عینک باسوادی
عینک باسوادی
معین نیوز_سید مهدی میرصالحی/این روزها کمترتلویزیون نگاه میکنم بیشترسرم درگوشی موبایل وخبرها را ازفضای مجازی دنبال میکنم ولی نمیدانم چطورشدبه سراغ تلویزیون رفتم وبه قول قدیمی هاپیچ جعبه جادو را چرخاندم وبه اصطلاح امروزیها دکمه کنترل را فشاردادم اتفاقاً زمان پخش اخباربود و مجری خبری میخواندکه مربوط به تغییرات بعضی از مسئولان بلند پایه هیت دولت بود،حساس شدم وبادقت به خبرها گوش دادم...

این روزها کمترتلویزیون نگاه میکنم بیشترسرم درگوشی موبایل وخبرها را ازفضای مجازی دنبال میکنم ولی نمیدانم چطورشدبه سراغ تلویزیون رفتم وبه قول قدیمی هاپیچ جعبه جادو را چرخاندم وبه اصطلاح امروزیها دکمه کنترل را فشاردادم اتفاقاً زمان پخش اخباربود و مجری خبری میخواندکه مربوط به تغییرات بعضی از مسئولان بلند پایه هیت دولت بود،حساس شدم وبادقت به خبرها گوش دادم که درلابلای خبرهاوعده مسئولان جدیدبرای کنترل نرخ تورم وپایین آوردن نرخ ارزبرایم جالب بودوباکلی امیدکه این تغییرات آخربه نفع مردم میشودوکلی خوش بحال ملت وعوام الناس،دراین فکروخیال بودم که تلفن منزل به صدادرآمد،یعنی چه کسی میتواندباشد گوشی رابرداشتم هرکسی رامیتوانستم تصورکنم الاعینی توپوله،عینی ازدوستان قدیم وندیم من است کارش عینک فروشی است واسه همین صداش میکنیم عینی،باتعجب ودرعین حال خوشحالی پرسیدم عینی جان کسی ازاقربارابخواب دیدی که ازیادی ازقلم شکسته کردی درجواب گفت نفرمایید قربان شماتاج سرما هستی ولی خوب چه کنیم روزگارهمه راگوشه‌ای پرت کرد کاروبارمجال نمیدهد وگرنه به یاد قلمی جان هستم عینی گفت ازاین حرفهابگذریم ومرابه مغازه اش که همیشه بساط چای درآن به راه است دعوت کردمن هم فرصت داشتم،گفتم ساعتی دیگرمیام ،این راگفتم وبعدازگذاشتن گوشی تلفن نزدعینی رفتم ماچ وبوسه وکلی چاق سلامتی که عینی روبه من کردگفت مردحسابی ستاره سهیل شدی پیدایت نیست خلاصه کلی گپ وگفت ازخاطرات گذشته و یاددوستان مشترک که نمیدانم چه شد باخوشحالی گفتم عینی جان درخبرهاآمده دولت باتغییرات مسئولین درصددمهارتورم وکاهش نرخ ارزبرآمده است،عینی بالبخندتلخ گفت تودیگه چراقلم شکسته جان مگرنرخ تورم وامثال ایناباتعویض افرادمهار میشودمگرمیدان ورزش است که مربی یارتازه نفس به میدان میفرستت،درهمین حال عینی روبه من کردگفت حرف تومرابه یادیک خاطره قدیمییم انداخت،درادامه خاطره اش رابازگوکرد،که روزی فردی کتاب بدست واردمغازه شدوچندعینک که دردم دستش بودبه چشمش میزدوهی به کتابی که دردست داشت نگاه میکردآخرسر بعدازاینکه ازتلاش خودنتیجه نگرفته بود روبه من کردگفت آقاعینکی که آدم راباسوادمیکنددربین این عینک هاکدام است که من بعدازکنترل خودم که خنده نکنم وباتعجب ازمشتری پرسیدم عزیزم من متوجه سوال شمانشدم عینک باسوادی؟مشتری بااطمینان گفت بله مگرباززدن عینک به چشم آدم باسوادنمیشوند،تازه فهمیدم این مشتری بی سواداست وخیال میکندبازدن عینک مردم باسوادمیشوند،عینی به من گفت قلمی جان اگرباین تعویض مسئولین اقتصادمشکل حل میشدخیلی پیش ازاین مشکلات بایدحل میشد.