محمد عطریانفر، عضو شاخص حزب کارگزاران، معتقد است روحانی احتمالا خودش علاقهای به حضور در مجمع تشخیصی که ریاست آن با آملیلاریجانی است ندارد.
این چهره اصلاحطلب معتقد است رابطه بین روحانی و رهبری صمیمانه است و ادامه دارد. عطریانفر با تاکید بر این که محبوبیت امری ثابت نیست پیشبینی میکند اگر روحانی بتواند از دوران ریاست جمهوری خود دفاع کند و کنشگری سیاسی و اجتماعی داشته باشد میتواند محبوبیت خود را بازیابی کند.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گپ و گفت قرن نو با محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، است.
پیشبینی شما از آینده سیاسی آقای روحانی چیست و چرا تا الان حکمی برای ایشان صادر نشده؟
کسانی که به موقعیت ریاست جمهوری نائل میشوند و در پایان دوره، مسئولیت را به شخص دیگری واگذار میکنند، شخصیتهای منحصر به فردی هستند که پس از ریاست جمهوری معمولا در حوزههای عملیاتی و اجرایی ورود نمیکنند.
چنین شخصیتهایی نوعا روی به نهادهای مدنی یا فعالیتهای فرهنگی میآورند و اگر متعلق به نحلهای از تفکر سیاسی باشند، نهادهای حزبی مربوطه دفاتری در اختیارشان قرار میدهند و آنها در حوزه گفتمان سیاسی با دوستانشان گفتوگو و نقطه نظراتی را در مسائل ملی و حکمیتی دنبال میکنند.
البته دولت، مصوبهای دارد که به رؤسای جمهور در دوران پس از خدمتشان دفتری را با تعدادی کارمند دراختیارشان قرار میدهد. کما اینکه به آقای احمدینژاد دفتری دادهاند. شما مطلع هستید که آقای خاتمی از سال ۸۴ تا به امروز در دفتر شخصی خود مستقر هستند و ملاقاتها و ارتباطات سیاسی خود را دارند و کسانی که تمایل دارند با ایشان ملاقات کنند تماس میگیرند و به ملاقات ایشان میروند.
در برخی از مناسبات و اتفاقات، با نقشپذیری و فعالیت سیاسی نوعی مشارکت از خود نشان میدهند، چه بسا برخی مدیران عالی میروند و با ایشان مشورت میکنند.
فکر میکنم آقای روحانی هم چنین موقعیتی را برای خود تدارک خواهند دید و فعالیتهایی را از موضع چهره ملی آغاز خواهند کرد اما نکتهای که شما به آن توجه کردید، بیشتر متوجه این است که چرا از ناحیه حاکمیت کاری ومسئولیتی به ایشان عرضه نشده است.
در این موقعیتها معمولا انتظاری که هست، این است که از ناحیه رهبری مسئولیتی برای رئیس جمهور پیشین پیشنهاد شود. تجربهای که از دوره مرحوم آیتالله رفسنجانی داریم این است که معمولا رؤسای جمهور تنها موقعیتی که در تراز شخصیت آنها مد نظر قرار میگیرد، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت است و در آن موقعیت چنانچه فرد مورد نظر تمایل داشته باشد، از ناحیه رهبری پیشنهادی جهت عضویت در مجمع به او خواهد شد.
تا آنجایی که به خاطر دارم آقای هاشمیرفسنجانی اولین شخصیتی بودند که بعد از ریاست جمهوریشان در موقعیت عضویت مجمع ابقا شدند. ایشان هم زمان وقتی رئیس جمهور بودند، رئیس مجمع هم بودند لذا همان موقعیت برای ایشان محفوظ ماند، بعد از دوره ایشان جناب آقای خاتمی که آمدند، دورادور خبر دارم که از ناحیه رهبری تمایلی بوده است برای اینکه ایشان هم به عضویت مجمع درآیند. در این سطح نوعی رایزنی و کسب نظر میشود تا چنانچه تعلق خاطری و تمایلی به عضویت در مجمع باشد از ناحیه رهبری حکمی برای فرد مورد نظر صادر میشود. ظاهرا آقای خاتمی تمایلی به این امر نشان ندادند.
یعنی آقای روحانی هم خودشان تمایلی برای رفتن به مجمع نداشتند؟
همین وضعیت برای آقای احمدینژاد پیش آمد و این عضویت برای ایشان صادر شد. منطق این سیر تاریخی نشان میدهد علیالقاعده چنانچه تمایلی از ناحیه آقای روحانی صورت گیرد رهبری هم برای عضویت ایشان در مجمع تشخیص مصلحت مشکلی نداشتند و امکان چنین موقعیتی برای آقای روحانی فراهم میشد.
