به گزارش انتخاب؛ گفتوگوی طولانی با عزتالله ضرغامی در ساختمان باصفایی که به بالکناش معروف است، انجام شد. در خلال بحث، اشاراتی به صبحانههای سیاسی معروفی کرد که گهگاه در صفحه توییترش بازتاب دارد؛ هرچند در آخر هم به طور دقیق معلوم نکرد مأموریت غیرمستقیمی که رهبر انقلاب به او واگذار کردند، چیست.
علاقهاش به حاشیهزدن در خلال گفتوگو و طرح بعضی مباحث آوانگارد برخلاف هممسلکان سیاسیاش، مناظرههای انتخاباتی تلویزیون را که میراث او در صداوسیما محسوب میشود، معنادار میکند.
وقتی میخواست در میانه بحث، با چای از ما پذیرایی کند، خاطرهای تعریف کرد از مطایبه رهبر انقلاب و زهرا شجاعی، رئیس مرکز امور زنان در دولت سیدمحمد خاتمی و گفت: رهبری گاهی در جلسات، به بهانه یک چایی آوردن روحیه جلسه را عوض میکنند. یکبار جلسه دولت آقای خاتمی بود، ایشان که قبل گفته بودند برای خانمها و آقایان چای بیاورید، فرمودند «پس چایی چی شد؟»، خانم شجاعی خواستند شوخیای کنند، زیر لب گفتند «دارد دم میکشد»، چند نفر هم خندیدند، آقا که در بدیههگویی خوش سلیقهاند، همینطور که روبهرو را نگاه میکردند، گفتند «بله این در تخصص خانمهاست، درست میگویند دارد دم میکشد».
متن زیر مشروح گفتوگوی تفصیلی انتخاب است با سید عزتالله ضرغامی، رئیس اسبق سازمان صداوسیما و عضو کنونی دو شورای عالی انقلاب فرهنگی و فضای مجازی. او در این گفتوگو هم از نقدهایش به عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت، هم از عملکرد خود در صداوسیما دفاع کرد و هم فرصتی شد تا اجمالا درباره انتخابات ۱۴۰۰ با او صحبت کنیم.
یکبار برای همیشه تکلیف موسیقی و دوچرخهسواری بانوان را روشن کنیم
انتخاب: شما به عنوان عضو منتقد شورای عالی انقلاب فرهنگی، نقد اصلیتان به این شورا چیست؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی یک فرصت و سرمایه برای کشور است. اما متأسفانه نوعا رؤسای محترم جمهور نگاهشان به این شورا، سرمایهمحور نیست بلکه نهایتا آن را یک جلسه مشورتی با فواصل طولانی و بعضا هم یک جریان مانع و مزاحم برای دولت خود میدانند. این نگاه با فلسفه اولیه شورا در تعارض است. ما مسائل جدی فرهنگی اجتماعی داریم که اگر در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی از طرف رئیس جلسه که رئیسجمهوری است به درستی طرح و هدایت شود بسیاری مشکلات ر برطرف میشود. این یک فرصت برای رئیسجمهوری است.
مثلا بحث دوچرخهسواری خانمها را داریم که خیلی هم مسئله مهمی نیست، در گذشته برخی به چشم ناهنجاری اجتماعی فرهنگی به آن نگاه میکردند اما الان چنین نیست و یک خانمی که با لباس مناسبی در گوشه پارک یا خیابانی دوچرخهسواری و ورزش میکند، از نظر من به نسبت عرف جزو سالمترین رفتارهایی است که میتوان به خانمها پیشنهاد داد؛ این نظر شخصی من در سالهای اخیر است. اما هنوز در این حوزه مشکل داریم. اینها باید یکبار در شورای عالی انقلاب فرهنگی طرح شود. به نظر من نهادهای دینی و نظارتی، مراجع بزرگوار و حتی رهبری معظم، وقتی نظر کارشناسی شورا مطرح شود، تا حد زیادی توجه و همراهی میکنند. ما چون بحث اساسی و کارشناسی در اینگونه مسائل نداریم، معمولا به دوقطبیهای سیاسی تبدیل میشود که اصلا نمیتوان آنها را حل کرد.
یک زمانی ما موسیقی زیرزمینی داشتیم، امروز دیگر چیزی به نام موسیقی زیرزمینی نداریم، همه روی زمین آمدهاند و فرهنگ را تحتالشعاع قرار دادهاند؛ اما ما هنوز این بحث را داریم که نگاهمان به موسیقی چیست، شرعیاتش چگونه است، نشان دادن آلات موسیقی در تصاویر رسمی به چه صورت باید باشد. در حالیکه اینها واقعا عوض شده است. من سالهاست در این حوزه کار میکنم و میدانم بسیاری از ملاکهایی که افراد در این حوزه مطرح میکنند، درست نیست. بنظرم موضوع موسیقی باید یکبار در جایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی که نمایندگانی از حوزه علمیه، شخصیتهای فرهنگی، رؤسای قوا و دستگاههای مهم فرهنگی کشور در آن هستند، مطرح شود تا تکلیف موسیقی و ابعادش روشن شود. من از این جور مسائل زیاد دارم که برای شما توضیح میدهم. نمیدانم چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد این موضوعات نمیشود. البته کارهای خوب هم شده مثل سند تحول آموزش و پرروش که کار مهمی بود؛ اما همین الان شما بروید از خیلی مدیران آموزش و پرورش سرزده بخواهید درباره قانون تحول چند جمله بگویند، خیلی از این افراد اصلا نمیدانند قصه چیست.
به بیماری ذاتالسند گرفتاریم
یکبار در خبر ۲۰ و سی، دوربین ما داخل سمیناری رفت که راجع به چشمانداز ۲۰ ساله بود، خبرنگار ما شیطنت کرده و سراغ مدعوین آن سمینار رفته بود که همه نخبگان سوپردولوکس بودند، پرسیده بود «سند چشمانداز چند صفحه است؟»، یکی گفت فکر کنم ۱۰۰ صفحه است. فقط یکی دو نفر درست جواب دادند. ما به بیماری ذاتالسند گرفتاریم و دنبال این هستیم که مرتب سندی دربیاوریم و بگوییم تمام شد و برویم دنبال کارمان. اینها برای کشور کار اساسی نیست. ما باید با نگاه سرمایهمحوری به شورای انقلاب فرهنگی نگاه کنیم و موضوعمحور عمل کنیم و بحثهای شجاعانه و کارشناسانه صریح بدون قضاوتهای سیاسی انجام دهیم.
شورای انقلاب فرهنگی یک تریلی است که بار وانت روی آن گذاشتهایم
شورای عالی انقلاب فرهنگی، بهترین فرصت برای رئیسجمهوری است. این نقد من منحصر به دولت جدید نیست. در گذشته هم همینطور بوده اما در دوره آقای روحانی به نظر میرسد از این جهت ما بالاترین ضعف را داشتیم؛ نحوه تشکیل جلسات که من گاهی اعتراض هم کردم، جالب نیست. گاهی هم به دستور جلسات اعتراض داریم. رفتار خود آقای رئیسجمهور هم به گونهای نیست که اعضا را تحریک و تشجیع کند که در مسائل مهم فرهنگی که دولت با آن مواجه است وارد شوند و حرف بزنند. بسیاری از پدیدههای جدید ماهیت فرهنگی دارند. امروز ما با موضوع اینستاگرام مواجهیم. من قبلا موضعم را درباره اینستاگرام گفتهام. عمدتا مسائل و اختلافات بر سر تبعات فرهنگی اینستاگرام است. یکبار باید این بحثها در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شود، افراد شجاعانه حرف بزنند و تصمیمگیری شود نه اینکه موضوعات در منازعات سیاسی بیفتد. شورای عالی انقلاب فرهنگی از همه توجهی که رهبری معظم به آن دارند و انتظارات ایشان و همینطور توقعات نخبگان و دانشگاهیان، خیلی فاصله دارد. در واقع یک تریلی است که بار وانت روی آن گذاشتهایم. اگر کسی ارزش این مرکب را بداند میتواند از آن به خوبی استفاده کند.
عین همین نگاه را به شورای عالی فضای مجازی دارم. اوایل کار آقای روحانی صراحتا در جلسه شورای عالی فضای مجازی گفتم که آقای روحانی این شورا برای شما فرصت است چون شما کارهای زیادی باید در حوزه فضای مجازی بکنید و از رهگذر این شورا که نهادهای مهم کشور از نظارتی، فرهنگی، علمی، نظامی و انتظامی همه در آن هستند، میتوانید خیلی از مشکلاتتان را حل کنید. متأسفانه در این چند سال نه تنها دولت نگاه سرمایهمحور به این شورا نداشته بلکه احساس میکنم آقای روحانی این شورا را مزاحم میداند که اعضای آن دنبال مخدوش کردن نقطهنظرات رئیسجمهور و برخورد با رئیسجمهوری هستند؛ ولی اینها سوءتفاهم است. به نظر من اگر در بالاترین سطح رئیسجمهور نگاه درستی به این شورا داشته باشد حتما میتواند از آن بخوبی بهرهبرداری کند.
رئیسجمهور بگوید فلسفه وجودی آقای نوبخت در شورای انقلاب فرهنگی چیست؟
بخشی از نقدها اساسا به ضرورت وجودی شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی برمیگردد. آنچه شما به عنوان مسائل گفتید، آیا توان تصمیمگیری درباره آنها در دیگر نهادهای مسئول نیست؟
من معتقدم مهم، روح قانون است نه جسم و ساختارش. بسیاری از اوقات عمل کلیشهای و مستقیم به ظواهر یک قانون، باعث میشود کلا برخلاف فلسفه آن قانون عمل شود. بله ما چند دستگاه فرهنگی داریم که عمدتا مأموریتهای دولت در حوزه فرهنگی را پیگیری میکنند، وزارت ارشاد، آموزش و پرورش و آموزش عالی؛ اما آیا با توجه به پیچیدگیهای فرهنگی و ویژگیهای بومی و اعتقادی و دینی ما، صرفا یک دستگاه خاص میتواند در همه حوزههای فرهنگی تصمیم بگیرد؟ پاسخ منفی است. آن موقع حضرت امام یک توصیه کردند که به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی باید ترتیب آثار داده شود، این جمله امام معنایش این بود که وقتی چیزی تصویب شد باید به آن توجه شود. تفسیر این فرمایش امام در خود جلسه شورا این است که اگر بعضی مسائل را دستگاه مربوطه میتواند حل و فصل کند ارجاع شود. اگر در یک موضوع مرتبط، مجلس ورود کرد دیگر شورای انقلاب فرهنگی ورود نکند و اگر شورا به دلایلی ورود کرد، مجلس آن را در اولویت خود قرار ندهد تا در شورا به جای روشنی برسد. این روند منطقی و درستی است. لذا اگر رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه هماهنگی خوبی با رئیس شورا یعنی رئیسجمهوری داشته باشند، بسیاری مسائل حل میشود. ما مشکل قانونی نداریم، مشکل ما این است که هر کسی کار خود را میکند و خیلی وقتها اینها در تعارض با هم هستند. بعضی کشورها نظام حزبی قوی دارند، در نظام حزبی مسائل کشور هماهنگ میشود و معلوم است حزب میخواهد چه کار کند و نمیگذارند هر کسی برای خودش یک حرف بزند و کشور روی هوا بماند. اما نظام ما حزبی نیست. لذا در حوزه فرهنگ کار بسیار خوب حضرت امام تشکیل شورای انقلاب فرهنگی بود؛ رئیس مجلس و رئیس قوه هستند، سه تا کمیسیون مجلس هم رؤسایشان هستند.
یکبار در جلسه شورای انقلاب فرهنگی اعتراض کردیم که چرا بعضی مصوبات شورا ابلاغ نمیشود. آقای رئیسجمهور در توجیه فرمودند که وقتی چیزی مصوب میشود در کمیته حقوقی و کمیته مالی باید بررسی شود که این مصوبه بار مالی یا تعارض با قوانین دیگر دارد یا نه. این بررسی ممکن است چند ماه طول بکشد. یکی از کسانی که به شدت با این تحلیل مخالفت و صحبت کرد بنده بودم. حرفم این بود که تا بحال سابقه نداشته مصوبات قطعی جلسه با این دلیل که شما میگویید معطل شود. همان جا به آقای نوبخت اشاره کردم و گفتم فلسفه وجودی رئیس سازمان برنامه و بودجه در این جلسه چیست؟ ایشان به خاطر شخصیت فرهنگیاش اینجاست؟ خیلی محترمانه به آقای نوبخت گفتم البته شما برای خودتان شخصیت فرهنگی هستید ولی سرتان خیلی شلوغ است، همه وزرا در صف نوبت دیدار با شما هستند، شما به حیث شخصیت فرهنگیتان در این جلسه حضور ندارید، شما رئیس سازمان برنامه و بودجه هستید و باید در حین بررسی، نظر بدهید که بار مالی دارد یا نه. نمیشود شما به حیث مأموریتتان در جلسه بیایید و موضوعی در حضورتان تصویب شود و بعد از شش ماه بگویید مشکل تأمین اعتبار دارد. از طرفی، بسیاری از مصوبات شورا در حوزه سیاستگذاری است و اصلا بار مالی ندارد. شورا عمدتا سیاست تصویب میکند. اگر هم بار مالی داشته باشد، رئیس سازمان برنامه و بودجه به همین دلیل در شورا حضور دارد.
