وزیر آموزش و پرورش در جلسه رای اعتمادش در مجلس اصولگرای یازدهم که این روزها سرگرم تراش پیکره دولت است از داستان زندگیاش گفت و اینکه روستا زادهای است که از سر زمین بلوطها به تهران بی هیچ پشتوانهای رسیده است!
او از سوابقش گفت و اینکه از عمق روستا تا ۲۰کشور جهان تدریس کرده است البته بدون ذکر نوع درس و کشورها و او تنها راه نجات کشور را هم گذر از مدرسه میداند. از خانواده ، مدرسه و مسجد به عنوان مثلث اصلی ترین رکن تربیت یاد کرد و برخورداری تخصص را لازمه مدیران مدارس دانست.
آنچه او گفت: البته آرزوهای ملتی است تا سرنوشت خویش را در دست فرزندان توانمندش بیند اما در این زمینه آنچه غفلت میشود سپردن سکان هدایتها برای رسیدن به توسعه پایدار به دست شایسته ترینهاست و این شایسته گزینی نه آن است که از سر پیوند با محافل قدرت انتخاب بلکه انتخاب و انتصاب بر سر تخصص، تجربه و صداقت باشد!
وزیر آموزش و پرورش در سخنانش آنچه را که شعار داده در واقع خود نفی کننده اعتقادات بر زبان رانده است، زیرا اگر مدیریت در آموزش و پرورش نیازمند تخصص است پس او چگونه خود را از مسیر طولانی مدرسه تا وزارت و یا به قول خودش از روستای بلوطها تا تهران بدون تجربه شتابان رسانده است.
البته در نبود تجربه لازم این سکاندار هدایت کشتی به گل نشسته آموزش و پرورش در ساختار آموزشی و تربیتی جامعه همان بس که در سوتی مصاحبه دربی آنچه از او شنیدهایم نشان از علاقمندی برای فقط اظهار نظر دارد نه تفکر و اندیشیدن عمیق که نیازمند تدبیر یک مدیر آن هم از نوع عالی اش است.
سکانی را که وزیر جدید در هدایت نسل آینده کشور در دست گرفته بسیار حساس است و با تلنگری به انحراف میرود و اگر نباشد خبرهای کار آزموده که از پلههای ابن سکو گام به گام آمده باشد به صخره خوردن آن کشتی در این دریای تلاطم تغییر و ذائقههای متنوع نسلی امری غیر قابل انکار است.
آنچه این سال ها بلای ناکار آمدی بر آموزش و پرورش آوار شده است رخنه عناصر نا آشنا به تعلیم و تربیت است که بی هیچ پشتوانه عامی و تخصصی و تجربی جانشینان ناخلف بزرگانی شدند که نام بسیارانی بر تارک فرهنگ و تاریخ و ادب این سرزمین میدرخشد.
اینک اما این آقای صحرایی با شتاب از بلوط آباد خود را به پایتخت رسانده است هرچند که از مهارت و تجربه لازم مانند همه آنهایی که در این دولت سیزده جا خوش کرده و سرنوشت ملت را در دست گرفتهاند، برخوردار نیست اما ملت همچنان راهی جز امیدواری ندارند !
- نویسنده : یونس رنجکش