واقع بخاطر همین خندیدن به تفکر است که «فسیل» پرفروشترین فیلم تاریخ سینما به شمار میآید؟
موضوع پرفروشترین فیلم تاریخ سینما چیست؟ اگر میخواهید فیلم پرفروش بسازید دو راه دارد، در مدح دهه پنجاه و در ابتذال دهه شصت این کار را انجام دهید. در آن زمان برخی از خوانندهها را به برنامه «رنگارنگ» راه نمیدادند. الان وقتی میخواهند دهه پنجاه را معیار قرار دهند فقط آن خوانندهها را نشان میدهند، نگاه ابتذالی همین است هر چیزی را از منظر ابتذال به آن نگاه میکنند، آن را بی ارزش نشان میدهند و به آن میخندند. در نهایت وقتی هرجا میرویم عکس هیچیک از بازیگران فیلمهای پرفروش روی دیوار نیست، تصویر خسرو شکیبایی و علی نصیریان و این هنرمندان بزرگ را میبینیم بخاطر اینکه مخاطب هوشمند است.
آقای دهنمکی هیئت علمی دانشگاه است. اما در همان دانشگاه وقتی از فیلم خوب صحبت میشود کسی سراغ آثار ایشان نمیرود در عوض «یک اتفاق ساده» آنالیز میشود و دانشجو با حسرت از کلاس بیرون میرود. دانشجو میخواهد سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی شود اما در نهایت «فسیل» و این قبیل آثار را میسازد.