نگاههای خاص دولت روحانی به فرهنگ، جلسات شورا را کمرونق کرده
به طور خاص میخواهم بگویم در این دولت نگاههای خاصی به بحثهای فرهنگی هست که بیشتر باعث کمرونقی شورای انقلاب فرهنگی شده است. البته من نافی زحمات دبیر جدید شورا نیستم، ایشان هم دارند تلاش میکنند ولی یکی از انتقادهای ما به رئیسجمهور در اداره جلسات، این است که ما مهمترین بحثهای جدی فرهنگی را مطرح میکنیم و انتظار داریم رئیسجمهور واکنش داشته باشند و به دبیر شورا دستور پیگیری بدهند، اما آقای روحانی هیچ واکنش فیزیکی ندارد که آدم احساس کند توجهی به موضوع دارد، نهایتا رویش را برمیگرداند و میگوید نفر بعد حرف بزند. من یکبار در جلسات یک تعبیر مطایبهآمیز داشتم، بعدها دیدم خیلی از آقایانی که اتفاقا از نظر فکری به ایشان نزدیکاند وقتی موارد مشابه برایشان پیش آمد، در گوشی به من گفتند فلانی کاملا درست گفتی، این همه ما حرف زدیم ببین چه واکنشی دارد. بخشی البته به خصوصیات ذاتی آقای روحانی برمیگردد، نزدیکانش هم کاملا قبول دارند. الان هم من این را میگویم مخفی و محرمانه نیست. روحیاتش این است. شاید هم اصلا ایشان در آن لحظه در ذهنش دارد خیلی توجه میکند ولی بروزی ندارد که باعث انگیزه و تحرک اعضا شود.
این در مورد دو تا شورایی که من عضوش هستم، مصداق دارد. کرونا هم که اضافه شده، این هم بهانه خوبی بود و چندماهی هم باز جلسه نداشتیم، البته شورای انقلاب فرهنگی دو هفته قبل یک جلسه تشکیل داد و شورای مجازی هم هفته قبل داشت.
بنظر میرسد ما به بیماری ذاتالنهاد هم مبتلا هستیم. اعضای این شوراها در دیگر جاها هستند، حداقل حقیقیها در دیگر حوزهها چه اثری از آنها ساطع شده که بخواهند در این شوراها، منشأ تحول باشند؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی به نظر من، یک قرارگاه است. مگر بدون قرارگاه میشود جنگ را اداره کرد؟ من در حوزه فرهنگ نمیخواهم از این تعابیر استفاده کنم ولی هست و حتی خیلی قویتر هم هست. قرارگاه نقش هماهنگکننده دارد. در یک جایی مثل فرهنگ که نهادهای مختلفی دست اندرکار هستند. البته من این حرف شما را به یک شکل دیگری قبول دارم، ممکن است ما دکان زیادی داشته باشیم، بله یک جاهایی به دکان تبدیل شدهاند که اگر بررسی کنیم میتوان گفت این کارهای شما را فلان دستگاه هم میتواند انجام دهد و این بودجه لازم نیست هزینه شود. من از این جهت با شما موافقم و کم کردن دستگاههای موازی و صرفهجویی در بودجه و هماهنگی در اجرا را قبول دارم اما این شامل یک قرارگاه در حوزه سیاستگذاری نمیشود، اتفاقا آن شورا باعث میشود سرمایهها هدر نرود و همه در یک مجرای همگرای واحد عمل کنند.
شاید بعدها بهتر بشود درباره درگیری روحانی و ازغدی صحبت کرد
در ماجرای آبان ۹۸، درگیری تندی بین آقای روحانی و آقای رحیمپور ازغدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی رخ داد. روایت خودتان را میفرمایید؟
ما از آن ماجرا عبور کردیم. متأسفانه در سطح عالی کشور بسیاری از وظایف مهمی که آقایان باید انجام دهند، متأثر از بعضی اتفاقات حاشیهای دیگر است و ممکن است توضیح من باعث شود همان جلسه نصفه نیمهای که با فاصله برگزار میشود، دوباره ترکش بخورد و با مشکل مواجه شود. بهتر است من صحبت نکنم. فعلا جلسات دارد برگزار میشود، آقای رحیمپور هم دعوت نمیشود، شاید بعدها بهتر بشود صحبت کرد. ممکن است پاسخ من همین مقداری که تشکیل میشود را دچار اشکال کند.
دوقطبی فضای مجازی، رأیآوری دارد
به اینستاگرام اشاره کردید. این از همان جاهایی است که تکلیفش معلوم نیست؛ تصمیمگیر این حوزه کیست؟ مجلس یا شورای عالی فضای مجازی؟ از طرفی، الان صدای مجلس یازدهم، صدای انسداد در این حوزه است. نظر شما چیست؟
جدیترین مساله من در حوزه فضای مجازی این است که نظام یک مأموریتهای ایجابی دارد که اگر آنها را درست انجام دهد بسیاری از موضوعات که تبدیل به دوقطبی میشود، منتفی میشوند. ما وظایف ایجابی را انجام نمیدهیم و فقط میپردازیم به این بحثهای حاشیهای که کدام آزاد باشد کدام محدود؛ اینها بحثهای ثانویه است. دستگاههای مسئول و رسمی کشور اعلام کنند در بخش ایجابی چه کردهاند. شما وقتی یک محصول خیلی خوب را در کشور مثلا در حوزه مواد غذایی ارائه میدهید، صد مورد مشابه خارجی ارزان هم باشد کسی نمیخرد. در حوزه فضای هم مجازی اگر در گذشته در حوزههای مورد نیاز حداقلها را فراهم میکردیم این دوقطبیها اصلا ایجاد نمیشد.
ارتباطات یک امر دوجانبه و چندجانبه است و اگر مزیتهایی برای یک اپلیکیشن داخلی ذکر شود و دولت هم مثلا با کاهش بهای محاسبه پهنای باند پشتیبانی کند یا بسیاری از سرویسهای ملی که مردم باید مراجعه کنند روی آن ارائه شود، برای خیلی از مردم کاملا مطلوب است. فضای مجازی و ارتباطات با خریدن یخچال فرق دارد که اگر پول داریم برویم یخچالی بخریم که دیگران سراغش نمیروند. در حوزه ارتباطات فرد نمیتواند بگوید من پول زیاد میدهم میروم در یک پیامرسان خاص که کسی در آنجا نیست. پیامرسان دوطرفه است و باید هر دو طرف ارتباط، در یک پیامرسان باشند والا ارتباط برقرار نمیشود. شما نمیتوانید بروید در یک پیامرسان خاص که بقیه در آن حضور ندارند.
نمیخواهم وارد توهممداری شوم اما اگر این سرمایهگذاری از داخل انجام شود، اگر پشتیبانیها باشد (اگر نگوییم رانتها و انحصارها که در کشور برای خارجیها اتفاق افتاده)، خیلی از این دوقطبیها شکل نمیگیرد. ربطی هم به این دولت ندارد. در طول فرایند مدیریتی ما در این حوزه اتفاق افتاده است و اصلا بنده هم یکی از مقصرین آن هستم. اگر در این حوزه کار میشد، امروز این مسائل را نداشتیم.
صورت مسأله را غلط تعریف نکنیم. در مجلس یک جلسهای بوده و نمایندهای در این زمینه صحبت کرده، اولا اظهارنظر نماینده، نظر شخصی اوست و آنهایی که نظر شخصی یک نماینده را به نظر کلی مجلس تعمیم میدهند، حتما کار درستی نمیکنند. مجلس وقتی بخواهد در این زمینهها نظر بدهد، رویه روشنی دارد.
درباره شورای عالی فضای مجازی هم چون تصمیمگیریهایش در این حوزه با مجلس تقاطع دارد، رئیس مجلس در شورا حضور دارد و در شورای عالی هماهنگیهای لازم انجام میگیرد. سیاسی کردن این مسائل آسیبزننده است. یکی از آسیبهای ما در حوزه فضای مجازی این بود که حس کردیم دوقطبی است و رأیآوری دارد. میگوید به من رأی بدهید که اینستاگرام بسته نشود. البته همه این سرویسها آسیبهای خودش را دارد. من به عنوان یک کارشناس در این حوزه، سخنرانیهای بسیار زیادی دارم، به مدارس میروم و برای اولیا درباره آسیبهای فضای مجازی صحبت می کنم و راهکار هم به آنها میدهم.
مردم در برخورد با فساد اگر از راه قانونی به جایی نرسند آتش به اختیار وارد میشوند
اما از مزیتهای آن هم نباید غافل شد. قبلا هم گفتم، فضای مجازی آمده انقلاب اسلامی را نجات دهد. بعضی به من انتقاد میکنند که این حرف غلو و اغراق است، اما واقعا اعتقاد من است. اگر سلامت و تداوم جمهوری اسلامی وابسته به نظارت عمومی است، اگر امر به معروف و نهی از منکر، اساس دین و نظام و اساس قیام اباعبدالله است، ابزار تحقق آن در دنیای امروز، فضای مجازی است. افراد در فضای مجازی امر به معروف میکنند. ما برویم مشت کسانی را که دروغپردازی میکنند باز کنیم، اتفاقا آنها سریع هم مشتشان باز میشود و اعتبار هم ندارند. اما اگر بگوییم اصلا این حرفها را در فضای مجازی نزنید، ما یک دفتر و یک کانال ارتباطی میدهیم، هر مطلبی دارید به ما بگویید رسیدگی میکنیم، نادرست است. اولا ممکن است رسیدگیکننده همانی باشد که ما از او شکایت داریم. اگر هر قدرتی بدون نظارت فسادآفرین است حتما مدیران دستگاه قضا بیشتر به این نظارت نیازمندند. اگر شما این نظارت را هم به خودشان دادید از دل آن آقای طبری درمیآید. آیا طبری یکی است؟ آیا طبری استثناست؟ حتما اینطور نیست. واقعا جای تشکر دارد از رئیس جدید دستگاه قضا، که در این حوزه دارند جدیت میکنند، مردم هم دلگرم شدند و جایگاه دستگاه قضایی هم خیلی بالا رفته است. حالا برخی میگویند این حرفها برای نظام خوب نیست، آبروریزی میشود، مردم دیگر اعتماد ندارند. ممکن است یک جاهایی تأثیرهایی بگذارد و برخی بگویند همه دزدند و دارند میخورند و میبرند، اما اولا نظام متعلق به مردم است و نظام یک طرف نیست که مسئولان متولی آن باشند و مردم یک طرف دیگر. مردم اگر یک جایی احساس کنند یک بخشی از نظام دارد فاسد میشود، میآیند به میدان یا با سازوکار قانونی یا آتش به اختیار میگویند غلط کردی این کار را کردی، یقهاش را میگیرند و او را پایین میکشند و سیستم را عوض میکنند. مردم صاحب اختیارند. مردم نظام را از خود میدانند. چون این روحیه در مردم هست من معتقدم اصلا جای نگرانی نیست. افکارعمومی دوست دارد ببیند، این فرد که ۲۰ سال در بالاترین مراکز قدرت، عامل و فاعل بوده و کارهای بسیای انجام داده، مورد برخورد قرار میگیرد.
ماجرای اکبر طبری مصداق پیوند اصحاب قدرت و ثروت است
وقتی اصحاب قدرت و ثروت با هم تقاطع پیدا میکنند به یک پدیدهای تبدیل میشوند که به راحتی نمیشود با آن برخورد کرد. رهبری فرمودند فساد اژدهای هفت سر است. تجربه من در چهل سال گذشته این را میگوید که ما در سالهای پیشتر، یک اصحاب قدرت داشتیم که دچار فساد میشدند؛ مثالش زیاد است کسانی که دچار انحراف شدند و ضربه زدند و ضربهشان به خاطر قدرت سیاسیشان بود. یک کسانی هم در حوزه اصحاب ثروت بودند که دچار فسادهایی بودند. اما در سالهای اخیر یک پدیده جدیدی داریم که اصحاب قدرت و ثروت یکدیگر را پیدا کردند، مدل پیدا کردند، وقتی آقای طبری در این حوزه تخلفات میکند، خیلی جاها از موضع رئیس قوه قضاییه اعمال نظر میکند.
