چه آنچه سهل در نظر آید بی تردید سخت به کلام آراید.نگاه مبهوت به آسمان به شب شگفت انگیز به خورشید تابان به ستارگان درخشان به گستره دریای خروشان به جنگل به درخت به بارش به شکوفه به انسان به چشم دیگران به چشم خود به آینه به زمان به شهر شلوغ و مردمان اش باسکوتی سرشار از معنا و ابهام که همگی در پیش روی دیدگانمان انگار راحت و رها میگذرند، میروند، نمیمانند و جهانی از معنای لایتناهی را به ادراک، الهامات و تجاربمان پیاپی تلنگر میزنند که همه ما یکی هستیم اما متفاوت و منحصر، نه زود آمده ایم تا دیر برویم و نه دیر شده است تا زودتر برسیم، بلکه در سرنوشتی بس ساده به یک واحد از اندیشه پیوند میخوریم و آن تجربه خرد جمعی انسان است .
میان کتب موضوعی عکاسی منتشره در ایران، اثر یا آثاری که پیرامون نگاه مینیمالیستی و عکاسی مینیمال نشر یافته باشند بشدت اندک و دور از دسترس اند لذا جای پرداختن به بازنگری اجمالی و آموزنده درباب مینیمال و شناخت جذابیت های پرسمان شکلی و گفتمان معنایی این سبک در بستر مطالعات اجتماعی که همگی در نگاه عکاسانه و عکس متبلور گشته تا عکاس در آن هویت یابد خالی بود چه بی گمان ارتباط تنگاتنگ این حوزه از هنر با عکاسی بویژه در ناخودآگاه انسان فرهنگی بصورت ارگانیک در تعامل است از این منظر کشش به الهام از دریافتهای شخصی در عکاسی مینیمال ما را به این مهم گرایش میدهد، در این جستار کوتاهوار مقصود صرفا پرداختن به روش ها و فرم های بدیع نگریستن محض یا نگاه انداختم سطحی به خصوصیات بصری و فرآیندهای فناورانه آن نبوده بلکه نیت مرور و درنگ بر کلید واژگان الهام بخش ساده ایست که شالوده گام برداشتن به فضای ژرف صور خیال را مهیا نموده تا بار هستی معانی را در منظومه بصریمان تدارک ببیند ، همچون تابلویی سپید و کتیبه ای بی نقش در مدار ذهنی ما که ممکن است این نکته را یادآور شود همگی در هیأت انسان در سفری یکپارچه و طولانی با قرارگیری در عصری سرسام یافته و پرهیاهو قرار داریم و در این راه باهم و همراه همیم ، در سفری پر پرسش و پاسخ که غایتش زندگیست،یک زندگی غیر پیچیده ای که عقلانیت آن را دشوار جلوه میدهد اما دل، ساده اش مینمایاند و نهیب میزند با زندگی ساده مأنوس شویم و سادگی را زندگی کنیم ،جای درنگ و تاکید است ساده زیستی به معنای زیست تهی و بی اثر ماندن انگاشته نشود بلکه پرهیز از چیرگی هاست که میبایستی الگوی یک تجربه زیستی فراگیر از حیات باشد تا به درک ژرف نگرانه تری از کیفیت هستی و به چرایی بودن و نبودن ها هدایتمان کند تا بدرستی مسیر داده شویم به سمت و برای آن چیزی که میبینیم و احساسش میکنیم و از این منظر به فانتزی و باور خویش مومن گردیم و پدیدآورنده جهان معنا و باورمداری منحصربفردی شویم ،تحول و سازگاری در خط زمان از همین نقطه برایمان آغاز میشود، بسیط میگردد و تأویل می یابد ،نقطه ای که«اکنون» همه چیزش است.
برای درک بیشتر مضامین و مفاهیم آنچه را که هدف این مطالعه است یعنی عکاسی و نگاه عکاسخانه با ارجاع به پاره ای از آثار اندیشمندان این حوزه تفکری و عکاسان ذوق ورز بسنده شد تا دریافت و الهامات محسوس تری از تصاویر دست دهد به قول رابرت آدامز «مدرس زبان و عکاسی» که بیشتر عکسهایش نمایش دهنده ترقی نوظهور در غرب امریکاست(هر عکاسی که جاودان ماند بی شک از آثار دیگر عکاسان نیز استفاده کرده است).
