به گزارش ایسنا، عباس یمینی شریف بعد از سالها نغمهسرایی برای کودکان و فعالیت برای آنها در ۲۸ آذر ۱۳۶۸ در ۷۰ سالگی از دنیا رفت. این شاعر اول خرداد سال ۱۲۹۸ شمسی در محله پامنار تهران به دنیا آمد و دانشآموخته مدرسه دارالفنون بود و در سال ۱۳۱۷ در دانشسرای مقدماتی به تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۲۱ اولین شعرش برای کودکان در مجله «نونهالان» منتشر شد. در سال ۱۳۲۳ با ابراهیم بنیاحمد مجله بازی کودکان را منتشر کرد. در سال ۱۳۲۴ نیز شعرهای او در کتابهای درسی دوره ابتدایی ایران وارد شد.
در سال ۱۳۳۲ یمینیشریف با بورس دولتی به آمریکا اعزام شد و یک سال در دانشگاه کلمبیا به تحصیل دوره تخصصی در آموزش کودکان پرداخت و درجه فوق لیسانس دریافت کرد. در سال ۱۳۳۴ دبستان «روش نو» را با همسرش توران مقومی پایه گذاشت که بعدها با گسترش فعالیت، به مجموعه آموزشی از کودکستان تا پایان دوره راهنمایی تبدیل شد. در دیماه سال ۱۳۳۵ به پیشنهاد جعفر بدیعی اولین شماره مجله کیهان بچهها از طرف مؤسسه کیهان انتشار یافت و آنها تا سال ۱۳۵۸ با مؤسسه کیهان همکاری داشتند. عباس یمینیشریف از بنیانگذاران شورای کتاب کودک نیز بود. بیش از ۳۰ اثر شعر و داستان او در دوران حیاتش به انتشار رسید و برنده جوایز متعدد در ادبیات کودکان شد.
او در شعری گفته بود «من نغمهسرای کودکانم/ شادست ز مهرشان روانم/ عباس یمینی شریفم/ گیرید ز کودکان نشانم». خود را نغمهسرای کودکان معرفی کرده و پیشبینی میکند نشانش را از کودکان میتوان گرفت یا یافت، پیشبینیای که درست بود و کودکان به واسطه کتاب درسی یا شعر معروفش «من یار مهربانم» او را میشناسد، اگر چه ممکن است او را با نامش به یاد نیاورند اما شعرهایش به حافظه جمعیمان وارد شده و اگر در جایی آن را بشنویم، با آن همخوانی میکنیم و پرت میشویم به دوران مدرسه؛ مانند شعری که برای ایران سروده «ما گلهای خندانیم، فرزندان ایرانیم/ ما سرزمین خود را، مانند جان میدانیم/ ما باید دانا باشیم، هوشیار و بینا باشیم/ از بهر حفظ ایران، باید توانا باشیم/ آباد باش ای ایران، آزاد باش ای ایران/ از ما فرزندان خود، دلشاد باش ای ایران».
هومن ظریف، روزنامهنگار و مستندساز، در بخشی از کتاب «عباس یمینی آنچه بود، آنچه هست» که در سال ۹۶ منتشر شده و به تازگی به چاپ دوم رسیده است، نقدهای صمد بهرنگی و محمود کیانوش را بر شعرهای یمینی شریف و پاسخ او را آورده است که به بهانه سالروز درگذشت یمینی شریف آن را به اشتراک میگذاریم:
«در اردیبهشت ۱۳۴۷ مقالهای از صمد بهرنگی در مجله نگین چاپ شد که از نظر تاریخی نخستین نقد شعر کودک در ایران و نخستین توجه نظری جدی به این مقوله به شمار میآید.
