چندی پیش بنا به دعوتی به مناسبت افتتاح مجموعهای در جمعی حضور داشتیم که از دوستان و آشنایان و همکاران قبلی بودند و صاحب مراسم به دلیل احترامی که به افراد جمع داشت تدارک میزبانی دیده بود.
این جمع و مهمانان، گویا سوژه ای شد برای یکی از همین تازه بر تخت نشستهها در خانه ملت که از فقدان آدم حسابیها جا خوش کرده است.
این نماد ارزشی این روزها در تماسی با میزبان به درشتی سخن راند که دیگر اجازه نداری از چنین جمعی که در میانشان بانیان به قول او وضع موجود بودند در این مکان و ضیافت سفره پهن کنی حالا اگر مال خودت هم باشد !
این آقای دارای به اصطلاح لهجه آن ورابی که سوژه گاه گاه رسانهها و اشتباهی هم هست، برای اینکه قضیه را هم به نفع خودش جمع و جور کند به صاحبخانه پیشنهاد داد، حالا برای اینکه از خطایت بگذرم این آدمی که دوروبرم هست را فعلا پیش خودت جذب کن تا بعد!
با شنیدن این سخنان که راوی نقل می کرد، چشمهایم داشت از حدقه در می آمد که در روز روشن و خفتگیری اینگونهای، آن هم با این بهانه عجیب و غریب که همین آقایان متولی و بانی آن، باید پاسخگوی عواقب و وضعیتهای بدتر بر ملت باشند و شاید جا برای خشک کردن عرق خیس خجالت خویش هم پیدا نکنند بسیار شرم آور است!
حالا که کشور افتاده است دست یک عده و به تاراج می برند همه منابع و منافع را حداقل به بخش خصوصی که با توان و اعتبار و تلاش خویش چرخ لنگان این مملکت را می چرخانند، رحمی کنند و همین آدم ها را هم با باج خواهیهای خود فراری ندهند.
آقایان بالا دست، ناظر رفتار این منفعتطلبان و فرصتسوزان و عاملان نارضایتیها باشید که سکه این بدنامیها و خفت گیریها بنام شما خواهند زد!