باید بپذیریم این لحظه از جهان هیچ باشنده ای بی نیاز از عالم عکاسی نبوده و عکس جزو لاینفک نیازهای روزمره و یک جریان تعاملی ارگانیک رسانه ـ فرهنگ میان مردم همه کشورها قلمداد میگردد و سیر زیستی کنونی جامعه بشری با اتکا به دانش ورزی و هنر نگریستن مینیمال بصورت یک فرهنگ بصری ای که حیرت ابناع بشر را با نشانه شناسی و علائم نگری متکثر بر انگیخته و مأنوس ساخته شد ، این الفت بدرستی در بطن نگاه مینیمال بعنوان یک جریان فراگیر در بیان بی آلایش و فارغ از تکلفات مألوف روزمره و با پرهیز از هرگونه ترفند و محدودیت های «ایسمی»یا اغواگری های فریبنده شکلی نهفته است تا به بیانی بیواسطه تر و ذلال تر در بروز احساس و ابلاغ معنا به مخاطب دست یابیم.چه این مهم از همان آغازین روزهای بارقه پیدایش عکاسی در جوهره اش بوده و استمرار یافته از همان هنگامی که این صنعت هنر همگانی بعنوان اختراعی نو ظهور در ۱۹ اوت ۱۸۳۹ با نخستین اثر داگرئوتیپ«daguerreotype»بصورت رسمی تولد یافت و به ثبت رسید چیزی در حدود دو قرن که تا به امروز دائما تحول یافته و در ثبت لحظات اوضاع زمانه و بازتاب حوادث از یکسو و در پژواک اندیشه پژوهشگران مطالعات بصری انسان فرهنگی از سویی دیگر در دسترس بهره مند آن عام و خاص بوده است.
در گام نخست،عکاسی اصلا دشواری ندارد اما عکس خوب گرفتن ساده نیست چون با احساس ، مفاهیم و تعبیرها گره خورده لذا بسهولت از هر عکسی نمیتوان انتظاری از تصویری ناب داشت بویژه اگر عاری از معنا و بینش باشند!حتی نقش نگاره های انسانهای نخستین بر پیکره دیواره ها گلاسکو اسپانیا و نقاشی های غاردوشه لرستان و آلتامیرا در شمال اسپانیا یا سنگ نگاره های قبوستان آذربایجان و حتی نقوش قالی ایرانی پازیریک در قزاقستان سخن و پیامی فراتر از واژگان دارند که میبایستی حسشان کرد بسان رمزگشایی خطوط بصری هیروگلیف که با فیلم نی و مرکب بر روی پاپیروس نگاشته میشد یا خط میخی متعلق به تمدن های بین النهرین(میانرودان) بر روی الواح گلیم نرم با قلم چوب تراش حک میگردید و شمایل های بر جای مانده انسان های نخستین در غار لاسکو که بیشک نخستین تلاشهای نوع بشر در ترسیم تصاویر ساده مفهومی و پیام رسان بر دیوارهای سنگی بجا مانده است نوعی یادداشت شکلی از اشیأ و حیوانات همگی به تصور و تصویر در می آمده اند تا روایتی را در کمال ساده نگاری بازگو کنند و این خود حکایت پیدایش نشان و نشانه ها برای درک و فاش نمودن مفاهیم و پیام ها است بنابر این چرایی آفرینش عکس بعنوان هنری ویژه که اکنون«زمان»را منجمد ،ساکن و به ابدیت پیوند میزند علاوه بر کارکرد گرایی همان نقش نگاره ها ،شکل نگاری ،صورتنگاری و مفهوم نگاری در نزد اقوام و ملل باستانی و قبایل یکجا نشین سرخپوستان ، آفریقاییان و…که مقصود همگی از رسم تصاویر ساده و انتزاعی و نمادین نوشتن و جمله ای کامل بوده و بدان خط اندیشه نگار نام مینهیم تا رمزآلودگی شمایل ها و غیره ،حال در ساحت صنعت هنر عکاسی کاربردی همگانی و مصرفی یافته که با سیر لحظه متوقف نمیماند و با اکنون ما سیال میشوند تا به روندی نامیرا و بی پایان از دنیا در آید آنگاه که ما نیستیم اما با عکس در عکسهایمان یکی میشویم و حیاتی ابدی می یابیم.از این منظر دید عکاسانه در امتزاج با نگاه خلاقانه انسان هنرآفرین که توانایی خلق در او تجلی هنری میابد در هیأت انسان هنرمند متبلور میگردد ،هر اندازه اثر او ساده تر و پژواک تأثیر پذیری و تأثیرگذاری اش دلی تر،عاشقانه تر و ماندگارتر.