رئیس وقت قوه نمیتواند بگوید یک مدیر فساد کرده و به من ربطی ندارد
اینکه الان رئیس قوه قضاییه وقت بگوید حالا این یک مدیر بوده که فساد کرده و به من ربطی ندارد، شاید در مواردی تا حدی قابل پذیرش باشد اما در این مصداق خاص، این سخن قابل قبول نیست. آن فرد از طرف رئیس قوه به همه دستور میداده، اعمال نفوذ میکرده، فساد مالی هم پیدا کرده است. این حرفها باید کجا گفته شود؟ در همین فضای مجازی.
اگر فضای مجازی نبود همین سطح برخوردها هم با فساد نمیشد
من معتقدم اگر نبود این مطالبه و نظارت عمومی و این جدیتی که افکارعمومی برای برخورد با فساد در فضای مجازی بروز داده، همین برخوردهای در این سطح را هم نمیدیدیم. فضای مجازی چنین قدرتی دارد و هر کس دنبال محدود کردن است دنبال حذف کاربریهای مثبت فضای مجازی برای نیروهای انقلاب است. چون اهل فساد که نیازی صرفا به فضای مجازی ندارند و هزار جور راه دارند. من میگویم باید آسیبها کم و مدیریت شود، باید در رقابت داخلی و خارجی، از ظرفیت داخلی پشتیبانی کنیم. اما اگر صورت مساله را اینطور ترسیم کنیم که حالا که راه نینداختیم، پس همه اینها تعطیل شود، معلوم است این روش، مورد پسند مردم نیست.
دولت تابحال دستوری درباره توییتر و یوتیوب به شورای فضای مجازی نیاورده است
چرا با این نگاه در شورای عالی فضای مجازی، برای توییتر و یوتیوب گشایش نمیشود علیرغم درخواست دولت در این خصوص؟
من البته یادم نمیآید دولت راجع به یوتیوب درخواستی داده باشد. یعنی هنوز ندیدم در جلسه شورای عالی فضای مجازی چنین بحثی مطرح شده باشد. اصلا چنین بحثی مطرح نشده است. اگر دولت نظری نسبت به هر سرویسی دارد، دبیرخانه مرکز ملی زیر نظر دولت است، من به عنوان عضوی از شورای فضای مجازی یادم نمیآید که دولت، رئیسجمهور و دبیرخانه دستور جلسهای درباره توییتر یا یوتیوب آورده باشد. من تا بحال ندیدم، اگر بیاید بحث میشود. شاید در آینده بیاید و بحث شود و نتیجهاش مشخص شود.
اما نظر شخصی من روشن است چون خودم دارم از توییتر استفاده میکنم.
مخالفان رگولاتوری صداوسیما، مسیر قانونی را طی کنند
برخی معتقدند صداوسیما فضای مجازی را رقیب خود میپندارد و در این زمینه گویا مسائل مالی اولویت جدی برای سازمان دارند؛ این را هم در موضوع رگولاتوری محتوا میبینیم و هم در رویارویی اخیر بر سر کندی اینترنت. رگولاتوری محتوا چقدر امروز قابل پذیرش و اعمال است؟
این بحث دو جنبه دارد؛ در آن حدی که من مطلعم تأکید بر این است که قانون اجرا شود، اگر قانون اشکال دارد بعدها باید بروند درباره قانون اقدام کنند. آنچه در طول این سالها مورد توجه بوده شورای نگهبان یک تفسیری از صوت و تصویر فراگیر در کشور دارد که با توجه به آن تفسیر از جایگاه قانونی، صداوسیما مسئولیت مشخص و روشن دارد. این هم به خاطر مجموعه تبعاتی است که بعدا ایجاد میشود. شما یک اپلیکیشن را ممکن است ببینید که چهارتا فیلم خوب نشان میدهد اما بحث من موردی نیست، بحث این است که بالاخره در همه جای دنیا این حوزهها مدیریت میشود. اگر قرار باشد این تصویر فراگیر حقوق عامه را رعایت کند و تخلف انجام نگیرد، باید مدیریت شود. شورای نگهبان در این زمینه تفسیری دارد و نظر خود را اعلام کرده است. یک موقع بحث ما این است و بحث حقوقی است.
بحث دیگر این است که صداوسیما صلاحیت این کار را دارد یا نه. تا جایی که میدانم تا این لحظه که من اطلاع دارم، اتفاقا صداوسیما فعلا نسبت به فعالیتهایی که در این حوزه دارد انجام میگیرد، مشکل و مانعی ایجاد نکرده و کماکان دارند کارشان را انجام میدهند ولی بالاخره باید به یک چارچوبی برسند و این حوزه مدیریت شود. اگر برخی معتقدند این جایگاه رگولاتوری و تنظیمگری کار صداوسیما نیست باید بروند در آن بخشهای حقوقی بحث کنند و ببینند آیا جایگزین بهتری وجود دارد؛ چون بعضی مواقع بحثهای ما نسبی است. در کل باید مسیر قانونی طی شود.
بنظر شما، دوران انحصار به پایان نرسیده؟ از طرفی این عرصه که متولی خودش را داشته و اصل مسأله بر سر همان تفسیر است.
آن موضوع ربطی به این ندارد. در دنیا همه چیز قانون دارد. همین الان در آمریکا و اروپا در حوزه فضای مجازی عمده تصمیمگیریها انقباضی است. من قبلا گفتم در بعضی حوزهها که قانون نداریم همان قانون اروپا را بیاورند در ایران، ما راضی هستیم. بر اساس قوانین خودشان سختگیریهای جدی دارند؛ عمدتا هم بحثهای مالی، حقوقی و شئون شهروندی دارند؛ مباحثی که ما کلا بیخیالشان هستیم. وقتی شما یک عکس فیک منتشر کردید باید یک جایی توضیح بدهید. جایگاه رگولاتوری باید این آزادی را بدهد که همه حرفشان را بزنند اما اگر آمدید یک عکس فیک یا نوار ویدئوی دروغ منتشر کردید، یک جایی باید شما را تنبیه کند. همه جای دنیا این کار را انجام میدهند و ما از آنها خیلی عقبیم. منتها آنها چون چهار تا تصویر مبتذل و خلاف اخلاق فعلا در اولویتشان نیست، فکر میکنیم رها هستند. البته در حوزه کوک خیلی حساساند. حتی در مسائل سیاسی، همین اینستاگرام با همه ادعاهایش و با همه اینکه میفرمایید دوره انحصار گذشته، درباره شهید سلیمانی چطور با صفحات مختلف رفتار کرد. من چند بار صفحهام بسته شد. هربار هم که عکس میگذارم پیغام میآید که به خاطر قوانین، قوانینشان چیست؟ آمریکا به آنها ابلاغ میکند. کجا آزادی و دموکراسی است؟ ترامپ نشسته ابلاغ میکند که ما یک تروریست را کشتیم، هر کسی از این تروریست حرفی بزند برخورد میکنیم. دیدم هنرمندان و سلبریتیها موضع گرفتند که صفحات ما اصلا سیاسی نیست. این اصلا آبروریزی برای دنیای غرب با همه شعارهایشان بود. همین اینستاگرام یک طراحی دارد که بدون بستن صفحه افراد، میتواند کاری کند اصلا یک صفحه بروز و ظهور پیدا نکند.
درباره نگاه مجلس یازدهم به اینستاگرام فرمودید؛ بخشی از نگرانیها درباره اینستاگرام در حوزه نخبگانی و اهالی اندیشه است. بهرحال مجال لایوهای اینستاگرام هیچ جای دیگر نیست و تلویزیون هم در این زمینه حتی در چارچوب توصیههای رهبری درباره آزاداندیشی هم وارد عمل نمیشود.
یکی از مهمترین ادعاهای انقلاب، آزادی بیان است و باید این شعار را محقق کنیم. من معتقدم شعار استقلال سیاسی جز با استقلال فکری فراهم نمیشود و لازمه استقلال فکری، اندیشهورزی و آزاداندیشی و آزادی فکر است. اگر اینها فراهم نشود ما به شعارهای اولیه انقلاب هم نرسیدیم. اصلا شیرینی انقلاب اسلامی به همین شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی است و اگر این شعار را از انقلاب بگیریم، هیچ چیزی نیست. اینکه عملکرد دستگاههایی مانند صداوسیما در این زمینه چطور است قابل بحث است اما باید بدانیم تکثر تعابیر مختلف دارد؛ یک وقت هست ما آزادی را در یک موضوع و دعوای سیاسی خاص خلاصه میکنیم و هزار حوزه مهم دیگر اصلا دیده نمیشود.
این را هم بگویم، رسانههای رسمی دنیا مجبورند یکسری ضوابط را رعایت کنند که رسانههای غیررسمی این محدودیتها را ندارند. رسانه رسمی ترکیه تی.آر.تی، که در زمان مسئولیت من در صداوسیما، ۱۴ یا ۱۵ کانال داشت، به لحاظ فرهنگی و هنری خیلی از ضوابط را رعایت میکند. اما کانال ماهوارهای ترکست چندصد کانال فوقالعاده مبتذل و غیراخلاقی دارد که هیچ نسبتی با دولت اسلامگرای ترکیه ندارد و کسی هم به تی.آرتی نمیگوید چرا اینطور عمل نمیکنی.
یکبار درباره سریال حریم سلطان به آقای ابراهیم شاهین رئیس تی.آر.تی گفتم شما خواستید برای دولت عثمانی یک چیزی بسازید اما اصلا عظمت عثمانی نیست بلکه حول و حوش یک خانم میگردد. ایشان با یک رفتار خاص، تعبیری کردند با این مضمون که آن خیلی بدتر از چیزی است که شما میگویید، یعنی خودش خیلی بیشتر از من منتقد بود. شبکههای رسمی دنیا، سی ان ان، بی بی سی و دیگران، همگی مدیریت میشوند و طبق ضوابط هستند.
اما باید پذیرفت فضای سینما قطعا بازتر از فضای تلویزیون است و همینطور فضای مجازی از همه اینها بازتر است. مثلا بحثهای قومیتی یک خط قرمز جدی در صداوسیماست و حساسیتهای قومی از مسائل دینی و شرعی بالاتر است. اما در یک فیلم سینمایی صدتا از اینها اتفاق میافتد و مشکلی هم ایجاد نمیشود. در همان رگولاتوری محتوا هم بارها به دوستان صداوسیما گفتم اگر میخواهید مدیریت کنید طبق فرهنگ و عرف فضای مجازی باشد؛ البته بعضی حرف من را قبول ندارند.
دادن تریبون به روحانی برای توجیه مذاکرات سعدآباد، به من فشار زیادی وارد کرد
نمیخواهم وارد نمونههای سیاسی شوم ولی مثلا همین لایو آقای آقامیری و آقای رفیعی با مجالی که به آقای آقامیری برای دفاع از خود داد، به نظر شما طبق ضوابط، امکان پخش از صداوسیما دارد؟
آقای آقامیری از نظر دادگاه ویژه، یک روحانی خلع لباس شده است و افکار او منحرف و خطرناک خوانده شده و صدتا حرف دیگر که در کیفرخواستش هست و البته من هم قبول ندارم و برای ایشان مطلب نوشتم. بعضی حرفهایی که به ایشان نسبت داده شده، به من میگفت این حرفها غلط است اصلا مگر میشود من چنین حرفی را بزنم، من عین نوار ویدئوی ایشان را در استوریام گذاشتم تا خیلیها متوجه اشتباهشان شوند. بهرحال، صداوسیما با ضوابطی که دارد الان نمیتواند مناظره بگذارد که آقامیری بیاید با یکی دیگر بحث کند. شاید اگر نظر اولیه من را بخواهید بگویم باید این کار را بکند، بعضی دوستان ما هم در صداوسیما این اعتقاد را دارند اما اگر بخواهند عملی کنند ۱۰ تا دستگاه دیگر هم حرف و نظر دارند.
مثلا آقای احمدینژاد برای خودش حرف دارد مگر میتوانید از منظر دولت و آقای روحانی، در یک برنامهای آقای احمدینژاد را دعوت کنید و اجازه دهید علیه آقای روحانی حرف بزند. مگر قبول میکنند؟ این در هر دورهای یک جوری خودش را نشان میدهد. وقتی آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، یک مستندی ساخته شد به نام مستند صراط که من خودم محتوایش را قبولش داشتم. این مستند کمی درباره مذاکرات سعدآباد روشنگری کرد اما آقای روحانی بعد از پخش، به من اعتراض کرد و نامه نوشت و با من صحبت کرد. دیدم مردانگی این است که آقای روحانی هم مجال دفاع داشته باشد. گفتم بیایید در برنامه تلویزیونی صحبت کنید. اتفاقا یک برنامه شکل گرفت که به مرور به یک برنامه ثابت تبدیل شد اما در مدیریت بعدی صداوسیما، لغو شد.
