در مطالعات ادبیات، نقش زبان بسیار مهم است. این ویژگی با ظهور ساختارگرایان و فرمالیستها اهمیت ویژهای یافت. آنها در مطالعهای تخصصیتر به نقش زبان در انواع ادبی توجه ویژهای داشتهاند. فرخی سیستانی از شاعرانی به شمار می رود که بیشتر اشعار خود را در نوع ادبی غنایی سـروده اسـت. با نگاهی گذرا به دیوان او اهـمیت احساسات فردی و «منِ» شخصی گوینده و گرایش او به بیان انواع احساسات بهخوبی دیده میشود. از میان احساسات گوناگون که ممکن است به تولید گونههای شعر غنایی بیانـجامد، بیان حـس «دوسـتداشتن» در اشعار فرخی نمود بیشتری دارد؛ از این رو مهمترین گونه غنایی در شعر فرخی «تغزل» است. او بیش از متقدمان و معاصران خود به گفت وگوی با دل و شکایت از بلای او و بیان حالهای گوناگونش توجه و رغبت دارد و بیشتر تغزلات خود را بـه ایـن معنی اختصاص میدهد. فرخی در تغزلهای خود صریح و صادق است و آنچه دلش میخواسته بر زبان میآورد. (۱)
در تحقیقات ادبیات فارسی درباره ویژگیهای زبان غنایی در تغزلات فرخی بهطور مستقل پژوهشی انجام نشده است. منتقدان ادبی از نظامی عروضی تا بسیاری از محققان معاصر بهطور کلی بر ویژگی «سهل ممتنع» زبان شعری فرخی اشاره کردهاند.
فرخی سیستانی یکی از مشهورترین قـصیدهسرایان دوران غزنوی است که دیوان او سرشار از مـضامین تـغزلی اسـت. تغزلات فرخی سرشار از مضامین عاشقانه و غنایی است و شاعر در سرودن این اشعار هنرمندی و مهارت به خرج داده است. اشعار او نظر و ذوق خوانندگان، حتی خواص اهل ادب را جلب و سیراب میکند و خواستاران این گونه اشعار بیشتر از مدایح او هستند.
تغزل فرخی از نـظر گـونهشناسی ارسطویی، ذیل نوع ادبی غنایی قرار میگیرد. شعر غنایی سـخنگفتن از احساس شخصی است به شرط اینکه از ۲ کلمه احساس و شخصی وسیعترین مفاهیم آنها را در نظر بگیریم. این نوع شعر حوزه وسیعی از شـعر فـارسی را در بر میگیرد. هنر فرخی در تغزلهای خود این است که او احساسات شخصی خود را در این اشعار بهطور آشـکار و صـمیمی بـه زبان آورده است.(۲)
فرخی در تغزلات خود مردی عاشق، شیفته، بیدل، بـیقرار، شادکام، پایکوب، زودرنج، نازکدل، زودخشم، خوشگذران، نالان، آسیمهسر، عاشقدل، بیتاب و ناشکیبا است. این ویژگیهای مـعنایی باعث می شود که شاعر در توصیف این حالات شیوههای متعدد زبان غنایی را در مـتن بـه کـار گیرد.
زندگی فرخی سیستانی
ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی از شاعران نامدار اواخر سده چهارم بود. فرخی ابتدا به دربار چغانیان راه یافت. پس از آن به دستگاه سلطان محمود غزنوی پیوست و با اکرام و بخششهای بسیار وی روبه رو شد. به جز محمود، جانشینان او، امیرمحمد و سلطان مسعود غزنوی را نیز در اشعارش ستود. او با موسیقی نیز آشنایی داشت و چنگ مینواخت. اشعارش شامل الفاظ متداول و عاری از کلمات غریب و ناهنجار است. در قصیده تا حدودی به اسلوب رودکی اما در غزل بیشتر به شیوه شهید بلخی نظر دارد.