مینیمال در زندگی
مینیمال در همه ابعاد زندگی جاریست و در همه سطوح قطعا متبلور است درادبیات،موسیقی،سینما،عکاسی،نقاشی،هنرهای تجسمی،معماری حتی در دکورایسیون ، سبکهای دکوراتیو داخلی گوناگونی وجود دارند که با خصوصیات ویژه شان، جوابگوی نیازهای و گرایشها مختلف هستند.این ویژگی ها در سبک پرطرفدار مینیمال با زدودن جزئیات غیرکاربردی تأکید بر فضاها با استفاده از خطوط ساده و رنگهای خنثی است تا حس عدم آشفتگی و نظم را القا کنند.
عناصر کلیدی در این مهم بهره گیری از رنگهای خنثی مانندسفیدو خاکستری با تأکید بر تکرنگ بودن بعنوان پالت های رنگی مسلط بر متن، طراحیهای کاربردی مبلمان با خطوط متمایز بدون تزئینات اضافی است و مهمتر از همه استفاده بهینه از فضا با کاهش لوازم و ایجاد حس گستردگی یا فراخ بودن در کنار بکارگیری نور طبیعی و پوشش یافته برای ایجاد روشنایی ملایم میباشد.بدیهیست این گونه مناسب اشخاصیست که به فضایی ارام و بدون اختشاش هستند.
در «مد و لباس» نیز استایل مینیمال را در عرصه فشن به عنوان یک شیوه زندگی ترند و معنادار میشناسند که به مفاهیمی همچون توازن ، آرامش و تمرکز توجه دارد. برای گسترش این روند به عنوان یک راهکار بمنظور نزدیکتر شدن به مصرف آگاهانه،توجه به ارتقای کیفیت مطلوب زیستی و ارتباط شایسته تر با محیط زیست مطرح است. با انتخاب لباسها و اکسسوریهای اندک ، افراد میتوانند آرامش و زیبایی توأم با اصالت را تجربه کنند. توجه به استایل مینیمال به عنوان یک راهبرد هوشمندانه و به معنای خلاصه کردن و ارتقا دادن به کیفیت زندگی روزمره است.رگه های عمیقی از این حس سادگی را در طرح های باوقار و پر اصالت البسه اقوام ایرانی به وفور میتوان شاهدش بود بویژه در هنرهای صنایع دستی ایرانیان در گوشه و کنار زاد بوم کشور پهناورمان مواجه خواهیم گشت به نقوش و داستانهای بافته و تنیده در گبه که درنگ کنیم اوج استایل مینیمال را لمس خواهیم کرد همچنان که در نگاره های ابریشم دوزی بر روی پرنیان و یا جانبخشی طرحهای بی نهایت ساده اما نمادین بر بدن سرامیک های پر نقش و نگار ایرانی و بسیار نمونه های جذاب و چشم نواز که همگی از این قبیل اند.
دیگر ویژگیهایی را که در سبک مینیمال در پوشاک بعنوان کاربرد های اصلی آن حس کرد استفاده از خطوط افقی یا عمودی ساده متناسب فرم آنها با دوری جستن از طرحهای سردرگم وپیچیده بهمراه رنگهای خنثی ،ملایم و طبیعی به ایجاد توازن کمک میکنند از این روست که لباسهایی با اندازههای دقیق و متناسب ابعاد بدنن برای مصرف کننده دلنشین و در پیوند با اکسسوریهایی که با حداقل جزئیات و انتخاب قطعات تزیینی ساده و مینیمالیستی، مانند گردنبند، دستبند یا ساعتهای ساده انتخاب میشوند علاوه بر جذابیت پوشش،تناسب و راحتی هر چه بیشتر را به ارمغان میآورد.