برای آن برنامه، با آقای روحانی، مشورت کردیم که چه موضوعی را انتخاب کنیم که در کنارش درباره سعدآباد هم صحبت کند. وقتی این کار را انجام دادم، آن جریان سیاسی مسلط که البته همه آدمهای خوب و رفقای من هستند، خیلی با من برخورد کردند و من هزینه سنگینی دادم. یعنی در خیلی از جلسات به شدت با من برخورد کردند، برخوردهای تند قهرآمیز که ضرغامی به چه اجازه وقتی الان کاملا روشن شده که سعدآباد این بوده و امروز ما داریم اینطوری عمل میکنیم شما به آقای روحانی تریبون میدهی که همه اینها حرف غلط است و آنچه من میگویم درست است و خیلی هم آنجا مشعشع و نورانی بوده است. من میگویم وقتی برای من روشن میشود که آقای روحانی هم حرف برای گفتن دارد وظیفه خودم میدانم که این فضا را باز کنم. الان که ایشان رئیسجمهور شده گفتن این حرفها خیلی طبیعی است. اما آن زمان فضا دادن به ایشان آنقدر راحت نبود. الان هم همین فضا را درباره دیگرانی داریم که مظلوم واقع شدهاند، داریم. حرف من این است که صداوسیما هرچقدر میتواند باید باز باشد، من مطلعم دارند این زحمت را میکشند شاید خود ما هم یک جاهایی کمکاری داشتیم، شاید میتوانستم شرایطی فراهم کنم که این آزاداندیشی بیشتر دیده شود. من خودم در این حوزه خیلی تلاش و طراحی میکردم. یادم هست در اوج جریانات فتنه، برای سالگرد تسخیر لانه جاسوسی وقتی میخواستم برنامهای بگذارم خودم با آقای اصغرزاده و خانم ابتکار صحبت کردم، گفتم بیایید یک برنامه زنده است. ما باید یکسری ضوابط را از نظر دستگاههای امنیتی رعایت میکردیم با این حال برای آنها این فضای زنده را فراهم کردیم که بیایند درباره آمریکا حرف بزنند، یکباره بحثها را بردند به سمت خواندن بیانیههای سیاسی به نفع جریان فتنه. وقتی این را دستگاههای امنیتی می بینند به درستی با من برخورد میکنند که به چه اجازه چنین تدارکی دیدی. ما در آن جلسه کاری به موسوی و کروبی نداشتیم، میخواستیم درباره امریکا صحبت کنیم اصلا شما موافق ارتباط با آمریکا هستید، بیایید آن حرف را بزنید چرا یکباره بیانیه سیاسی میخواهید که ضرغامی هم نتواند جوابگو باشد.
بهتر است ضوابط آزادی بیان را روشن کنیم. باید بگویم امثال من و دیگر دوستان سیاسی هنوز تمرین دموکراسی نکردهایم و مدل سیاسی درستی نداریم که در یک چارچوب درست حرفهایمان را بزنیم. یکی از گمشدههای ما این است که نمیدانیم چطور حرف بزنیم که هم حرفمان را زده باشیم هم آسیب جدی متوجه نظام نکنیم.
البته این را هم بگویم که تکلیف اصلاحطلب و اصولگرا در مواجهه با آزادی بیان مثل همدیگر است و هر کدام در دوره مدیریت و قدرت، سختگیری کردند و وقتی از قدرت کنار رفتند، طرفدار آزادی بیان شدند.
بعضی بدشان نمیآید با رفتار رادیکالی، به نحوی باعث بسته شدن فضا شوند تا به اهدافشان برسند؛ همان کاری که درباره حصر هم معقتدم انجام شده و یک عده دنبال این هستند که حصر همیشه باشد و هر وقت خواسته گشایشی شود، یک عده کاسبیشان به هم خورده است. الان یک دکانهایی از «حصر» نان میخورند ولو شده با ده لایه یک اتفاقاتی را رقم میزنند که مانع از رفع حصر شوند.
من معتقدم خیلی بیش از اینکه هست میشود شرایط آزادی بیان را فراهم کرد کمی باید همه با هم همکاری کنند. باید دقت کنیم علایق و سلایق مردم با هم فرق دارد. بعضی وقتها ما سیاسیون و رسانهایها خیال میکنیم یک مساله، مساله مردم است و میگوییم چرا تلویزیون صبح تا شب به آن نمیپردازد.
باید بدانیم حاشیه بد نیست، شیرین است؛ ولی نباید جای متن بنشیند و جامعه را به سمت خود ببرد. مسائل مردم چیزهای دیگری است، مردم گرفتارهای دیگری دارند. وظیفه رسانه متعهد و آگاه به اهداف رسانهای خود، این است که از متن منحرف نشود، حاشیه داشته باشد و برنامهها را زیبا بکند اما در حاشیه نیفتد چراکه مسیر را گم میکند. در همین شبکه چهار گاهی بحثهای خیلی مهم فلسفی را مطرح کردهایم که خیلی هم جدی است و اتفاقا به مسائل حکومتی هم برمیگردد اما مگر چقدر مخاطب دارد؟ یکی از مشکلات ما این است که فورا به بحثهای آزاداندیشی جنبه حاکمیتی میدهیم که کار را سخت میکند؛ مثلا وقتی آقای رفیعی و آقای آقامیری با هم گفتوگو میکنند، در ذهنمان آقای رفیعی نماینده حاکمیت است چون در حضور رهبری منبر میرود و آقای آقامیری چون منتقد است مقابل حاکمیت است. بنابراین پیروز و مغلوب میدان را به پیروزی یا شکست نظام در آن مناظره تعبیر میکنیم. این یکی از بدبختیهای ماست. مخالفان آزاداندیشی خیال میکنند اگر کسی در یک بحث کمی عقب افتاد، کل نظام دچار خدشه میشود ولی اصلا اینطور نیست و باید این نگاه را جا بیندازیم.
البته باید دقت کنیم که بیانها مهم است ولی بهرحال توانایی افراد هم متفاوت است.
آیتالله فلسفی به من گفت سروش خوب میبافد و من بلد نیستم
من یکبار در مشهد که نگاههای ضدفلسفی بیشتر در آنجا هست، ملاقاتی با مرحوم آیتالله علی فلسفی برادر فلسفی خطیب معروف داشتم. فرد بسیار بزرگوار و از نظر اخلاقی فوقالعاده بود. رفته بودم که ایشان را به کاری دعوت کنم. در طول مدتی که با ایشان در اتاق بودیم من به پشتی تکیه داده بودم، اما ایشان مقابل ما روی دو زانو نشسته بودند و دستشان هم روی پایشان بود. در آن جلسه، به ایشان گفتم آقا بعضی از حرفهای عبدالکریم سروش، جامعه را دچار سوءبرداشت و انحراف نسبت به اسلام میکند، شما بیایید در برنامههایی جواب این شبهات را به صورت غیرمستقیم بدهید.
ایشان سرش را به نشانه نفی، بالا برد. من فکر کردم مثل خیلی از آقایان علما میخواهد بگوید من وقت ندارم، اینها را از طلبهها و جوانان بخواهید. اما ایشان با آن همه علم گفت: فلانی من این کار را بلد نیستم. من نمیتوانم، برای اینکه آن آدم مهارتش در بافتن است. خوب میبافد. بعضی آدمهای پشت هماندازی هستند و استدلال قوی ندارند، مار را میکشند به جای اینکه مار را بنویسند. البته این غلو است چون آقای سروش که استدلال میکند منتها در یک تعبیر کلیتر میشود این مقایسه را کرد. ایشان میگفت سروش تخصصش این است من بلد نیستم و مهارت آقای سروش را ندارم، تعارف نداریم.
حرفهای محرمانه آیتالله سیستانی به ضرغامی: وظیفه شما جذب جوانان است
اینجا بگویم عین تواضع ایشان را در آیتالله سیستانی هم دیدهام. تا پیش از اینکه ملاقاتی با ایشان داشتم، یک تصویری از ایشان به عنوان یک عالم بزرگ داشتم. ایشان هم در آن جلسه، بدون تکیه دادن یک ساعت عمود و بدون کمترین تکان خوردن حضور داشتند. برخلاف احوالات هنرمندانی که با آنها در حشر و نشر هستم، آقای سیستانی در این یکساعت تکان نخوردند. من بحثهای محرمانه خیلی جدی با ایشان داشتم و هیچوقت فرمایشات ایشان را خبری نکردم. یک پست فقط گذاشتم که ایشان خیلی تأکید داشتند که فلانی جوانها را جذب کنید، به خیلی از خرده فرمایشها گوش نکن. شما وظیفهات جذب جوانان است منتها تعابیر قشنگی برای من داشت که چون امانتداری میخواهم بکنم، نمیخواهم بگویم. نشان میداد که ایشان چقدر آگاه و روشن هستند. البته من یکی دو جا که وظیفه داشتم یک گزارشی از فرمایشات ایشان دادم که نگاه آیتالله سیستانی چقدر عالمانه، درست و روشنفکرانه مبتنی بر نیازهای روز جوانان است.
آیتالله سیستانی با خیلیها اصلا قابل مقایسه نیستند؛ خیلی از مدعیان دینداری جوری حرف میزنند انگار شاقول اسلام و اعتقادات این آقاست که یک رسانه هم دارد و همه را دارد متهم میکند.
دوران خلع لباس یک روحانی برای یک حرف گذشته
مناظره آقایان آقامیری و رفیعی چه اشکالی داشت که میفرمایید امکان پخش آن طبق ضوابط کنونی صداوسیما نیست؟ شما مناظرههای انتخاباتی را آغاز کردید که از نگاهی شاید خیلی هم کار خوبی بود. چرا در این عرصهها بصورت جدی وارد نشدید با این همه شبکه؟ گاهی یک سخنران در تلویزیون، بحثهایی را در جامعه و افکارعمومی شکل میدهد ولی تلویزیون حاضر نمیشود همان بحث را با دیدگاههای دیگر پی بگیرد یا مجالی به کسانی ندادید که نامشان آمده است.
ببینید مناظره آقایان آقامیری و رفیعی، مناظره بسیار خوبی بود، اخلاقمدار بود و اخلاق، گمشده ماست. مناظرات انتخاباتی را نگاه کنید بزرگان و سران، چطور با هم برخورد میکنند، مردم هم عادت کردهاند که دو نفر در مناظره باید شکم همدیگر را بدرند. اما این دو بزرگوار خیلی با هم اخلاقی صحبت کردند، این در تراز جمهوری اسلامی و شعارهای ماست. سمپاتها و هواداران دو طرف، تصویر اغراق شده و غلوآمیزی از طرف مقابل نشان میدهند. وقتی این دو بزرگوار با هم صحبت کردند این تصویر اغراق شده و غلوآمیز به هم ریخت و معلوم شد خیلی از حرفها درباره آقای آقامیری درست نیست. آقای آقامیری در یک کلیپ بعد از لایو، اعلام کرد آقای رفیعی اگر میخواست من را ضربه فنی میکرد. آقای رفیعی هم بعدش به ایشان زنگ میزنند. این کارها چه بدیای دارد که ما نمیکنیم؟ شجاعت آقای رفیعی تحسین برانگیز است. هستند کسانی که میگویند چه کاری بود یک روحانی خلع لباس شده را وجاهت و مشروعیت داد. من بعضی جاها میگویم اصلا اینطور نیست آقای آقامیری یک و دو دهم میلیون فالوئر داشت اما وقتی خلع لباس شد، یک و هشت دهم شد. شما فکر میکنید خلع لباس مشروعیت او را از بین میبرد؟ دوران خلع لباس یک روحانی به خاطر اندیشهاش گذشته است. بعضی دوستان ما میگویند بالاخره ایشان نباید با لباس روحانی باشد، مردم خیال میکنند چون روحانی است خیلی حرفهای رسمی را اعتقاد دارد اما چون ایشان نظرات دیگری دارد، بگذارید لباس روحانیت به تن نداشته باشد. ما آخوند داریم که آبرو برای اسلام نگذاشته، به لحاظ سیاسی، اخلاقی، رفتاری، تهمت زدن، سبک زندگی، یک وقتهایی برخورد بعضی آخوندهای مسئول را سوار هواپیما میبینم انقدر حرص میخورم، گاهی به آنها زنگ میزنم یا به یکی از افراد نزدیکش و میگویم بابا تو را به حضرت عباس اینطور از پاویون و با ماشینهای دودی نیایید و اینطور ردیف اول ننشینید. شما آخوند هستی، من که شخصی هستم وقتی بین مردم میآیم لذتش را میبرم. مردم شما را در تلویزیون میبینند که وعظ میکنی و آن وعظ با این رفتار شما اصلا همخوانی ندارد.
حالا آقای آقامیری یک تعبیری از آیات الهی را برای مخاطبان خاص خودش میگوید. نمیگویم اشکالی به آن وارد نیست، درک کنیم، میگوید من دارم برای جوانان چهارده پانزده سالهای که بویی از اسلام که هیچ نسبتی با اسلام ندارند چه برسد به انقلاب و قرائت رسمی حاکم، صحبت میکنم؛ جوانانی که در یک دنیای ذهنی دیگری هستند. میدانم او دنبال رفیق است میگویم یا من لارفیق له، میگویم رفیق میخواهی بهترین رفیق خداست.