از زمانی که آقای صادق لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص منصوب شده است ۳ سال بیشتر نمیگذرد. برآورد من این است اگر جایگاه حقوقی موقعیت ریاست مجمع خالی بود چه بسا از ناحیه رهبری این موقعیت برای آقای روحانی پیشنهاد و مد نظر قرار میگرفت و آنگاه آقای روحانی آن موقعیت را برای خود مناسب میدانست و میپذیرفت.
به نظر نمیآید آقای روحانی به عنوان عضو مجمع اگر قرار باشد زیر دست آقای صادقلاریجانی بنشیند، چندان اقبالی نسبت به این امر نشان دهد. پیشبینی و حدس من این است که ایشان چنین ابراز تمایلی را نشان نداده و به همین احتمال از ناحیه رهبری هم اقدامی صورت نگرفته است.
با توجه به این که میگویند آقای روحانی مجمع را قبول ندارد و در هیچ کدام از جلسات آن شرکت نکرده است، میتواند در این که حکمی هم برای ایشان صادر نشده دخیل باشد؟
طبیعی است شخصیتهای عضو مجمع باید بتوانند با رئیس پیوند روحی و روانی مناسب و همراه پیدا کنند. از زمانی که روحانی رئیس جمهور بود در جلسات مجمع به ریاست صادق لاریجانی شرکت نمیکرد چون موقعیت ایشان را برای آ نجا به رسمیت نمیشناخت. اما، در زمانی که مرحوم آیتالله شاهرودی رئیس مجمع بود ایشان در جلسات شرکت میکرد و مشکلی نداشت. من فکر میکنم همین نکتهای که شما اشاره میکنید با این ملاحظهای که عرض مردم، از ذهن دور نیست.
اخیرا مطرح میشود که برخی اصلاحطلبان و اصولگرایان خواهان حذف آقای روحانی از سیاست هستند یعنی تمایلی ندارند ایشان سمت بگیرند. این موضوع چقدر بین اصلاحطلبان و اصولگرایان مطرح است و چرا سرنوشت دو الی سه جمهور اخیر ما به این صورت دارد پیش میرود که میخواهند آنها را از سیاست حذف کنند؟
واقعیت این است، کسی نمیتواند دیگری را به زور و ضرب از سیاست حذف کند. چنانچه فردی تمایل به فعالیت سیاسی نداشته باشد یواشیواش به صورت تدریجی از نقشآفرینی، خودش را معاف میدارد و فاصله میگیرد. من فکر نمیکنم کسانی که تمایل به تلاش و تدبیر سیاسی داشته باشند، کسی توان بازدارندگی داشته باشد.
چنانچه آقای روحانی میل به حضور و فعالیت سیاسی داشته باشد هیچ کس نمیتواند ایشان را حذف کند؛ ضمن این که فعالیت سیاسی الزاما در تلازم با داشتن مسئولیت اجرایی نیست، همین الان آقای خاتمی مسئولیتی ندارد ولی ۱۷ سال است فعال سیاسی و نقشآفریناند. اخبار ایشان این طرف و آن طرف منتشر میشود، شخصیتهای مهمی با ایشان ملاقات و گفتوگو میکنند و طرف مشورت قرار میگیرند در حالی که ایشان هیچ پست سیاسیای ندارد.
بنابراین نباید فعالیت سیاسی را برای این سطح از شخصیتها مترادف با این بگیریم که حتما باید پست دولتی داشته باشند.
آقای روحانی همان مقبولیت و محبوبیتی را دارد که آقای خاتمی داشت؟ آقای خاتمی یک مقبولیت و محبوبیتی داشت که وقتی گفت «تکرار میکنم» همه پای صندوقهای رأی آمدند و رأی دادند. آیا آقای روحانی هم از این مقبولیت و محبوبیت برخوردار است؟
آقای خاتمی هم در دوران ۸ سالی که مسئولیت داشتند محبوبیت بالایی داشتند و هم زمانی که ایشان از مسئولیت خارج شدند. محبوبیت و اقبال ملی و اجتماعی ایشان خیلی بالا بود. جناب آقای روحانی هم در گام اول سال ۹۲، محبوبیتشان را از ناحیه حمایتهای جانبی بهخصوص همراهی و حمایت مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی از ایشان به دست آوردند، آقای روحانی در سال ۹۶ در مرحله دوم تشکیل دولت از محبوبیت و اقبال ملی خوبی برخوردار شد.
اما سال ۱۴۰۰ که از مسئولیت خارج شدند، دچار نوعی عدم اقبال و فقدان محبوبیت مورد انتظار از ناحیه مردم شدند که ریشه آن به توقعات مردم از دولت برمیگشت. اگرچه دولت بنا به دلایلی که عمدتا به دخالتهای فراتر از دولت، مربوط بوده است، نتوانست توقعات و انتظارات مردم را پاسخ دهد. بله محبوبیت آقای روحانی قابل مقایسه با محبوبیت سال ۸۴ آقای خاتمی نیست.