قطعا «مینیمال و معماری»بی واسطه تمرین مواجهه ما با عناصر پیرامونی زندگی محسوب میگردد برای کمینهگرایی در معماری یعنی دستیابی به طراحی ساده و دوری جستن از هرگونه تزئینات شلوغ و آشفته و غیر ضروری در تمامی اجزای بنا از جمله فرم، فضا، متریال،دفت به جزئیات و رنگهای حداقل به وضوح نمایان میشود.برای رسیدن به این خصیصه بعنوان یک مزیت کاربردی در این سبک از وجود موارد زائد درونی و بیرونی، منحنیهای کامل یا زاویههای بیش از حد جلوگیری میشود تا دیدگان مشاهده گر دریافت خوش آیند و تحسین برانگیزی را تجربه کند برای مثال از معماری بی بدیل سازه های کویری و فلات ایران از آب انبارهای جنوب از نمایه های بیرونی کاریزها و از بادگیرهای عمارات فلات مرکزی بعنوان شاهکارهای ستودنی میتوان یاد کرد.
«موسیقی و مینیمال» دنیای شیرین و غریبی را با بیکلامی یا مصرف حداقل واژهای موسیقایی،سادگی و خلوص را پژواک میدهد…در موسیقی مینیمال، از تکرارهای ساده و متوالی بعنوان یک الگو استفاده میشود و گرایش به تغییرات آرام و متناپب ایجاد میشود. هدف موسیقی مینیمال، ارایه تجربه و پیامی ویژه با استفاده از کمترینها و سادگی است.مهمترین ویژگی موسیقی مینیمال، استمرار توسعه زمانی است که در کل یک قطعه موسیقی تکرار میشود تا خصلت و خاصیت آرامش بخشی را در نزد شنوده به ارمغان اورد.

موسیقی مینیمال بیشتر در سبکهای موسیقی کلاسیک شناخته و دنبال میشوند
موسیقی مینیمال بر زیبایی در سادگی و تکرار متمرکز است و بر خلاف بسیاری از سبکهای موسیقی، تمرکز کمتری بر جزئیات دارد. طراحی صدا،ریتم و بسط یافتن ایدههای ساده بعنوان محور اصلی در این گونه پیگیری میشود و برای شنوندگان خسته و آزرده از حجم پر تنش صداها و اواها جذابیت ویژهای دارد که با احساسات تأملذبرانمیز و تاثیرگذاری همراه است
علاوه برلامونته، تری ریلی، استیو رایش و فیلیپ گلس بعنوان آهنگسازان آمریکایی سبک مینیمال، در اروپا نیز موسیقی هنرمندانی همچون لوییس آندریسن، کارل گویوارتز، مایکل نایمن، گاوین برایرز، استیو مارتلند، هنریک گورتسکی، آروو پارت، یان تیرسن و جان تاونر نشان دهنده پاره ای خصوصیات بارز این گونه از موسیقی میباشند..
موسیقی مینیمال در دهه ۱۹۷۰ میلادی بر تعداد زیادی از گروههای موسیقی راک و در دهه ۱۹۸۰ میلادی بر جنبش نیو ایج تأثیر گذاشت.
در «هنرهای تجسمی»، مینیمالیسم به استفاده از
فرمهاو عناصر ساده، استفاده کم از رنگ و جزئیات، و تمرکز بر ساختار و فضای کلی آثار اشاره میکند. آثار مینیمالیستی به طور کلی با به کارگیریکمترینها در طراحی و اجرا شناخته میشوند.
