صدای بوق های تبلیغاتی و بالا و پایین پریدن های متولیان امور البته نه مثل صادق بوقی که نشاط اور بود، این روزها بد جوری روی اعصاب ملت رژه می رود بویژه آنگاه که با طعم واژگانی خاص تلفیق و غلیظ هم ادا می شوند!
این حجم واژگان پر طمطراق که این سال ها از دولت و مجلس انقلابی با هوای جهادی، انتظارات بسیار برای مردم ایجاد کرد ه است ،حالا نه تنها ان آمال و آرزوها براورده نشده بلکه با دیدن انچه در میدان عمل حس می شود نا امیدی های بسیار در کف جامعه ای است که به حداقل ها خو کرده اند، صف می کشند.انچه اینک رنج اوری مردم را بیشتر می کند سایه نا کار امدی ها برای پاسخ به مطالبات حداقلی در جغرافیای وعده و قدرت مسوولیت هایی است که این جماعت مدعی تکلیف خدمت، از ریز و درشت برای مردم در اختیار دارند اما انچه رقم می خورد زخم ها را عمیق تر میکند.
از وعده ساماندهی کار کنان دولت گرفته تا افزایش حقوق بازنشستگان و کارگران در کنار وضعیت اسفناک معیشتی جامعه و بی رونقی افتصاد و کسب و کارو بد تر از همه آبروریزی های برامده از فساد و اختلاس و سوتی های مدیریتی را باید نمونه هابی از چالش های پیش روی جامعه بر شمرد که هر چقدر رنگ و بوی تبلیعات های حکمرانان بر ان سایه افکند اما واقعیت رنجوری مردم با دست بردن در جیبشان و چشیدن طعم تاسف سایه پر رنگ تری است.
اینک اما در دورادور این سفره خالص سازی که همه ی اهل یکدستی ها نشسته اند دیگر بهانه ای نباید برای تحقق وعده ها و برنامه های چند هزار صفحه ای رخ بنمایاند اما مشکل اصلی سهم کارامدی است که یک مرد اهل دانش و تجربه به از صد سیاهی لشکر است!