او مخاطبش این است، ادعا هم ندارد و میگوید ممکن است اشتباه هم داشته باشم.
اگر از دیدگاه ضرغامی به عنوان کوچکترین فرد در نظام سؤال کنید حتما میگویم خیلی خوب بود اگر با مدیریت خوب در شبکههای متناسب و ساعات مناسبت چنین برنامههایی برگزار شود. اما الان که داریم با هم صحبت میکنیم نظام نظارتی و حاکمیتی ما به دلایلی و با استدلالهایی نمیگذارد چنین اتفاقی بیفتد، ربطی هم به این خط و آن خط ندارد. جریانهای سیاسی هر کدام به این جایگاه میرسند برای خودشان چنین خطوطی را ترسیم میکنند. من معتقدم قرائت رسمی ما باید با قرائت عرفی که مردم توقع دارند به هم نزدیک شوند. امروز گسل بین قرائت رسمی و قرائت عرفی خیلی گسل بزرگی است. تا یک حدش قابل قبول اما ما امروز خیلی خارج از استانداردیم و خیلی سخت گیری هایمان زیاد شده است. تا کسی حرفی میزند خیال میکنیم یک گوشه نظام ریخت. شما گفتید دوران انحصار تمام شده، بله دوران اینکه یک حرفی را به مردم نزنیم تمام شده است. هیچ حرف محرمانهای نداریم، در جلسهای نشستهایم بر سر محرمانه بودن محتوا حرف میزنیم، بالفور خبر صحبتهای همان جلسه روی شبکههای اجتماعی است؛ از این جهت، رفتار ما در این حوزه احتیاج به اصلاح دارد.
آقای ضرغامی، ده سال پرمخاطره رئیس صداوسیما بودید؛ مشکل صداو سیما چیست که همه از آن ناراضی هستند، همه جریانهای سیاسی، همه مردم، نظام، رهبری، همه؟
این طبیعی است. در ریاضی مبحثی داریم به نام خط رگرسیون که در واقع نزدیکترین خط به همه نقاط یک صفحه است. اگر ۵۰ نقطه پراکنده دارید، یک خط را میتوانید جوری رسم کنید که برایند فاصله آن خط از همه نقاط، مینیمم باشد. این خط ممکن است از هیچ نقطهای عبور نکند، یعنی هیچ نقطهای از این خط کاملا راضی نیست اما سرجمع که حساب میکنید رضایتمندی و نزدیکی حداکثری است. حال ممکن است کسی بیاید یک خط دیگری بکشد که از سه تا نقطه عبور کند و با آن برنامه سه نفر را راضی کند اما صد نفر دیگر را ناراضی نماید و بگوید مهم این سه تاست و ۹۷ درصد دیگر به امان خدا. این است که در بعضی رسانهها یک عده قلیلی خوشحال میشوند چون فقط قرار است آنها راضی شوند. اما اگر رسانه ملی بخواهد مخاطب عمومی را راضی کند طوری باید حرکت کند که سلایق و انتظارات مردم سرجمع به طور حداکثری تأمین شود؛ در این حالت، طبیعی است هیچکس صددرصد راضی نیست، اما همه در مجموع رضایت نسبی دارند و آن حرکت به صورت سرجمع، قابل قبول است. غیر از این باشد چهار نفر راضی میشوند، چهل نفر از خدا و پیغمبر زده میشوند. وظیفه اصلی رسانه ملی این است که طیف مخاطب را ببیند نه تک تک آنها را.
امروز واقعا میبینیم اتفاقا رسانه ملی آن حالت دومی را که شما گفتید، دارد؛ تعبیر رسانه میلی اتفاقا از دوره ریاست شما بر سازمان صداوسیما وارد ادبیات عمومی مردم شد؛ یعنی چهار نفر راضی هستند و چهل نفر ناراضی. همان چهار نفر راضی هم گاهی، آنقدر میدان دارند و انتظاراتشان بالاست که توقع دارند همه رسانه ملی در ید قدرتشان باشد و اتفاقا در این مسیر تا حدودی هم توفیق بدست میآورند. الان نسل جدید اصولگراها با وجود آنکه کم در رسانه ملی تریبون ندارند، اما بصورت جدی به دنبال سیطره بر رسانه ملی هستند، مدیریت سه دهه گذشته صداوسیما و از جمله مدیریت زمان شما را، مافیایی و خشن مینامند. نامه آقای جلیلی در این باره گویاست.
من کاری به این افراد ندارم. ولی در همان خط رگراسیون، بعضیها منحنی خرابکن هستند یا از آن طرف خیلی بالا هستند یا از این طرف خیلی پایین هستند. اینها را باید در محاسبه کنار گذاشت.
از یک طرف، کسانی هستند که میگویند رسانه، باید بتواند همه چیز نشان بدهد مثلا فیلمهای مبتذل و پورنوگرافی را نشان بدهد، او هم مخاطب است ولی صداوسیما که نباید نشان بدهد و نمیتواند. ممکن است یک درصدی از مخاطب بگوید اینجا رسانه است، چه اشکالی دارد، باید رسانه ملی ببیند انتظارات ما چیست ولو شده در ساعاتی محدود. اینطرف هم اتفاقا آدمهای سختگیری هستند، من با اینها جلسه زیاد داشتم، با آنها جلسه میگذاری، روحانی بسیار محترم و بزرگواری است، میگوید اصلا خانم نباید اخبار بگوید، میگوید اصلا کلوزآپ تصویر زن، سر و صورت و چشم و ابرو و نوع برخوردش مایه انحراف و تحریک جوانان است. من مجبورم بگویم حاج آقا شما هم منحنی خرابکنی، ما اصلا شما را در محاسبه نمیآوریم، شما آدم محترمی هستی، اما شما را نمیشود حساب کرد. چون اصلا حرف شما در طیف ما نیست. این دو سر، منحنی خرابکن هستند.
این دو اتفاقا خیلی هم شمشیر میکشند، کسانی که منحنی خرابکن هستند اهل شمشیر کشیدن هستند بعضی موقعها تریبونهایشان هم قوی است حرفهایشان هم خریدار و نفوذ دارد، رئیس رسانه را بیچاره میکنند. این را به عنوان منطق کار رسانه ملی داشته باشید، گرفتاری بچههای ما این است. من بالاخره همین الان هم مطلعم که در جلسات مینشینند و واقعا به این نتیجه میرسند که فلان کار را باید بکنند، ولی بعد یک چیزهایی مطرح میشود که تسلیم میشوند.
ما الی ماشاءالله در حوزه مدیریت، در حوزه اقتصاد و هنر داریم کسانی که خائن نیستند ولی تا دلتان بخواهند عمل خائنانه دارند و با عمل و نگاه غلط شان به کشور خیانت میکنند.
بچههای رادیو تلویزیون چه در نمایش و موسیقی و چه در سریال و فیلم و خبر و حوزه سیاسی، خیلی کارها دوست دارند انجام دهند اما ضوابطی که هست که خیلی از آنها به دستگاههایی برمیگردد که مسئولیت دارند.
برای همان توسعه شبکهها که در دوره من اتفاق افتاد، موضوع را به شورای انقلاب فرهنگی بردم، یک عده مخالف تکثر شبکه بودند، میگفتند همین سه چهارتا شبکه کافیست، اگر یک شبکه فیلم گذاشتید و فقط فیلم سینمایی نشان دادید، آن وقت مردم عادت میکنند همهاش دارند فیلم میبینند پس کی اخبار ببینند، من گفتم، آقا اصلا یک عده اخبار ما را که میبینند حالشان بد میشود. این فرد تلویزیون ما را خاموش میکند و سراغ دیگران میرود. خوب ما ۲۰ هزار تا فیلم در سازمان آن زمان داشتیم که الان شاید شده باشد ۲۵ هزار تا؛ آرشیو صداوسیما دریاست. هر روز شش تا فیلم مگر در سال چقدر میشود؟ حول و حوش دوهزار فیلم و اصلا این شبکهها هزینهای نداشت. من گفتم بگذاریم طرف وقتی خسته از سرکار میآید، شب یک فیلمی ببیند و کمی از مشکلات فاصله بگیرد، نمیخواهد اخبار گوش کند.
در این شش سال به جز یکی دوبار پایم را به صداوسیما نگذاشتم
منتقدان شما، معتقدند تیم شما نگذاشت آقای سرافراز در سازمان موفق شود و مجبور به کنارهگیری شد و این مدیریت سه دههای همچنان بر سازمان حاکم است.
آنها که شایعاتی کاملا بیمبناست، من کوچکترین دخالتی در سازمان ندارم. در این سالها به جز یکی دوبار پایم را در سازمان نگذاشتم. من میتوانستم در این مدت، به عنوان یک کارشناس در حوزهای که کارم هست، شرکت کنم، ولی در طول این شش سال فقط دو تا برنامه در تلویزیون داشتم، آن هم با اصرار زیاد که احساس کردم اگر نروم یک اشکال دیگری متوجه من میشود؛ دو سال پیش در سالگرد ۹ دی و مساله فتنه، چون بالاخره صداوسیما، یکی از بازیگران مهم حوادث سال ۸۸ است، بچههای افق همه دستهجمعی آمدند اینجا، از رئیسشان آقای رمضاننژاد، اصرار زیاد کردند که بروم راجع به حوادث ۸۸ یکی دو جمله بگویم که اشتباه نشود. دومین برنامه هم در چهلم سردار سلیمانی میخواستند چون با ایشان محشور بودم و در دوره مسئولیتم جلساتی داشتیم و با ایشان کار مشترک میکردم، احساس وظیفه کردم و حضور یافتم. باورتان میشود فردی مثل ضرغامی چندسال پایش را در تلویزیون نگذارد؟ اصولا قابل قبول نیست، چون خیلیهای دیگر میروند در شبکهها و برنامههای مختلف. من چرا نمیروم؟ نه اینکه بچهها نخواهند، اتفاقا میخواهند و اصرار هم میکنند، یکیش این است که بگذارید معلوم باشد یک فرد میتواند از صداوسیما استفاده نکند اما بخاطر حرفها و نگاه خودش بخش مهمی از جامعه را تحت تأثیر قرار دهد.
در این ساختمان فعلی، در حال حاضریخوری هستم
الان در این ساختمانی که هستم نه مرکز تحقیقات دارم، نه بودجهای دارم، من همه کارهای اینجا را از سیستم حاضریخوری انجام میدهم، یعنی آنقدر دوستان دیگر محبت دارند با همین پذیرایی ساده، جلسات مختلف در حوزههای مختلف دارم. اخیرا جلساتی برای کسب اطلاعات در حوزه نفت و انرژی دارم. الان چهار پنج جلسه است، کارشناسترین افراد این حوزه میآیند اینجا، جمعبندی می کنیم، مینویسیم و الان تحلیلم راجع به انرژی تکمیل شده و ده تا پیشنهاد در ذهنم است که وقتی آقایان مربوطه را ببینم با آنها مطرح میکنم؛ چه اجراییها و چه یادداشت نوشتنهایم. اسمش را گذاشتم حاضریخوری، یعنی شده مدیریت داشتهها. در کشور آنقدر امکانات محتوایی و تحقیقی هست، هر کسی هم هر جایی یک دکانی دارد، من هرجایی بخواهم نتیجه تحقیقاتشان را در اختیارم میگذارند و جلسه برایم میگذارند، از طریق همین موبایل کار میکنم. چندوقت پیش یک لپتاپ خوب میخواستم که از همین فیلمهای صفحهام قدرت تدوین داشته باشم، هزینه آب و برق و پذیرایی ساده را یک جایی در دفتر رهبری برای ما تأمین میکند، از چند ماه قبل اصرار کردم که یک لپتاپ برایم بخرید، تماس گرفتند گفتند ببخشید پول نداریم. دستگاههای دیگر و هزینهها را دارید میبینید. اما من راضی هستم چون بدون رادیو تلویزیون و بدون استفاده از جریان رسانهای رسمی کشور، تلاش میکنم اثرگذار باشم. رسانههایی که اتفاقا فکر میکنید همفکر من هستند، در عمل هیچ تعهدی ندارند که برای ترویج افکار من اقدام کنند. خودم تک و تنها نشستهام، در تلویزیون هم نیستم اما افکار من را خیلیها مطلع هستند. بنابراین اینطور نیست که اگر رادیو تلویزیون در اختیار کسی نباشد آن فرد از انتفاع خارج شود؛ بخصوص که الان شبکه مجازی داریم.
شبکههایی که راه انداختم به نسبت هزینه شبکههای عمومی تقریباً مجانی بودند.
به توسعه شبکهها اشاره کردید که در دوره شما بصورت جدی پیگیری شد. الان همین شبکههای متعدد و بودجه لازم برای آنها و نیروی انسانی بسیار زیاد در سازمان، بلای جان سازمان شده است.