همچنین «مینیمال در ادبیات» نیز به کار میرود. داستانهای مینیمال، با استفاده از زبان ساده و کوتاه، تمرکز بر جزئیات کوچک و موجز نویسی به بیان مفهوم و داستان میپرداد
«سینمای مینیمال» با خلق روایت داستان های در ظاهر بشدت پیش پا افتاده و بی تکلف اما عمیقأ باوقار و معناگرا ما را به اوج دریافتهای ساده بصری و احساسی میرساند…

ساده همچون ساده:
اما برگردیم به عکاسی با
نگرشی اندیشمندانه ، ذوق ورزانه و زیباشناسانه آن هم در قالب مینیمال ، چه این هنر تا اندازه ای نیز عرصه ای ایدئولوژیک محسوب میگردد و بعنوان شکلی از بیان هنری،فیزیک یا تجسم بخشی کار را با کمینه گرایی و حداقل نگری به روشی سرراست در ارتباط گیری با مخاطب خویش تبادل میکند ،این سبک با ویژگی های جذاب و پسندیده در اذهان عام و خاص اگر چه مسبوق به گذشته ای تاریخ مند نبوده لیکن در گذار از مدرنیسم به پست مدرنیسم نقش تأثیرگذاری داشته و محبوبیتی عمومی یافته که میتوان بارقه هایی از دیگر مکاتب متاخر همچون هنر دیداری op art،آوانگارد،هنر مفهومیconceptual art،پست مدرنیسمpost modernism،هنر عامه پسندpopular art را نیز در این مکتب مشاهده کرد بخصوص آنکه در هنر عکس نیز تأثیر بی بدیل عکاسی ذهنیsubjective photography و حتی عکاسی صریح straight photography که در واکنش به مکتب پیکتوریالیسم و در پی حصول مولفه های ماهوی عکاسی شکل گرفت را در آن جستجو نمود ، از آن هنگام که در زندگی روزانه و تجربه دیدارمند خرد جمعی، اتسان هزاره سوم بسیاری از اطلاعات اداره شده را از طریق توصیف بیهوده یا اطلاع رسان جایگزین فرهنگ خطی نوشتاری کرده و از تفکر مفهومی به سطحی از تفکر انتزاعی و فردی که یک تفکر عددی و کدگذاری شده میباشد تسری داده و با ولع وصف نشدنی اشتراک گذاری عکس ها را بعنوان یک فرهنگ تصویری فنی بسط داده است لذا هر اتفاق پیش رو را با جادوی تصویر که در نهاد و خمیره اش نهفته است در پرتوی از دیالکتیک درونی رمزگذاریencode و بازتاب میدهد تا به یک آگاهی فراگیر حاضر آماده Readymades نایل شویم بدیهیست از این نظرگاه عکس ، تصویر و زبان اعدادیست که در عین نیستی همه جا یافت میشود و ما را با طرح پرسشی بنیادین چیستی ارتباط جهان عکس و جهان پیرامون مواجه میکند که پاسخی سیال و قضاوتی بن محورانه پیش رویمان قرار میدهد که هرگز هیچ نادرست و درست مطلقی نیست زیرا در سیر مطول تاریخ متن همواره برتری و غلبه داشته لیک امروزه این عکس بعنواند دید و هوشیاری بصریست که استیلا یافته و این شیدایی تصویری بسیاری از لحظات روزمره را که بصورت عکس و فیلم نشر می یابند مبدل به یک اشتیاق عامیانه ای نموده که همه تنش ها و کنشها در آن شناورند و به قول ویلم فلوسرvilém flusser عکس طلیعه جامعه پساصنعتی محسوب میشود و به نظر میرسد صرفا از دیدگاه آخرالزمانی است که جایگاه و اهمیت شایسته اش را خواهد یافت زیرا ما ساکنان جهان عکس به عکس خودگرفته ایم لذا بیشتر عکسها را نمیبینیم چون بدانها عادت کرده و صرفا آنچه را که به نگاه ما پیوند میخورد و متحول میگرداند را میپذیریم بدرستی آنچه که ما را به تعبیر روبان بارت بعنوان انسان فرهنگی احاطه کرده عکس های بیشمار متکثر تکرارشونده فارغ از پیام زبانی است که از مزیت پیام عینی و مجازگان تصویری برخوردار بوده تا بی معنایی عکس انسان مدرن را در خوانش و بروز احساسات و فرافکنی آرمانهایش معنا بخشد ، هدف غایی این نوع نگرش دستیابی به مفهومی نیرومند و فهمی مشترک از آگاهی بصری است.
