حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا مصباحی مقدم، در بخشی از گفتگوی تفصیلی خود با خبرآنلاین درباره بی توجهی طیفی از اصولگرایان به جایگاه مشورتی و وحدت بخش روحانیت اصولگرا، گفت: یک برداشت نادرست در بخشی از جریان اصولگرا پدید آمده است و آن این است که دوران شیخوخیت تمام شده و ما خودمان به بلوغ رسیده ایم، مثل اینکه دیگر به چنین محوری نیازی نداریم، بنابراین خودشان تصمیم می گیرند و چون خودشان تصمیم می گیرند و یک مجموعه نیستند؛ بلکه مجموعه ها و شخصیت ها و احزاب متعددی وجود دارد، میبینیم هرکدام بدون هماهنگی با بقیه ورود می کنند؛ گاهی عده ای را با خود همراه می کنند و عده دیگری در حاشیه می مانند، و نتیجه این می شود که به وحدت نمی رسند.
جریان انقلابی به اصول و مبانی بازگردد
وی گفت:اگر یک مرکزیت و محوریتی باشد (به تعبیر آنها شیخوخیت) که در گذشته هم بوده است، این منشاء جمع شدن آنها و گرد هم آمدن و با هم مشورت کردن می شود، و همین عاملی است که سریعتر به جمع بندی برسند. در جریان انتخابات مجلس در اسفندماه، جریان اصولگرا حداقل ۲ شاخه شد و تا ۲۴ ساعت به پایان تبلیغات انتخابات، مساله در یک فرصت دقیقه نودی به نتیجه رسید. به نظر من اینگونه رفتارها هزینه زیادی برای مجموعه به وجود می آورد و تلاش های فراوانی را از آنها می طلبد و بهترین نتایج را هم در پی ندارد.
مصباحی مقدم با بیان اینکه بهتر این است که جریان انقلابی ما به اصول و مبانی خودش برگردد، خاطرنشان کرد: اصول و مبانی هم همانهایی است که رؤسای جامعتین پیش از این ضمن مشورت با مجموعه آنها را نهایی و سپس اعلام کرده اند. یکی از مقتضیات مبانی مطرح شده این است که روحانیت باید در صحنه فعال باشند. این چیزی است که حضرت امام (ره) نیز بر آن تاکید داشتند و در منشور روحانیت نیز فرموده اند که شما باید همراه با روحانیت باشید تا انحراف پیدا نکنید.
عضو شاخص جامعه روحانیت گفت:جریان نفاق قبل از پیروزی انقلاب خودخواهانه و جدا از روحانیت شکل گرفت و سرنوشت آنها اینگونه رقم خورد که اکنون در دامن امریکا و در خدمت اسرائیل هستند و پیش از این نیز در خدمت رژیم بعث بودند. این اتفاقات ناشی از فاصله گرفتن از روحانیت است. در مشروطیت نیز روحانیت پیشتاز معرکه بود و انقلاب مشروطیت رخ داد، اما پس از مدتی افرادی تحت عنوان روشن فکران و تحصیل کردگان غرب آمدند، دم از استقلال زدند و استقلال آنها باعث دیکتاتوری رضا شاه شد.
احمدی نژاد بهترین انتخاب در سال ۸۴ نبود
امروز با وجود جایگاه مهمی همانند رهبری در نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، این خطر بسیار کمتر است اما نباید از آن غفلت کرد، زیرا همچنان شاهد آسیبهایی هستیم؛ برای مثال در انتخابات سال ۸۴ دچار چند گانگی شدیم که البته آقای احمدی نژاد روی کار آمد ولی بهترین انتخاب نبود، در دور دوم انتخابات نیز وقایعی پیش آمده، یا در سال ۹۲ آن اتفاقات که قبلا اشاره کردم رخ داد. سوال اینجاست چرا در گذشته این دست از اتفاقها نمی افتاد؟ این به این معنی نیست که اگر روحانیت به میدان آمد و محور شد و همه گرد آن جمع شدند، لزوما به معنای پیروزی است، اما غالبا پیروزی است و حتی اگر به ظاهر مجموعه دچار شکست شود، انسجام آن حفظ می شود. در سال ۷۶ که آقای ناطق کاندیدای این مجموعه بود و رای نیاورد، اما انسجام مجموعه بهم نریخت. اما الان چند دستگی وجود دارد و این بهم ریختن انسجام آفت بسیار زیادی دارد.