دیوان اشعارش شامل ۹۰۰۰ بیت است. دولت نامه و ترجمانالبلاغه را نیز به وی نسبت دادهاند اما اخیراً پس از دسترسی به ترجمانالبلاغه ثابت شده که این اثر به رادویانی تعلق دارد.(۳)
زبان تغزلهای فرخی سیستانی
یکی از مهمترین ویژگیهای شعر غنایی کاربرد زبان ساده و همهفهم در آن است. استفاده از زبان ساده در مـتن، بهویژه از دوران رمانتیسیسم، یکی از قراردادهای شعر غنایی شد. ویژگی سهل و ممتنع را در توصیف سبک زبانی شعر او به کار بردهاند. زرینکوب زبان شعری شاعران همعصر فـرخی و بـهویژه فرخی را از مهمترین و درستترین نمونهها و سرمشقهای فارسینویسی به شمار آورده است. فرخی خود نیز اشاره میکند که «شاعر بسیاردان آسان سخن میگوید.» این شاعر یک حس عاطفی و اولیه انسانی را در تغزلهای خـود مطرح کرده و آن را به سادهترین روش زبانی با مخاطب در میان گذاشته است؛ بنابراین سادگی زبان یکی از مؤلفههای مهم زبان غنایی در شعر اوست. مخاطب با زبان ساده بهآسانی به خصوصیترین و شخصیترین احساسات گوینده دست مییابد. بـهسبب هـمین ویژگی است که نوع معشوق فرخی و شیوه عشقورزی او آشکارا درخور تشخیص است. مؤلفه زبان ساده در شعر فرخی به چند صورت اثبات میشود. این ویژگی در تغزلات فرخی بهطور گسترده دیده میشود.(۴)
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی / خوشا با پریچهرگان زندگانی
خوشا با رفیقان یکدل نشستن/ به هم نوشکردن می ارغوانی
دومین نشان سادگی زبان در شـعر فـرخی سـاخت نحوی ساده شعر اوست. با تأمل در تـغزلهای فرخی این نکته آشکار میشود که او با هنجارگریزیهای متنوع، کارکرد شعری زبان خود را برجسته کـرده امـا با توانمندی خاصی، ساخت نحوی شعر خود را بسیار ساده و روان نگاه داشته است:
دلم مـهربان گـشت بـر مهربانی / کشی دلکشی خوش لبی خوش زبانی
نگاری چو در چشم خرم بهاری/ نگاری چـو در گـوش خوش داستانی
به بالای بررسته چون زادسروی/ به روی دلافروز چون بوستانی
چو بـا مـن سـخن گوید و خوش بخندد/ تو گویی بخندد همی گلستانی
کاربرد مَثل
یکی از نمودهای زبان ساده در شعر فرخی اسـتفاده گـسترده از ضربالمثلها و تعبیرات مثلی است. این ویـژگی در منظومههای بزرگ غنایی، بـسامد بـالایی دارد و در تغزلات فـرخی کـمتر راه یافته است اما همچنان نمونههایی از آن دیده میشود:
تو مرا یافتهای بی همه شـغل / نـیست اندر کلهت پشم مگر؟
گـوینده با استفاده از این ویژگی در زبان، ارتباط بیشتری با مردم ایجاد میکند و زبانش به زبـان مـحاوره نزدیک میشود. (۵) فـرخی ازجـمله شـاعرانی است که تغزل او برخاسته از این است که او میخواهد آسان سخن بگوید، با مخاطب ارتـباط بیشتری برقرار کند و بر آنها تأثیر واحد گذارد.
دی ز لشکرگه آمد آن دلبر/ صدره سبز باز کرده ز بر
راست گفتی برآمد اندر باغ/ سوسنی از میان سیسنبر
گرد لشکر فرونشاند همی/ زان سـمن زلفـکان لاله سپر
فرخی در برخی تغزلها با زبان روایی، پیوند عاطفی میان انسان و طـبیعت ایـجاد میکند.