یک موقع است شما شبکه یک دارید، شبکه عظیم، هر مدیری بیاید «شبکه یک» سرجایش است، یک بخش آن خبر است یک بخش پخش خطبههای نمازجمعه، پخش سخنرانی مسئولان، یعنی بخش زیادی از آن در قرائت رسمی نظام است تک و توک چهارتا برنامه خوب دیگر هم دارد؛ اما هزینهاش را نگاه کنید. به شما گفتم آن شبکهها را فوقالعاده ارزان راه انداختم؛ از نظر مهندسی به آنها میگفتند مجانی. نگاه من این بود که ما این همه فیلم داریم، بخصوص وقتی دیجیتال را راه انداختیم، مردم باکس داشتند به جای شش تا میتوانستیم ۲۰ تا شبکه بگذاریم. گفتم ما این همه فیلم سینمایی داریم، دو تا اتاق میگذاریم، واقعا دو تا اتاق، بیشتر هم نیاز نداشتیم، فقط کار نرمافزاری میخواست من خودم جلسه گذاشتم، شوراهای فیلم را تشکیل دادیم از آقای فریدون جیرانی تا آقای فخیمزاده تا بچههایی که در انتخاب فیلم سابقه داشتند، به خاطر محبتی که به ما داشتند، میآمدند و مجانی، یک چای در اتاق من میخوردند، تخته را میگذاشتیم و طیف فیلمهایی که میخواستیم پخش کنیم معلوم میکردیم. اکثر فیلمها را خودم میبستم، چون خودم کارشناس این کار بودم. کلا شش تا فیلم میخواستیم، آن شبکهها اصلا شبکه مجانی بود.
سالی که شبکه پویا را راه انداختیم که فقط بچهها مخاطبش بودند و الان شده کودک و نوجوان. آن وقت فقط کارتون بود و خیلی جذابیت داشت. من دیدم نزدیک تابستان است و یکی از دغدغههای خانوادهها، اوقات فراغت بچههاست؛ شبکههای ماهوارهای و شبکههای ترک برنامههای کارتونی زیاد پخش میکردند. گفتند فرستنده نداریم، با آقای دارابی یک دور زدیم، آقای عسگری معاونت فنی بودند، رفتیم در بخش فنی، دیدم یک زیرپله داریم و یک دستگاه که بکآپ فرستنده اصلی است که اگر فرستنده اصلی خراب شد، آنتن نخوابد. گفتم آقای عسگری این را به آقای دارابی بدهید، ما الان کلی کارتونهای خوب داریم که در آرشیو است. تابستان است، سریع بیایید یک جدول پخش بگذاریم و این کارتونها را پلی کنیم تا میلیونها بچه ما ببیند و جای دیگر نروند. به آقای دارابی گفتم که این کار ظرف دو روز سه انجام شود. واقعا کار ما جهادی بود، عملکرد ما در شبکه مصداق مدیریت جهادی بود. سریع کارشناسها را آوردیم، زمانبندی کردیم و کنداکتور تابستان را بستیم، ریسک کردیم و بکآپ یک شبکه اصلی را برای شبکه پویا گذاشتیم. وقتی اول آن تابستان، راهاندازی پویا را اعلام کردیم، میلیونها نفر در خانوادهها برای ما دعا کردند. دیگر خاطرمان جمع شد که لازم نیست برای سرگرمی کودکمان سراغ ماهواره برویم یا از سر خیابان انقلاب برایش سیدی بخریم.
اینکه در طول زمان چه اتفاقی درباره صداوسیما افتاده به من ارتباطی ندارد
آقای ضرغامی، یک وقت ما سر سفره نفت نشستهایم و مرتب به همین ترتیباتی که شما میفرمایید شبکه اضافه میکنیم؛ آن هم شبکههای موازی. الان همان شبکهها آیا در دو تا اتاق هستند؟ آیا با اندک نیرویی اداره میشوند؟ همه این شبکهها چارت سازمانی دارند. حالا همین تلویزیون به دلیل اینکه پول ندارد به تعبیر برخی کارشناسان، به قمارخانه تبدیل شده و پیامهای بازرگانی حتی همان کودکان هدف شما را خسته و کلافه کرده است.
این بحث را کنار بگذارید. اینکه در طول زمان چه اتفاقاتی افتاده و چه آسیبهایی متوجه آن کارها شده، من کاری ندارم.
این جمله که میگویید سر سفره نفت نشسته بودیم را میدانید کجا بزنید؟ آنجایی که یک کار بسیار پرهزینهای را راه انداختهاند؛ آنجا این حرفتان درست است که یکی سر سفره نفت نشسته و مثل پسرحاجی، یک ساختمان ۲۰ طبقه بسازد که میخواهد یک شبکه راه بیندازد. من میگویم اتفاقا کار بزرگ این است که شما که کلی فیلم دارید که فقط یکی دو تایش را در شبکه یک و دو پخش میکنید، یک شبکه بگذارید و پلی کنید و بگذارید مردم استفاده کنند. اتفاقا این یعنی صرفهجویی، این اتفاقا جمع کردن سفره است. آنهایی که میآیند و چنین حرفهایی میزنند که مبنایی ندارد، از کم و کیف کارها خبر ندارند.
شبکه مستند و شبکه ورزش را ببینید. آن زمان شبکه سه تا میخواست فوتبال نشان دهد، سریال را قطع میکرد. الان هم درباره فوتبالهای مهم همین کار را میکند. ۱۰ درصد مردم میخواهند فوتبال ببیند، ۹۰ درصد مردم سریال میخواهند. آن زمان گفتم یکی از این اتاق کوچکها را برای شبکه ورزش بگذارید. همان امکانات ماست. آن را بگذارید این همه ما مجری داریم که دو ساعت در طول هفته برای سازمان وقت میگذارد و اتفاقا دوست دارد بیشتر بیاید. ماهواره را ببینید پر از مسابقات ورزشی است. من اصلا خودم وقت گذاشتم روی شبکههای مختلف ورزشی، که بعضی از اینها واقعا جذابیت دارد. هر شبکه جدید که راه میافتاد، بعد از اینکه سیاستها را مینوشتم، جلسات را میگذاشتم و خودم تا آخرین مرحلهاش نظارت میکردم، آخر سر یک مانیتور در اتاقم بود و تا دو ماه، برنامهها را نگاه میکردم و دائم با رئیس شبکه در تماس بودم، روی برنامهها و زیرنویسها و همه بخشهای شبکه نظارت میکردم. نظارت کارشناسی و محتوایی داشتم تا شبکهها به بار بنشیند. الان شبکه ورزش واقعا بین مردم و جوانان، شبکه بیارزشی است؟ بسیاری از مسابقات فوتبال، مسابقات ورزشی که مردم میخواهند ببینند و شبکه سه ظرفیت ندارد، مجانی در اختیار مردم است.
آن مثالی که میزنید، در این مورد اصلا مصداق ندارد. این شبکهها اصلا قیمتش صفر است. شبکه دو که از قدیم در خیابان الوند بوده و بالاخره یک مأموریتهایی دارد با مخاطب محدود، اما در چه ساختمانی، با چه سیستم اداریای؟ این را بگذارید کنار شبکه نسیم؛ اگر بخواهم یکی یکی بگویم این شبکهها چطور راه افتاد، خیلی طولانی است. شبکه تماشا را که راه انداختم، شبکه اچدی بود؛ آن زمان هنوز شبکهها اچ دی نبودند، بعضی فیلمها اچ دی بود.
یکی از کارهای بزرگ ما انقلاب دیجیتال بود اگر میخواستیم بگوییم پول نداریم، الان مردم روی پشت بام هنوز برای پنج تا شبکه آنالوگ آنتن جابجا میکردند. دیجیتال را که راه انداختیم هر کدام یک پهنای خاصی دارد. فنی گفت میشود دو تا سه تا را یکی کرد و یک شبکه اچدی راه انداخت. اول اسم شبکه تماشا شبکه اچ دی بود و بعدا موضوعی شد. شبکه اچدی یعنی کیفیت برتر نسبت به اسدی.
من گاهی به بچهها میگفتم آنچه در شبکه اچدی نشان میدهید باید به اچدی بخورد. آقای روحانی محترمی که دارد مصاحبه یا سخنرانی میکند، عمامهاش یا سیاه است یا سفید، این اچدی باشد یا اسدی، برای مردم چه فرقی می کند. اما از این ظرفیت برای فیلم سینمایی استفاده کنید، آن هم نه هر فیلمی. حتی بعضی فیلمهای سینمایی در اسدی و اچدی فرقی ندارند. اما اگر یک فیلم سینمایی که طبیعت در آن است خوب فرق دارد. اولین فیلم سینمایی اچدی که پخش کردیم، خودم گفتم سینمایی صخرهنورد باشد که یک از فیلمهای اکشن است، و بعد گفتم الگویتان این است. شبکه اچدی در واقع یک کشکولی از یکسری دیدنیها با یک کنداکتور خوب بود که بعدها شد شبکه تماشا که حالا سریال نشان میدهد و آی فیلم هم شد شبکه فیلم و سریال.
آقای سرافراز که آمد دو تا شبکه را یکی کرد و گفت ما دو تا شبکه لازم نداریم. همان موقع هم من به ایشان گفتم. بعدا هم دوباره تفکیک شد.
با سرافراز رفیقم و با هم شام و ناهار میخوریم
منتقدان شما معتقدند آقای عسگری از تیم شما، وقتی آمد، دوباره مدیریت سازمان را به همان ریل مدیریت سه دههای بازگرداند؟
اصلا این ربطی ندارد. نسبت من با آقای عسگری و سرافراز یکی است. الان هم با آقای سرافراز رفیقیم، صبحانه میخوریم، شام میخوریم، میرویم و میآییم. حالا هر کسی میآید یک چیزی میگوید خیلی مهم نیست. الان همه فهمیدند که کاری که در سازمان در آن زمان شد، درست بوده است. البته توصیه همیشگی من به بچهها این بوده که فیلمها و برنامهها را درست انتخاب کنند.
ببینید الان حداقل ده شبکه ماهوارهای در دنیا هست که فیلمهای زبان فارسی پخش میکنند که در واقع فیتیلهشان نسبت به بقیه شبکهها بالاتر است. ۹۰ درصد فیلمهایشان همان فیلمهای خود ماست. فیلم خود ما و دوبله ما و خرید ماست. اصلا دوبله تلویزیون جمهوری اسلامی است که آن فیلم را دیدنی کرده است.
رفت و آمد افراد کاربلد از نهادهای دیگر به صداوسیما چه اشکالی دارد؟
آقای ضرغامی، شبکه افق یکی از شبکههایی بود که با شما در سازمان شکل گرفت و شما این فضا را فراهم کردید؛ شبکهای نگاهی خاص را در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی دنبال میکند و بنظر میرسد دستشان هم در ارائه بازتر از بقیه شبکههاست و حالا همانها به نظر به دنبال سیطره بیشتر بر سازمان هستند و امروز افقیها…؟
عمودی شدهاند. (با خنده)
ببینید این نگاه که شبکه افقیها دارند میروند در بخشهای دیگر سازمان، نگاه درستی نیست. یک نیروی خوب درست و حسابی و حزباللهی کارشناس در رسانه، از هرجا به سازمان صداوسیما بیاید خوب است. چه اشکالی دارد؟ چرا ما فضا را میبندیم؟ چرا میگوییم این از افق آمده؟ این از بیرون آمده؟ چرا از فلان نهاد آمده است؟ کسی که کار کارشناسی خوب بلد است و متعهد است، برای مردم اصلا مهم نیست از کجا آمده، مردم میگویند بیا درست کار کن.
افق مال خود صداوسیماست؛ از جای دیگر نیامده است. زمان من راهاندازی شد منتها با یک هدفگذاری و استفاده از منابع مالی، تجهیزاتی، فکری و نیروی انسانی یک نهاد دیگر.
مسأله اتفاقا از همین جا شروع میشود آقای ضرغامی؟
من همین ایده را در اوایل دولت آقای روحانی مطرح کردم. در یکسالی که ریاستم بر سازمان با دولت آقای روحانی همزمان بود، دو سه بار در هیأت دولت گفتم و از آقای فانی خواهش کردم که حاضرم یک شبکه مثل افق برای آموزش و پرورش بگذارم، شبکه برای شما باشد و سیاستهایش را هم بگویید که چه میخواهید و ما هم برای مسائل نظام هماهنگیم. ده بار پیگیری کردم اما نشد. دو سه بار گفتم آقای فانی شما لطف کن. آقای فانی دوست من است وقتی برکنار شد، تنها کسی که برایش پست نوشت و گفت این آدم بزرگی بود بنده بودم. برای ایشان پست معلم را در توییترم نوشتم. گفتم آقای فانی معاون پرورشیات را بگذار برای این کار. من شبکه نسیم دارم میتوانم روزی چند ساعت از نسیم را به شما بدهم که بچههای پرورشی شما بیایند مثلاً مسابقه طنابکشی و مسابقات علمی و فوق برنامه را در آن ارائه دهند. تلویزیون جمهوری اسلامی این آمادگی را در قبال دولت داشت. من بارها گفتم ولی کسی نشنید. الان هم میگویم خیلی از جاهای دولت، بخش گردشگری، بخش آموزشی همه میتوانند با الگوگیری از مدل افق شبکه داشته باشند. من اینها را مطرح کردم سوابق و نامههایش هست. این را برای کسانی میگویم که فکر میکنند سپاه آمده و یک شبکه راه انداخته و دارد کار میکند. سپاه این ظرفیت را داشت و این عرضه را داشت که از این امکان استفاده کند و آمد و با صداوسیما همکاری کرد.