پیشبینی میکنم این محبوبیتها یا عدم اقبالها چندان پایدار نباشد؛ اگر کنشگر سیاسی آن هم در سطح چهرهای ملی همچون رئیس جمهوری که از مسئولیت اجرایی فارغ شده باشد، در صحنه باقی بماند و ایفای نقش کند و بتواند از گذشته خودش دفاع کند و با بیان منطقی، گرفتاریها و اشکالاتی که داشته است را توجیه کند، میتواند موقعیت بهتری پیدا کند.
ما حداقل یک تجربه موفقی داشتیم و آن فراز و فرود زندگی و زمانه آقای هاشمیرفسنجانی بود. آقای هاشمی زمانی در سال ۶۸ تا ۷۶ که مسئولیت داشتند محبوب بود و زمانی که از صحنه خارج شدند محبوبیت ایشان کاهش پیدا کرد و در سال ۷۸ دچار کاهش شدید اقبال از سوی طبقه متوسط شد. ۸ سال بعد به سرعت وضعیت مناسبتری پیدا کرد طوری که در سال ۹۲ که ایشان قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را داشتند، نظرسنجیها بر این دلالت داشت که بیش از ۳۰ میلیون نفر به ایشان رأی خواهند داد و این نشاندهنده تغییر نگاه و تمایل مجدد مردم به ایشان بود و بر همین اساس نهادهای امنیتی، شورای نگهبان را برخلاف عرف و شرع و حق، توجیه کردند آقای هاشمیرفسنجانی را تأیید صلاحیت نکنند.
از این جهت نمیتوان تصور کرد اگر کسی محبوبیت بالایی دارد درگذر زمان دچار کاهش محبوبیت نشود، یا اگر کسی الان محبوبیت کمی دارد بعدا میزان آن افزایش پیدا نکند. برای حفظ موقعیت و محبوبیت اجتماعی نیازمند فعالیت مستمر و مدام است.
اگر چهرههای تلاشگری که در گذشته واجد موقعیتهای دولتی بودند و بعد ازگردونه خارج میشوند تلاش کنند و ارتباطشان را با جامعه حفظ کنند، مسلما اقبال جامعه به آنها باز میگردد و چه بسا در مقاطعی بتوانند بهتر از گذشته ایفای نقش کنند کما این که شخصیتی مثل آقای خاتمی هم در سال ۹۶ با یک «تکرار میکنم» توانست سرنوشت برخی حوزههای انتخابات را به تناسب مناطق و جغرافیای ایران به نفع جریان اصلاحطلب، مثبت رقم بزند.
آقای عطریانفر، از نگاه شما آقای روحانی در حد و معیارهای نظام است یا آقای احمدینژاد؟
مطمئنا آقای روحانی از شخصیتهای باسابقه و مؤثر درون نظام است. ایشان در طول ۴۰ سال در جمهوری اسلامی نقش سیاسی و موقعیتهای مهمی داشته و با شخصیتهای بزرگ و محوری مرتبط بوده است و هماکنون این ارتباطات تا حدود زیادی حفظ شده است.
حملات به روحانی بسیار تند و تیزتر از نقدها به احمدینژاد است. این مجلس در انتقاد به دولت سابق کم نمیگذارد اما…
دلیل مهم این است که این مجلس با آقای روحانی خوب نبود ولی با آقای احمدینژاد خوب است یا این دولت فعلی با آقای احمدینژاد روابط پیشینی داشته ولی با آقای روحانی حس خوبی نداشته است، این نکته چندان ملاک نیست.
ما نمیتوانیم این نکات را مبنا قرار دهیم کما این که در مجلس قبل تعدادی از نمایندهها از آقای روحانی حمایت میکردند، بنابراین این مصادیق خیلی ملاک مخالفت یا موافقت نیست. ضمن این که در عرصه سیاست از این نوع گرفتاریها وجود دارد، اینها در دستهبندیهای سیاسی و در بزنگاههای انتخاباتی رو در روی هم قرار میگیرند و با هم رقابت، منازعه و برخورد میکنند؛ هرچند بداخلاقیها تایید نمیشود ولی در واقعیت امر برخی تلخکامیهای سیاسی در ایران رخ نشان میدهد.
از سوی دیگر حاکمیت یک عنوان کلی است. زمانی که از واژه «حاکمیت» معنایی را مراد میکنیم، ابتدا جایگاه رهبری به ذهن میآید. رهبری هم نسبت به آقای روحانی مسئلهای ندارند و نسبت به ایشان تا پایان دوره ریاست جمهوری موضع حمایتی داشتند و ارتباطات صمیمانه و دوستانه آنها که از گذشتههای دور برقرار بوده است، همچنان ادامه دارد.