نبودِ ارجاع برونمتنی در تغزلهای فرخی
در تغزل فرخی، هـم ارجـاع برون متنی، مگر بهندرت، دیده نـمیشود و هم نشانههای زبانی شعر بر مدلولهای معین دلالت دارد؛ بنابراین هر لفظی در تغزل فرخی بـر هـمان معنی ظاهری آن دلالت دارد.
در این شعر یک احـساس فـردی مطرح است و شعر محدود به زمان مادی خاصی است که گوینده تجربه کرده اسـت. زمـان و مکان و شخصیتها مشخص است. این ویـژگی تـغزل فرخی یـکی از مـؤلفههای مـهم زبان غنایی در شعرهای غـنایی نخستین در زبان فارسی است.(۶)
زبان عاطفی
بـا مرور تغزلهای فـرخی آشـکار است که او احساسات شخصی خود را در این اشعار بازتاب داده است؛ بنابراین نمود متعدد زبان عاطفی در تغزلهای ایـن شـاعر دیـده میشود. فرخی در تغزلهای خود از میان عناصر مهم یک تغزل بیشتر به وصف حال عاشق توجه دارد؛ بنابراین خواننده در گزارههای متعدد با احساسات فردی گوینده روبهرو میشود.(۷)
در بـرخی تغزلها افزونبر اینکه زبان کارکردی عاطفی دارد، گزارهها نیز بیانگر تنهایی و انزوای گوینده است:
عاشقان را خدای صبر دهاد/ هیچکس را بلای عشق مباد …
عشق بر من در نشاط ببست/ عشق بر مـن در بـلا بگشاد
برجستهسازی در خدمت زبان غنایی
شعر فرخی بیانگر مرحله نخست شعر غنایی فارسی است. عشق او سرشار از شور جوانی و خواهش نفسانی اسـت. یـکی از جلوههای این نوع عـشق در زبـان فرخی بسامد نشانههای زبانی اروتیک است. شاعر با یاریگرفتن از انواع گـوناگون بـازیهای نامحسوس زبانی در کنار کارکرد عاطفی زبان، زبان غنایی ویژهای ایجاد کرده است.
چنانکه دیده شد، فرخی سیستانی بـسیاری از ویـژگیهای غنایی را در زبان ساده به مخاطب ارایه داده است. باید توجه داشت که در کنار سهلبودن، ممتنعبودن نیز یکی از ویژگیهای سبکی زبان شعر فرخی به شمار میآید. ممکن است، این ویژگی از عوامل بـرجستهساز زبـانی فرخی باشد. شاعر در زبان تغزلهای خود هنرمندانه برجستهسازیهایی انجام میدهد که شیوه بیان چندان جلب نظر نمیکند و غیرمتعارف نیست و تنها با دقتهای زبانشناختی شناسایی میشود.