اما درباره نیروها، زمانی که من بودم رئیس شبکه افق آقای رمضاننژاد بود که یکی از مدیران باسابقه است که در خیلی از بخشهای سازمان، از حوزه سیاسی تا بخش نمایشی بوده و سابقه طولانی داشته است. مدیر این شبکه از سپاه نیامده بود و از داخل خود سازمان انتخاب شد. بعد هم مدیران دیگر مثل آقای غفوری و بقیه بچه ها همه در سازمان سابقه دارند. حالا اگر یکی هم ظرفیتهایش را داشت اما در صدواسیما مدیر نبود و از یک دستگاه دیگر آمد و کمک کرد هم هیچ اشکالی ندارد. اگر از داخل اینها یک فردی سابقه پیدا کرد و به بخش دیگر سازمان رفت و کمک کرد چه اشکالی دارد؟ مثلا خود آقای رمضاننژاد اول مدیر سازمان بود، بعد به افق رفت و دوباره به داخل خود سازمان برگشت و حالا مدیر سیمافیلم شده است. اصلا هیچ چیز مبهمی نیست. بعضی تشکیلات سیاسی مینشینند برای خودشان داستان درست میکنند در حالی که اشکالات ما جاهای دیگر است. یک روز من به بعضی دوستان گفتم، شما میخواهید ما را نقد کنید بگذار من برایتان بگویم واقعا ضعف ما چیست و گرفتاری ما کجاست. اینها که مسائل طبیعی است و همهاش هم پاسخهای روشن دارند و اتفاقا طرح آنها همیشه مثبت بوده است.
نیمکتنشین کت و شلوارپوش نیستم و برای آینده مهیا هستم
بحث درباره صداوسیما بسیار است و شاید مجال دیگری بطلبد. آقای ضرغامی مهمترین رویداد سیاسی کشور در آینده، انتخابات است و یکی از کسانی که اقداماتش سمت و سوی انتخاباتی دارد، شما هستید. هرچند تا بحال بارها رد کردهاید و حتی جایی گفتید که ممکن است صلاحیت شما محل بحث برای دستگاه نظارتی باشد. قصدی برای انتخابات دارید؟
برای ۱۴۰۰ یک مینیبوس آدم در صف هستند؛ واقعا کی مرده کی زنده، خیلی اتفاقات خواهد افتاد. آنچه به من مربوط میشود، اگر نگوییم سرباز نظام، خودم را یک بازیگر یا بازیکن روی نیمکت نظام میدانم که اگر روزی لازم باشد به داخل زمین بروم و بازی کنم. من خودم را روی نیمکت جمهوری اسلامی میدانم. این نیمکتنشینی برای هر کاری است، من چنین جایگاهی را برای خودم انتخاب کردم و در هر شرایط و موقعیتی اقتضا کرد یک خدمتی را انجام دهم آمادهام.
برنامهای هم دارید؟ این جلسات کارشناسی که فرمودید و دیدارها در همین راستاست؟
طبیعتا خودم را آماده و مهیای این کار میکنم؛ والا روی نیمکت اگر با کت و شلوار بنشینیم و هیچ تمرینی هم نکرده باشیم که فایده ندارد. کسی که نمیتواند با کت و شلوار وارد زمین بازی شود. قاعدتا نشستن روی نیمکت آمادگی میخواهد.
بارها گفتهاید که خودتان را منتسب به اصولگرایی نمیدانید. چرا؟ آقای ضرغامی گفتوگویی با اصولگرایان در زمینه انتخابات و احتمال کاندیداتوریتان داشتهاید یا خواهید داشت؟
نه. آنچه که امروز مایه نگرانی من است میزان مشارکت است؛ اگر اوضاع با همین وضعیت جلو برود و مردم احساس گشایش در کارهایشان نکنند و امید مردم کم شود، آن کاهش رأیی که در انتخابات مجلس داشتیم در ریاست جمهوری هم خودش را نشان میدهد. البته یک بخشی از کاهش رأی برای کرونا بود. اما اگر کرونا هم نبود شقالقمری نمیشد و ما در این دوره از میزان مشارکت راضی نمیبودیم. دلیلش این است که مردم حس میکنند به آنها توجه نمیشود و برایشان کاری نمیشود برایشان امیدی ایجاد نمیشود. بخشی از آن هم به کارنامه آقای روحانی برمیگردد. کارنامه ایشان در خدمت به مردم و اشتغال و ضروریات زندگی مثل مسکن مردم کارنامه شکستخوردهای است. کسی باور نمیکرد در چنین روزی درباره دلار ۲۰ تومانی صحبت کنیم.اوایل دوره دوم آقای روحانی، یکی از دوستان گفت اگر وضع همینطور باشد دلار ۲۰ تومان خواهد شد ما او را مسخره کردیم. گفتیم یک چیزی بگو آدم باور کند. او مرتب استدلال کرد و ما مرتب با او شوخی کردیم. وضع مسکن را میبینید؟ شده یکی از آرزوهای مردم.
این روزها موضوع همخانگی مطرح شده که مواجهه مسئولان با آن، بحث شرعیات بوده است. نظرتان راجع به این نوع مواجهه با مسائل مردم چیست؟
بله من اخیرا یک جلسه در ناجا داشتم و به همین اشاره کردم. گفتم بنده خودم پرچمدار همخانگی هستم. من در جوانی با شهید گلشن همخانه بودم. ما وضع مالی خوبی نداشتیم دو تا خانواده در یک خانه زندگی میکردیم. این اتفاق هم دوبار در زندگی ما رخ داد که یکبار آن در نازیآباد بود که یک آپارتمان صدمتری داشتیم و همسایه دیوار به دیوار آقای حجاریان بودیم. آن خانه، دو تا اتاق و یک هال و پذیرایی کوچک داشت و دو تا خانواده یک آشپزخانه دو متری و یک سرویس بهداشتی داشتیم. اول انقلاب بود، روحیه انقلابی داشتیم، اصلا متوجه نبودیم، شبها که دور هم چای میخوردیم راجع به دنیا حرف میزدیم که میرویم دنیا را میگیریم و برای همه در مملکت طرح و برنامه داشتیم اما نمیگفتیم خودمان هم خیلی بدبختیم که یک واحد مستقل نداریم. میخواهم بگویم ما خودمان همخانگی را تجربه کردیم اما امروز این کار سخت است. در آن جلسه به آقایان گفتم سؤال من این است، این قیمت مسکن است، طرف میگوید خودم را به آب و آتش زدهام چهل میلیون جور کردهام تا جایی را رهن کنم، یک بچه هم دارم، دو ماه از آغاز اجاره گذشته که صاحبخانه میگوید باید هشتاد میلیون بدهی.
چطور به جوانان توصیه میکنید زن بگیرند، بچه زیاد داشته باشند؛ در حالی که خانه ندارد؟ و حالا اگر طرف توی سر خودش زد و دو تا خانواده از روی ناچاری با هم یک آلونک گرفتند، برویم مدعیشان شویم که متخلفید و برویم دستگیرشان کنیم؟ اینها مصداق زدن شیپور از سر گشادش است. مردم نمیدانند باید چه کنند. این زندگی مردم است. عملکرد آقای روحانی نقش مهم در ناامیدی مردم داشته است.
درباره انتخابات مجلس یازدهم، میگویند اصلاحطلبان نبودند که مشارکت کم شد؛ در تهران که بودند، در تهران دو تا لیست بود، همه هم فهمیدند، آقای مجید انصاری هم یک فرد مشهور و برجسته است و اعضای لیست هم عمدتا مشهور بودند. مردم کم شرکت کردند، من نگرانیام برای ۱۴۰۰ میزان مشارکت است. ممکن است برخی از مشارکت کم سود ببرند. ما با آنها کاری نداریم، از هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا هستند کسانی که اعتقادی به مشارکت بالا ندارند؛ برخی اصلاحطلبان میگویند بگذار آبروی نظام برود. برخی اصولگرایان هم میگویند بگذارد مردم نیایند تا کاندیدای ما پیروز شود. من کسی را متهم نمیکنم ولی این نگاه هست، هرچند اکثریت ندارد. من با اینها نسبتی ندارم، برای من و امثال من، انقلاب مهم است. من مشی امام را میدانم و ۱۰ سال مشی رهبری را میدانم. همیشه سفارش رهبری به من این بود که مشارکت حداکثری اصل است. بیشترین تأییدیههای رهبری از عملکرد صداوسیما و تعریف و تمجیدهای ایشان از خود من، مربوط به همین زمینهسازی برای مشارکت بالاست. در انتخابات سال ۹۲ گفتند یک انتخابات رقابتی خوب پیش آمد مشارکت هم خوب شد. البته ۸۸ که مشارکت عالی شد ولی به حاشیه رفت.
در جایگاه توصیه به شورای نگهبان درباره احمدینژاد نیستم
فکر میکنید مجموعه نظام، پیام مشارکت پایین مردم را شنیده است؟ این نگرانی که گفتید، نگرانی عمده نیروهای سیاسی است، باید چه کرد؟
این که میگویم تحلیل نیست بلکه یک خبر است؛ همیشه توصیههای رهبری به من مشارکت بالا بوده است.
همه باید کار کنند و همه تلاش کنند و انگیزه ایجاد کنند، همه که میگویم یعنی هر کسی که دست اندرکار است. اسم نمیبرم که یک بخش خاصی را برجسته نکنم و خیال کنند من دارم تعریض میزنم. همه جوری نقش ایفا کنند که مشارکت بالا برود؛ به نظرم اگر این اتفاق بیفتد ما برندهایم. مشارکت بالا ما را برنده میکند هر کسی هم رأی بیاورد از هر جناحی، هیچ فرقی نمیکند.
یکی دیگر از افراد، آقای احمدینژاد است که هم بنظر جدی است و هم افکارعمومی گرایشهایی به سمت او نشان میدهد. با ایشان صحبتی نداشتید؟
من سخنگوی آقای احمدینژاد نیستم و نمیدانم ایشان چه میکند. با ایشان سلام علیک دارم و اوایل کرونا صبحانه مهمان ایشان بودم و ساعتها راجع به بحثهای مختلف صحبت کردم. من این روش را درباره همه دارم بعضی رسانهای میشود و بعضی نمیشود. آقای احمدینژاد با من ارتباطش خوب است؛ اما حتما کسی است که اگر بیاید در انتخابات، انتخابات متفاوت میشود. آقای احمدینژاد در همه نظرسنجیها در جایگاه بالایی قرار داد و از نظر محبوبیت جزو دو سه نفر اول کشور است این هم عمدتا به خاطر عملکرد آقای روحانی است. مردم از احمدینژاد خاطرات خوبی دارند و عملکرد آقای روحانی هم این را تشدید کرده است. انتخابات ۱۴۰۰ با احمدینژاد انتخابات متفاوتی خواهد بود. منتها بستگی دارد برنامه خودش چه باشد و روال قانونی چه چیزی را رقم بزند.
فکر میکنید با او برخورد گذشته صورت میگیرد یا تأیید صلاحیت میشود؟
نمیدانم.
گفتید به همه توصیه میکنید که شرایط را برای مشارکت بالا فراهم کنند. از طرفی تأکید دارید که ۱۴۰۰ با احمدینژاد متفاوت است و او را رونقبخش انتخابات میدانید؛ از فرمایشاتتان توصیهای به شورای نگهبان استنباط نمیشود؟
در این جایگاه نیستم.
خیلی از حرفهای من پایگاه رأیم را خراب میکند
آقای ضرغامی امروز با گذشته، تفاوتهایی در ظاهر دیدگاههایش دارد. دچار تحولات فکری شدید یا اینها برای رأی است؟
هر کسی پایگاه رأیی برای خودش دارد که اگر کسی بخواهد در انتخابات برود، سعی میکند این پایگاه رأی را خراب نکند اما به شما بگویم که اتفاقا خیلی از حرفهای من با پایگاه رأیم تفاوت دارد اما من برای بیان آنها احساس وظیفه میکنم. گذشت آن زمانی که کسی شعار بدهد و رأی بیاورد؛ کارنامه افراد معلوم است.
