هوای کشور این روزها بدجوری دمق و نامتعادل است و از پس ورود انواع آلاینده ها که این سالها مازوت سوزی عصر عتیق هم به آن اضافه شده است می رود تا تن و روح آدم های خسته از رنجوری زمانه را رنجورتر کند!
آسمان آبی که یاد اور حس کودکانه در نقاشی های گذشته بود، امروز آرزوی محال این روزهای سرد زمستانی در پایتخت و کشوری است که دنیا برای منابع انرژی آن دست و پا می شکنند اما خود گرفتار آمده در ناکارآمدی های مدیریتی است که با دست شکسته و در گردن اویخته به دنبال حیات دیگری در این اتاق گازی است و شاید جمله به این هوا می خندم زاکانی بلدیه هم نشانه های دیگری در این مدیریت محفل نشینان باشد،!
سنگینی این روزهای جو آسمان، سردی بغض مردمی را فرو می ریزد که کز کرده به گوشهای چشم انتظار در نا امیدی به این سو آن سو پلک می زنند تا شاید از روزنه ای نفسی و هوایی تازه استنشاق شود!
سردی زمستان و حال جامعه با این دود و دم ناشی از کوتاهی ها و بار آلایندگیهای بسیار این حوالی و روزگاران ، تو گویی اتاق گازی در بستهای است برای این جماعت و کشوری که ملتمسانه هوای تازه می خواهد !