شعرهای یمینی شریف برای بچهها هیچ پیامی ندارد
صمد بهرنگی نوشته بود: «میتوان گفت که اثر عباس یمینی شریف خیلی از مرحله پرت است. این «جزوه ناظم» هیچ پیامی برای بچهها ندارد، جز مقداری سرگرمی از راه لفاظی و پرحرفی و مشتی احکام کلی اخلاقی و احیانا متحجر. مثلا جابهجا فتوا صادر میکند که آدم باید مهربان باشد. من میپرسم آیا باید نسبت به کدام دسته از مردمان مهربان باشیم؟ آیا میتوان نسبت به آن مردم هم مهربان بود که به دستورش بمب بر سر مردم آزادیخواه ریخته میشود؟ یا میشود به جلادان هیتلری که کارشان شکنجه آزادیخواهان بود، مهربانی کرد؟ چند بار جابهجا حکم صادر میکند که مردم آزاری کار بدی است، من میپرسم: آیا حتی نباید کسانی را که کارشان اصلا مردمآزاری است و نانشان از راه ریختن خون دیگران به دست میآید، آزار کرد؟ یعنی باید مثل گوسفند سرت را پایین بیندازی و جای گوسفندان از پیش رفته را بو کنی و خار بخوری و شیر بدهی و دیگر هیچ؟ ادبیات کودکان نباید فقط مبلغ محبت و نوعدوستی و قناعت و تواضع و از نوع اخلاق و مسیحیت باشد. به هر آنچه و به هر که ضد بشری و غیرانسانی و سد راه تکامل تاریخی جامعه است، باید کینه ورزید و این کینه باید در ادبیات کودکان راه باز کند… اینهمه بچه که صبح تا شام در کوره تجربههای تلخ زندگی میپزند و جزغاله میشوند، به نظر آقای یمینی بچههای بدی هستند، اما آن چند بچهای که هنرشان داد نزدن و فحش ندادن و تر تمیز بودن و با قاشق و چنگال غذا خوردن و اطاعت از پدر و مادر است، بچههای خوب و نمونهاند.»
صمد بهرنگی، به درستی در برابر «اطاعت کورکوانه از پدر و مادر» و «تبلیغ اطاعت کورکورانه» موضع گرفته است اما با توجه به حساسیتی که بهرنگی به عنوان آموزگار و همکار یمینی شریف نسبت به این مسأله نشان میدهد، جای تعجب است. انتقاد صمد بهرنگی نسبت به پیام اشعار و سطح فکری یمینی شریف، با وجود کتاب «ما و بچههای ما»، و پیشقراولی او در استقلال ادبیات خرسال و شناسایی آزادی خردسالان و کودکان، معنادار و مغرضانه است.
یمینی شریف برای ادبیات تعلیمی اهتمام ویژهای داشت؛ ادبیاتی که با عواطف و نیازهای خرسالان متناسب است. او در دفاع از جهانبینی ادبی خود، گهگاه فراموش میکرد که تمرکز او بر روی خردسالان و کودکان سنین پایه است و انتظارات صمد بهرنگی از اشعار او، انتظارات بجا از ادبیات نوجوان است.
یمینی شریف در مصاحبهای با روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۵۲ دغدغههای خود را از روند بازدارندههای ادبیات کودکان اینگونه بیان کرده است: «اکنون باید به نفع کشور و فرزندان کشور و سود توسعه و ترقی این رشته از ادبیات، فعالیتهای شایستهای انجام گیرد. ادبیات کودکان را در خط خود بیندازند و سادگی و صراحت و سلامت روانی را رد این آثارحفظ کنند و ادبیات کودکان را مانند خود کودکان پاک و ساده و بیآلایش نگاه دارند. ادبیات کودکان را گودال تخلیه عقدههای وجود نکنند و آنچه را که از ناراحتی و غم و یأس و بدبختی و نفرت دارند، در قالب کلمات مبهم و جملات پیچیده که بیشتر به لغز و معما شبیه است تا به داستانی یا شعری برای کودکان، نریزند و دیگران را هم به پیروی از خود دعوت نکنند. اگر دردی دل آزار و غمی جانکاه دارند، از وضع روزگار و اوضاع خود ناراضیاند، در کارهای خود شکست خورده و خیال و گله و اعتراض و شکوه و شکایت دارند، آنها را در قالب نوشتههایی برای بزرگسالان بریزند و دست از سر ادبیات کودکان بردارند.»