کلید واژگان خوانش عکاسانه عکس:
کتابهای سودمندی که برای تورق ،مطالعه و نگاه بدانها پیشنهاد میشود
– چرا مردم عکس میگیرند/نوشته رابرت آدام(دفتر پژوهشهای فرهنگی ـ تهران۱۳۸۰)
– تاریخچه زمان/نوشته لئوفرانس هالفورد(انتشارات بصیرت ـ تهران۱۳۹۲)
– ذن و عکاسی/نوشته پل مارتین لیستر(نشر ماه ریز ـ تهران۱۳۸۷)
– درباب فلسفه عکاسی/نوشته ویلیام فلوسر(ناشر حرفه هنرمند ـ تهران ۱۳۸۷)
– دید خلاقانه در عکاسی/اثر برایان پارسون(نشر پشوتن ـ تهران۱۳۸۸)
– مکتب عکاسی دوسلدورف/هیلا و برند بکر(کتاب پرگار ـ تهران۱۳۹۷)
– در باره نگاه به عکس ها/اثر بیل جی و دیوید خورم(ناشر حرفه هنرمند ـ تهران ۱۳۹۰)
– کلمات عکاسی از آغاز تا به امروز/نوشته ژیل مورا (ناشر حرفه نویسنده ـ تهران۱۳۹۱)
– هنر و عکاسی/نوشته آرون شارف(ناشر انجمن سینمای جوانان ایران ـ تهران۱۳۹۱)
– دریاب مشاهده«چگونه نگاه کنیم»/جیمز الکینز(ناشر حرفه نویسنده ـ تهران۱۳۹۷)
– سرگذشت پیدایش عکاسی/آندره ژام،پل ژه …(انتشارات سروش ـ تهران۱۳۷۶)
– یک دم نور/آندری تارکوفسکی و جووانی چیارامونته (ناشر حرفه هنرمند ـ تهران۱۳۸۹)
– تو مشغول مردن ات بودی/گزیده شعر و عکس جهان(ناشر حرفه هنرمند ـ تهران۱۳۸۸)
– چیزی تو کشو نیست/گزیده شعر و عکس جهان(ناشر حرفه هنرمند ـ تهران۱۳۹۱)
– دوربین عکاسی/اثر آنسل آدامز(انتشارات سروش ـ تهران۱۳۷۰)
– عکاسان بزرگ جهان/برایان کو(نشر نی ـ تهران۱۳۷۹)
– پیام عکس/نوشته رولان بارت(نشر مرکز ـ تهران۱۳۹۴)
– اتاق روشن/نوشته روبان بارت(نشر چشمه ـ تهران۱۴۰۲)
– درباره عکاسی/نوشته سوزان سانتاگ(نشر بیدگل ـ تهران ۱۴۰۰)
✓ بار دیگر در پایان به آغاز پرسش و چرایی سادهگرایی در مینیمال میرسیم، آیا تا کنون فکر کرده ایم که چرا پاره ای از محصولات هنری و آثار فرهنگی با کمترین جزئیات بیشترین و عمیقترین احساسها را بازتاب میدهند و به ما به عنوان یک مخاطب منتقل میکنند؟
به درستی مینیمالیسم یعنی حذف جسورانه و البته آگاهانه هر آنچه که زائد و اضافیست و این یعنی تمرکز بر روی اصل داستان و موضوع.
در صنعت هنر سینما سکوت معنادار و لوکیشنهای حداقلی و خلوت در بسیاری از سکانسهای فیلمهای کارگردانان مولف و صاحب سبکی چون آندری تارکوفسکی سینماگر روس،ویم وندرس سینماگرآلمانی و عباس کیارستمی و سهراب شهید ثالث سینماگران ایران بعضاً و عامدانه از هزاران دیالوگ اثرگذارتر و معنا آفرینانه ترعمل میکنند.
همچنین در دنیای موسیقی هم سادگی ملودیها ،فواصل یان نتها ژرفتر از شلوغیهای بیهوده هم و احساس میگردند.
در عکاسی نیز اگر فلسفه وجودی مینیمالیسم را دریافت و درک کنیم سادهترین ترکیبها، عمیقترین عکس را هدیه میکنند. در حقیقت در این نگره و مکتب زدودن اضافات و فضای خلوت همچنین بهرهگیری از کمترین نشانهها یا نمادها بیشترین مفهوم را متبادر میسازند.
اینجاست که باید دگر بار رجعتی کنیم به اینکه مینیمالیسم از کجا پیدا شد بسیاری متصورند که مینیمال صرفاً یک اصطلاح یا یک الگوی مد امروزی است اما غایت ماجرا مربوط میشود به سالها پیش در همین دنیای شرق و غرب ما و خوب است آگاه باشیم در همین دوره و عصر امروزین آشفته و شلوغ و پر اضطراب مینیمالیسم تبدیل گشته به یک گزینش درست برای زیستن.
در غرب ماجرا از اوایل قرن بیستم با مدرسه معماری و هنرهای کاربردی باو هاوس در آلمان شروع گشته آنجا که نگره و شعارشان ساده سازی و حذف آشفتگی ا شلوغیها بود تا از این منظر فقط کارایی و کارکردگرایی مهم باشد.
