دروغ مصلحتی دروغی است که به نیت آسیب نزدن و مراعات احساسات دیگران گفته میشود. دروغ مصلحتی در بین بسیاری از ما رایج و قابل قبول است زیرا برای آن نیت نجیبانهای داریم که گویا نمیخواهیم دیگران را ناراحت کنیم و قصدمان مراقبت از آنهاست. اما اگر کمی بیشتر با خود صادق باشیم، دروغهای مصلحتی بیشتر در جهت محافظت از خودمان است. بسیاری از ما نمیتوانیم با ناراحتی ناشی از رویارویی با صداقت روبرو شویم و دروغ مصلحتی یک راه خروج ساده در اختیار ما قرار میدهد.
در اینجا به برخی دلایل رایج دروغهای مصلحتی پرداختهایم:
برای جلوگیری از احساس گناه: مثلا هفته پیش با دوستی قرار بیرون رفتن گذاشتهاید، اما وقتی آن روز فرا میرسد حس میکنید که خسته هستید و حال و حوصله بیرون رفتن را ندارید. به جای اینکه واقعیت را بگویید یک بهانه میآورید و خیال خودتان را راحت میکنید از اینکه دوست خود را آزرده خاطر سازید.
برای جلوگیری از قضاوت شدن: به عنوان مثال شما را در خانواده به عنوان فردی استوار میشناسند. بنابراین وقتی مشکلی پیش میآید به جای اینکه درخواست کمک کنید. از دروغ مصلحتی استفاده میکنید و میگویید بر اوضاع کاملا مسلطام. شاید به خود بگویید که دوست ندارید باری بر دوش خانواده باشید اما شاید میترسید که شما را به خاطر ضعیف بودن قضاوت کنند.
برای جلوگیری از ناامید کردن بقیه: فرض کنید استادتان از شما خواسته بود که تا آخر این هفته پروژه خود را تحویل بدهید اما حوصله آن را نداشتهاید و با یک دروغ مصلحتی به استاد میگویید آنفولانزا گرفته بودید، چرا که میترسید از اینکه استاد بفهمد شما هم مثل هر انسانی گاهی عیب و نقصهایی دارید ناامید شود.
عواقب بلند مدت دروغگویی مصلحتی
اگر در طول دوران رشد فرد، دروغهای مصلحتی برای او امری عادی بوده باشد ممکن است این باور را در او شکل دهد که مسئول احساسات دیگران است. این باور میتواند روابط فرد را آزارنده کند زیرا فرد بیش از حد فکر میکند که چه بگوید و دائم نگران است که به کسی توهین نکند. مثلا وقتی فرد به همسر خود در ابتدای زندگی دروغهای مصلحتی بگوید تا او را راضی و علاقهکند نگه دارد، دیر یا زود تعارضاتی در رابطه به وجود خواهد آمد. به این گونه که یکی از طرفین بعد از اینکه دیگری ماهیت واقعی خود را آشکار میکند احساس فریب خوردن خواهد کرد.
بدیهی است که صداقت شرط ضروری یک رابطه سالم است و دروغهای مصلحتی زیاد میتواند به حس اعتماد آسیب بزند. به قولی اگر افراد نتوانند در مورد چیزهای کم اهمیت صادق باشند، این نگرانی وجود دارد که در مورد چیزهای مهم اصلا نتوانند صداقت داشته باشند.
اگر فردی دائما دروغ مصلحتی بگوید در نهایت احساس خواهد کرد که همیشه باید خیلی نسبت به صحبتهایی که میکند هشیار باشد و این امر میتواند از نظر ذهنی خستهکننده باشد. دروغ مصلحتی میتواند هر تعاملی را به ماجرای بیپایان تبدیل کند. توجه بیش از حد به اینکه دیگران چه فکر و احساسی دارند به معنای زمان کمتر برای کشف افکار و احساسات خود است و شناسایی نیازها و تعیین حد و مرزها را دشوار میکند.
در نهایت، دروغهای مصلحتی مانع از واقعیتی میشود که برای همه رهاییبخش است. اگر هرگز به شما یاد ندادهاند که در مورد احساسات و اعمال خود صادق باشید، ممکن است برای شما سخت باشد که اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و توانایی شما برای داشتن اصالت را مختل میکند.
راهکارهایی برای این مشکل
گفته میشود که وقتی به میانسالی میرسیم، تازه آزادی شفاف، صادق، مستقیم و هر چیزی که همیشه میخواستهایم باشیم را کشف میکنیم. اما چرا تا آن زمان صبر کنیم؟ در اینجا چند راه برای مبارزه با دروغهای مصلحتی و در آغوش کشیدن خود واقعی آورده شده است:
آگاهی: به عادت دروغگویی خود توجه کنید. کجا و با چه کسانی این کار را بیشتر انجام میدهید؟ آیا فقط در محل کار این اتفاق رخ میدهد یا در روابط شما؟ هر چه آگاهی بیشتری داشته باشید بهتر میتوانید شروع به ایجاد تغییرات کنید.
پذیرش: با خودتان صادق باشید. از دوست داشته نشدن میترسید؟ از قضاوت شدن؟ اگر اینگونه است احتمالا کمی نسبت به خود احساس ناامنی میکنید. پذیرش این موضوع سخت است، زیرا ما دوست داریم حس کنیم که آدم برجستهای هستیم، اما این مرحله بسیار مهم و ضروری است.
به کار بستن: یک نفر را انتخاب کنید که به او دروغهای مصلحتی زیادی میگویید ( ترجیحا در ابتدا مهمترین فرد زندگی خود را انتخاب نکنید) و سعی کنید که از این به بعد نسبت به او صادق باشید.
علاوه بر این، از کسی در زندگی خود بخواهید که با شما صادقانه رفتار کند. به خاطر داشته باشید که نحوه ارائه بازخورد صادقانه هر فرد متخص به شخصیت اوست و شما مجبور نیستید با آنها موافق باشید. مهمتر از آن، کسی را به خاطر تقویت نوعی احساس در شما سرزنش نکنید. همانطور که شما مسئول احساسات آنها نیستید، آنها نیز مسئول احساسات شما نیستند.
به طور کلی، اصیل بودن نیازمند تمرین و زمان است و در طول این مسیر احساس ناراحتی خواهید کرد، اما ارزش رهایی را که در نهایت تجربه خواهید کرد، خواهد داشت.
با داشتن صداقت به عنوان قطبنما، هرگز احساس گم شدن نخواهید کرد.