صمد بهرنگی اما درباره بلاغت اشعار کتاب «آوای نوگلان» یمینی شریف هم گفته: «حتی در یک نظم محض نمونه وزن تا آخر حفظ نشده. موقع خواندن باید زور بزنی و صداها را پیش خود کوتاه و کشیده بگویی، تا وزن درست درآید.»
قبول کردن یمینی شریف نشانه خالی بودن میدان بود
محمود کیانوش– یکی از پیشگامان نقد ادبی که خود شاعر کودکان بوده است – هم درباره یمنی شریف در کتاب «شعر کودک در ایران» نوشته است: «بعضی در بحبوحه نو کردن کتابهای درسی بانگ خیاط میخواهیم، شنیدند و پالاندوزانی بودند که جوالدوز به دست گرفتند، پیش دویدند.» («پالاندوز» و «خیاط» نسبتهایی است که کیانوش به یمینی شریف داده است.)
او همچنین نوشته است: «[یمینی شریف] باور نکرد که شاعر نیست و آنچه که میسازدف نه شعر است، نه حتی وسیلهای برای سرگرمی کودکان؛ چنانکه انتظارشان را از شعر گمراه نکند. و باز باور نکرد که قبول او نشانه خالی بودن میدان بود، نه پهلوانی او.» این لحن، پا را از بیمهری به یمینی شریف، فراتر نهاده و در واقع وهن شعر مخاطبان گسترده یمینی شریف است.
کیانوش معتقد است: «در شعر کودک، شیوه بیان باید سهل و ممتنع باشد و این کاری است که از شاعران کارآزموده برمیآید، نه متشاعرانی که چون بیهنری به بازار بزرگها نتوانند برد، به بازار کودکان برند تا شاید هنر پنداشته شود، غافل از آنکه فریفتن بزرگها، معامله است و فریفتن کودکانف جنایت.» «متشاعری [یمینی شریف] که میکوشد از سادهترین موضوعات زندگی روزمره کودک به اصطلاح شعری بسازد، در یک وزن زورکی نیمهعروضی، نیمههجایی، چنین میگوید:
آی، سماور جوش آمد/ آب به صدا توش آمد
که در مصرع دوم ضرورت ایجاد قافیه موجب ابهام معنی شده است و از این گذشته، بیان، بیآنکه لازم باشد، خندهدار شده است. این طرز سخن بیشتر قافیهپردازی در بدیههگویی برای سرگرمی حاضرانی در یک محفل و برانگیختن قاهقایی در یک دقیقه را میشاید و بس، نه شعر کودک را.
پاسخ یمینی شریف به نقدها
عباس یمینی شریف در شعری پاسخ منتقدان خود را داده است:
گفتند بعضیها چرا پند و نصحیت/ گاه آورم در شعر کودک بر زبانم
تشویقشان بهر چه کردم، خوب/ آید چرا بدگویی از بد بر زبانم
آنها، بلی، باید چنین ایراد گیرند/ اندیشهشان از گفتههاشان خوب دانم
از بهر این خودخواهها کودک بهانه است/ با نام کودک، سود میجویند، دانم
هر عقدهای بر دل ز ناکامی گرفتند/ با کودکان بازش کنند اینها، گمانم
هر مطلبی را جرات گفتن ندارند/ گویند با کودک بگویم، در امانم
گویید کام تخم کین و قتل و غارت؟/ از دزدی و ظلم و جنایت دُرفشانم؟
از زشتی و ناپاکی و بد باز گویم؟/ از مستی و دیوانگی گویم؟ نه آنم!
تا کودکان را یاغی و دیوانه سازم؟/ توفنده چون غولان به میدانها برانم؟
این کودکان ای سنگدلها! بیگناهند!/ تا کی زدیده از بدیتان خون چکانم؟
آخر شما ای کینهورزان در کجایید/ تا من به آنجا رو کنم خود را
بهتر که لب بر بندم و دیگر نگویم/ سر زیر بال خود برم در آشیانم
گر کودکان را اندکی بهتر شناسید/ بهتر شوید ای دستهی نامهربانم