وقتی کسی در یک مسئولیت سازمانی مهم قرار میگیرد، باید وظیفه سازمانیاش را انجام دهد و باید حرف و سخنش وقتی جنبه رسانهای میگیرد، بیانگر مواضع سازمانی او باشد. یک فرد نمیتواند سازمانش را یک جور اداره کند و هر روز حرف و مصاحبه کند و بخواهد مواضع شخصیاش را بگوید. نباید خلط مبحث شود. خیلی از مسائل باید در جلسات خصوصی مطرح شود. من هم بارها از این اتفاقات داشتم. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی خیلی گزارش منفی علیه من به دفتر رهبری دادند. اصلا دوره دوم من که با یک چالشی مواجه شد به خاطر گزارشهای بسیار زیادی بود که علیه من به دفتر میرفت. یک عده همه حرفشان این بود که ضرغامی حرف گوش نمیکند و در چارچوبی که باید باشد، نیست.
برخی میخواستند جشن پایان ضرغامی را بگیرند
این یک عده چه کسانی بودند و با منتقدان امروز شما چه نسبتی دارند؟
خیلیها بودند؛ اگر نبود رهبری که خودشان من را میشناختند و نقاط ضعف و قوت من را میدانستند، قطعا اتفاق دیگری میافتاد. رهبری وقتی من را برای دور دوم دعوت کردند، نکات محبتآمیز زیادی فرمودند و مجددا خواستههایشان را مطرح کردند والا دیگران که آماده بودند جشن پایان ضرغامی را بگیرند؛ ولی رهبری تشخیصش از همه دقیقتر بود. اینها برای این بود که من حرف خیلیها را گوش نمیکردم. خیلیها دنبال این بودند که سازمان را به مسیری ببرند که خودشان میخواستند؛ اصحاب قدرت و ثروت و صاحبان تریبون؛ افرادی که خیال میکنند سلیقه خودشان باید بر کشور حاکم شود، من با اینها مبارزه کردم، یک روز هم اگر لازم باشد میشود بخشهایی از آن را منتشر کرد.
رهبری کسی را منصوب میکنند اما به امان خدا رها نمیکنند؛ ایشان بر همه عملکردها نظارت دارند حتی بر عملکرد کسانی که خودشان نصب نکردهاند.
مسئولیت عملکرد منصوبان رهبری با خود آنهاست نه رهبری
طبق یکی از سخنان ایشان، برخی میگویند رهبری منصوب میکنند و دیگر کاری ندارند؟
بله، برخی میگویند رهبری منصوب میکند و دیگر کاری ندارد. البته اینکه کسی که منصوب شده خودش باید پاسخگوی عملکردش باشد درست است. ضرغامی یک کاری میکند خودش باید پاسخگو باشد. اما این به این معنا نیست که رهبری مشغول کارهای خودش است و اختیاراتی دارد ولی تکلیفی برای خود قائل نیست، رهبری با مجموعه سیستمی که دارند، برای جلوگیری از انحراف کشور در تکاپو هستند ولی برخی بخشها دیگر به رأی مردم است. من با خیلی آن جریاناتی که گفتم بسیار درگیر بودم چون نگاهشان را به اداره کشور غلط میدانستم و امروز هم خوشحالم که در مقابلشان ایستادم. معتقدم اگر همان موقع بعضی رویکردها اصلاح میشد امروز وضع بهتری داشتیم.
گاهی میبینیم آقای روحانی به رئیس جمهور تذکر میدهد
اما باید بگویم مواضع سازمانی من، مواضع سازمانی بوده است. الان بخشی از گرفتاری ما این است که طرف جوری حرف میزند انگار هیچ مسئولیتی ندارد، بعضی وقتها به طنز میگوییم روحانی به رئیس جمهور تذکر داد. آقا تو خودت رئیسجمهوری برو اجرا کن، هفت سال از دولت تو گذشته است.
اما وقتی مسئولیت سازمانی ندارم، وظیفه دارم نظر کارشناسی خودم را بگویم البته باز تحفظهایی دارم و بعضی حرفها هست که هنوز هم مخصوص جلسات خصوصی است. اما بخشی از اینها را میتوانم علنی بگویم و در صفحات مجازی منتشر میکنم. اصلا یک علتی که تلویزیون نمیروم این است که میخواهم حرف خودم را بزنم. فکر میکنم دیگر وقت تعارف ندارم، سنام هم گذشته و دیگر زمانی برای خیلی از تحفظها و تعارفها ندارم. من در صفحات مجازیام خیلی صریح میتوانم حرف بزنم، من در داخل حاکمیت هستم.
از طرفی، زمان که میگذرد، افراد پختهتر شده و متوجه میشوند بعضی روشهایی که فکر میکردند درست است، غلط است؛ چه اشکالی دارد ما این باب را باز بگذاریم؟
من هشتگی راه انداختم و اشتباهات مدیریتام را گفتم. درباره آدم برفی نوشتم. هرچند الان هم خیلیها میگویند کار درستی کردی، بهرحال ما یکسری ضوابطی داریم. اما من با اینکه حوزه هنری وقت هیچگونه همکاریای با من نکرد، من باید بخاطر ویژگیهای بسیار مثبت آن فیلم کوتاه میآمدم.
درباره همان اعترافات، گفته شد که هم اعترافات خیلی دیرهنگام بود و از این جهت، خیلیها تأکید دارند که بیایید به جای اعترافات نسبت به گذشته خیلی دور که کاری نمیشود برایش کرد، درباره حوادث اخیر و حوادث ده یازده سال گذشته که اتفاقا هنوز هم در زندگی مردم اثر دارد، اعتراف کنید.
مانعی ندارد؛ حالا آن را خودم باید تشخیص بدهم که کدام را واقعا احساس میکنم اشتباه است. ما تغییر میکنیم، پختهتر میشویم و میفهمیم خیلی از رویهها غلط بوده است. به تعبیر رهبری واقعا آن جاهایی که عقبگرد داشتیم باید با صدای بلند بگوییم. باید تحول را بپذیریم. شرایط هم عوض شده است. غیر از اینکه آن موقع اشتباه کردیم، حتما با مدل ۳۰ سال پیش نمیشود کشور را اداره کرد. زمانی که بچههایم کوچک بودند گاهی یک سیدی که به خانه میبردم، به خانم میگفتم مواظب باش فیلم دو تا صحنه دارد بچهها نبینند؛ حالا برعکس است، بچههای من فیلمی میآورند و میگویند این فیلم را به بابا نده، صحنه دارد! جامعه عوض شده. بنابراین هم باید اشتباهات را بپذیریم و هم بدانیم که باید روشها و رویهها را اصلاح کرد. ما در اصول مشکلی نداریم اما هنوز خیلیها میخواهند با نسخه ۴۰ سال پیش جواب سؤالات امروز جوانان را بدهند. درنمارجمعه قم گفتم با پاسخهای قدیمی نمیشود به سؤالات جدید جوانان پاسخ داد.
از سفرها و جلسات و دیدارهایم گزارشهای دستنویس به دفتر رهبری میدهم
قبلا گفتهاید که مأموریتهایی مستقیم و غیرمستقیم از سوی رهبری دارید و همین دفتر را هم رهبری در راستای همان مأموریتها در اختیار شما گذاشتهاند. از ارتباطاتتان با رهبر انقلاب بگویید.
کمتر کسی بعد از اینکه از مسئولیت کنار میرود یک حکم مستقل با یک مأموریت مشخص به او ابلاغ میشود. ایشان در شورای فرهنگی و فضای مجازی اظهار محبت کردند و به کارنامه من اشاره کردند و یکسری دستوراتی دادند و خط کاری من را مشخص کردند. من ارزش این حکم را خیلی خوب میدانم و سعی دارم آنچه ایشان از من خواستهاند را انجام دهم. اگر میبینید جایی خیلی تعصب به خرج میدهم و ناگزیر به چالش با برخی بزرگان میشوم، به دلیل این احساسی است که نسبت به این مأموریت دارم. البته حوزه فرهنگ و حوزه فضای مجازی و رسانه یک بعدش است، ولی به خاطر فعالیتهای متنوع و نشستهایی که با افراد دارم (که البته اینها علاقه شخصی خودم است نه اینکه مأمور باشم به این کارها)، یا سفرهای استانی یا محیط های دانشگاهی اگر حس کنم مطلبی باید خدمت ایشان منتقل شود، گزارش مینویسم و بسیار صریح؛ کوتاه و صادقانه خدمت ایشان گزارش میدهم. اکثرا هم دستی مینویسم پاکنویس هم نمیکنم، آنچه به ذهنم میآید با خط خودم مینویسم، گاهی گزارشهایم به رهبری خط خوردگیهای کوچکی دارد. اگر پاکنویس کنم فکر میکنم دچار خودسانسوری میشوم. رابطه خودم را با رهبری نزدیک و صمیمی میبینم و خیلی وقتها روی نامه من، نظر و دستور دادند و اقدام شده و بخشی از نامهها هم فقط جهت اطلاع خودشان است. معمولا هم عادت ندارم خیلی وقت ایشان را بگیرم. ملاقاتهای عمومیتر هم با بقیه رفتم. خیلی پیگیر ملاقاتهای خاص با خودم نبودم.
درباره مطلبی که علیه آقای وحید حقانیان در بحث شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتید، برخوردی با شما نداشتند که تذکری بدهند؟
نه! چون حرفم درست بود. مطلب دومی که نوشتم هم ناشی از این بود که تحقیق کردم و خاطرم جمع شد که ایشان خودسر این کار را کرده است. در واقع مطلب دوم، حاکی از درستی سخنم بود.
به برخی اعضای دفتر رهبری ارادت دارم و به برخی کمتر!
حکم دوباره شما در صداوسیما، یک اولتیماتوم تلقی شد و گفتید که گزارشهای بسیاری علیه شما خدمت رهبری میرفت. چقدر از این اتفاقات از سوی دفتر در ایام مسئولیت شاهد بودید؟
تذکرات رهبری همیشه به من مستقیم بوده است. من برخلاف دیگران که تذکرات رهبری را نقص خود میدانند و آن را مخفی میکنند، من آن را نقص نمیدانم. هر وقت با ایشان ملاقات داشتم، به محضی که بیرون میآمدم همه مدیران مربوطه را در اتاقم جمع میکردم و انتقادهای رهبری را دقیق و کامل و شاید حتی یک ذره بیشتر به بچهها منتقل میکردم تا نقصها را برطرف کنیم. در بیرون از سازمان هم خیلی جاها اعلام میکردم که رهبری این انتقادات را داشتند. دفتر رهبری هم این روحیه من را میدانند. من بعضی پستهایی که می نویسم تذکر رهبری یا توبیخ رهبری است. اما من اصولا در جای دیگری نسبت به بحثهای رهبری اظهارنظر نداشتم؛ اما انتقاداتم به مجموعه عزیزانی که در دفتر رهبری زحمت میکشند همیشه هست، منتها اینها را در جلسات داخلی بیت رهبری مطرح میکنم و با صراحت بدون هیچگونه سانسور و پردهپوشی هم میگویم.
ببینید آدم از بعضی خوشش میآید، از بعضی خوشش نمیآید این شامل حال دفتر رهبری هم میشود. من در دفتر رهبری بعضی را ارادت دارم، به بعضی کمتر ارادت دارم، متقابلا آنها هم این احساس را به من دارند. من همیشه به این عزیزان میگویم ما را از خودمان نترسانید. یکی از وظایف من مشاوره به همین عزیزان بیت رهبری است و هر اشکالی باشد، به صراحت میگویم.
مدتی است که این موضوع مطرح شده که رهبری با اهالی رسانه و خبر نیز، نشست برگزار کنند. جلسهای از جنس همان جلسات با دیگر اقشار. تا بحال به عنوان یک فرد رسانهای، چنین گزارش و پیشنهادی به رهبری داشتهاید؟
من همیشه پیشنهاداتی درباره هنرمندان و اصحاب رسانه به معنای کلی داشتم و ایشان هم استقبال میکنند. اما اینکه شما میفرمایید ایشان بیایند در یک جلسه مطبوعاتی و خبری پاسخگو باشند تا بحال چنین پیشنهاد روشنی را نداشته ام.
البته تا بحال هم به این فکر نکردم، بنظرم میشود روی این پیشنهاد تأمل کرد. رهبری با جلسات متنوع و متکثر، بخشی از این خواسته را تأمین کرده است. همین جلسه اخیر با دانشجویان، بخشی از سؤالات و نقدها متوجه دفتر رهبری بود نه حتی نهادهای منصوب رهبری. اخلاقی که من از ایشان سراغ دارم موضوعات را کمی کارشناسیتر و تخصصیتر میبینند. ایشان حتی جلسات خصوصی با سینماگران و کارگردانان دارند، از همه طیفها هم هستند و خیلی هم صریح است.
سه نفر از کسانی که در حوادث ۸۸ در جریان مقابل بودند، رابطه شان با رهبری محفوظ است. آقای مجیدی از حوزه سینما و آقایان سیدمهدی شجاعی و ساعد باقری در حوزه شعر و ادب.