فرخی گاهی مضامین شعری خود را با قـاعدهافزایی در زبـان شعر به مخاطب منتقل میکند. این مطلب البته در شعر غنایی پذیرفته شده است که تم در این نوع شعر بـا قـاعدهافزایی زبـانی گسترش مییابد. (۸)
فرخی سیستانی گـاهی بـا حرکت در قـطب اسـتعاری زبـان، ذهنیت غنایی خود را در واژه های شعر نشان میدهد:
بنفشه زلف من آن آفتاب ترکستان/ همی بنفشه پدید آرد از دو لاله ستان
تشخیص مهمترین هنجارگریزی در زبـان تغزلهای فرخی است. شاعر با این شیوه احساسات پنهان خود را در اجزای زبان نـشان میدهد. شـاعر عواطف شخصی خود را به اجزای طبیعت نسبت مـیدهد یـا با اجزای طبیعت درد دل میکند. شاعر در پی بیان احساسات شخصی خـود اسـت. تخیل خلاق او در ارایه این احساسات با کاربرد جانبخشی به عناصر طبیعت به کـمک او آمـده اسـت. از ویژگیهای دیگر زبان غنایی در تغزلهای فرخی سیستانی، نوعی گزارههای عاطفی اسـت کـه شاعر فعل را از آن حذف میکند:
خـوشا عـاشقی خـاصه وقـت جـوانی / خوشا با پریـچهرگان زندگانی
ساختار شعری فرخی سیستانی
بـررسی ساختار زبان تغزلات فرخی بیانگر این مطلب است که شاعر بهخوبی احساسات شخصی خود را در زبان متن نشان داده است؛ بنابراین تغزلهای او ازنظر انواع ادبی غنایی است. مؤلفههای مختلف زبان غنایی در زبـان تـغزلهای فرخی دیده میشود. شاعر تغزلهای خود را در زبانی ساده بازگو کرده و با این شیوه به مخاطب اجازه داده است بهراحتی به شخصیترین عواطف او دسترسی یابد. این مؤلفه زبانی شعر فرخی بـهصورت سـادگی واژهها و الفاظ، ساخت نحوی ساده، کاربرد مثل، زمینۀ روایی و نبود ارتباط بینامتنی در تغزلهایش نمود یافته است.
مؤلفه دیگر زبان غنایی فرخی، زبان عـاطفی تـغزلهای اوست. جهتگیری پیام در بیشتر تـغزلهای او بـهسوی گوینده است. شاعر بیش از هر چیز از من شخصی خود در تغزل یاد میکند. افزونبر این با نوعی روایت غنایی در برخی تغزلهای او روبهرو میشویم که اغـلب بـه شیوه تکگویی درونی ارایه شـده اسـت. ازسوی دیگر، شاعر با انواع برجستهسازیهای زبـانی، زبـان تغزل را در خدمت زبان غنایی قرار داده است؛ با قاعدهافزاییهای گوناگون، مضمون منظور خود را به مخاطب القا کرده است و همچنین با هنجارگریزی استعاره و تشخیص، بسیاری از موقعیتهای عاطفی و ذهنیات غنایی خود را در زبان نـشان داده اسـت. مؤلفههای غـنایی متنوع در زبان فرخی، زبان تغزلهای این شاعر را یکی از الگوهای زبان غنایی در میان شاعران فارسی معرفی میکند.(۹)
منابع:
۱- امامی، نصرالله (۱۳۷۳). پرنیان هفت رنگ، تهران: جامی.
۲- پارساپور، زهرا (۱۳۸۳). مقایسۀ زبان حماسی و غـنایی بـا تکیه بر خسرو و شیرین و اسکندر نامۀ نظامی، تهران: دانشگاه تهران.
۳- پاینده، حسین (۱۳۸۹). داسـتان کـوتاه در ایـران، جلد دوم، تهران: نیلوفر.
۴- پورنامداریان، تقی (۱۳۸۰). در سایۀ آفتاب، تهران: سخن.
۵- حافظ شیرازی، خواجه شمسالدین محمد (۱۳۶۲). دیـوان غزلیات، تصحیح و توضیح پرویز ناتلخانلری، تهران: خوارزمی، چاپ دوم.
۶- حقشناس، علیمحمد (۱۳۷۳). «نظم، نثر و شـعر؛ سه گونه ادب»، مجموعۀ مـقالات دومـین کنفرانس زبانشناسی، به کوشش علی میرعمادی، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.
۷- ذاکری کیش، امید؛ طغیانی، اسحاق؛ نوریان، سید مهدی (۱۳۹۳). «تحلیل ساختاری زبان غنایی (با تکیه بر نفثه المصدور)»، فصلنامۀ جستارهای زبانی، دورۀ ۵، شـماره ۲، ۱۱۱۱۳۸.
۸- زرّینکوب، عبدالحسین (۱۳۷۰). با کاروان حله، تهران: علمی، چاپ ششم.
۹- صفوی، کورش (۱۳۸۰). گفتارهایی در زبان شناسی، تهران: هرمس.