از او یک جمله معروف روایت میشود که فرم باید تابع عملکرد باشد یعنی ایده صرفا باید کارایی داشته باشد و نه تظاهر یا حشو و زواید.
در واقع این نگرش و این فضا باعث شد همه چیز گرایش پیدا کند به سادگی و کاربردی بودن آن لذا مینیمالیسم آهسته وارد معماری غرب نیز گردید.
بعدها در نیویورک در دهه ۶۰ هنرمندانی مثل دونالد جاد با آثار ساده تر را به شکلی ارائه میکنند که هر شخصی برداشت فردی خود را از متن داشته باشد،یعنی بدون حکایات و احساسات اغراق شده.
از سویی دیگر در دنیای شرق به خصوص در ژاپن و به ویژه در فلسفه ذن از مدتها پیشتر روی بحث سادگی و فضای خالی تاکید میگشته همچون باغهای سنگی،هایکوها و نیز در مراسم چای که مفهوم و معنا را میتوانیم در کمترین چیزهای آن جستجو کنیم.
سادگی در سرزمین شرق وشی است برای رسیدن به ذهن بیآلایش و زیستی ژرفتر.
از این رو به وضوح این پیام مشترک در غرب و شرق وجود دارد و آن این است که سادگی یعنی ارزش درست و واقعی و آن هم در همین نقطه و همینجا زیرا کمینه گرایی یعنی وفادار بودن به سادگی و همه آنچه که مهمترینهاست.
پرسش اینجاست حال چگونه میتوان نگاه کمینهگرایانه یا مینیمال را در اثر و هنرمان وارد کنیم تا با کمترین ا انتکترین عناصر بتوانیم بیشترین تاثیرگذاری را در نزد مخاطب خویش داشته باشیم!
در انتها خالی از لطف نیست مروری داشته باشیم به اینکه کم زیاد است اساساً چیست و به چه معناست قطعاً رخورد کردهایم که پیکره نگاران ه چه شیوه و چگونه کار میکنند و اینکه چگونه بر یک تکه سنگ ساده و بی شکل عناصر اضافه را میزدایند در واقع هر آنچه را که بر تنه آن سنگ اضافیست میکاهند،آنقدر نگ را صیقل میدهند میتراشند از آن کم میکنند تا به غایت ه شکلی که میخواهند دست یابند و این دقیقاً جوهره و فلسفه مینیمال است «کمتر، بیشتر است».
هر آینه ن زمان که افزونهها را کسر میکنیم به چیزی و به الایی میرسیم که واقعاً ارزشمند است ن چیزی را که میخواهیم میتوانیم بنگریم و نهایتاً حسش کنیم از این روست که سادگی همیشه با خویش به همراه دارد چه در محیط کار یا خانه و چه در فکر یا ذهن و آن هنگامی است که همه شلوغیها و آشفتگیها عظیم و درونت زدوده گشته به بیرون میریزد.
هرچه مینیمال زیست میکند یا در اندیشه آن تأمل میکند میآموزد فرا میگیرد که فقط چیزهای کاملا ارزشمند را حفظ نماید لذا نتیجهاش آنی میشود که او در مقام آفرینشگر اثری هنری و ساده بیشتر ارزش دنیای پیرامون را خواهد دانست.
از این منظر همواره خوشحالتر و شادابتر در ضمیر خویش کمال یافتهتر است.
…آری مینیمالیست صرفاً یک شیوه و سبک هنری نیست بلکه یک نگرش و رویکرد زیستی است.
در عکاسی مینیمالیسم نیز همین قاعده و متد وجود دارد یعنی حذف هر چیز غیر ضروری در قاب نگاه،تا اینکه به یک کادر ساده اما نافذ برسیم پس همیشه باید از خود پرسش کرد که در این میان چه چیزی مهم است چرا مهم است اساساً چرا باید حذف کرد تا به ارزش غایی رسید نتیجه اینکه این یعنی «کمتر ،بیشتر است»
فرم و معنا در نگاه مینیمال:
در زندگی شلوغ آدمها هر چیزی که در دور و برش زیادی جلوه میکند از نگره مینیمالیستی لاجرم میبایستی زدوده و از آن کاست از این زاویه هر چیزی باید کم و کمتر شود پس مینیمالیسم در یک بیان کلی مترادف و همسو است با ساده سازی حداکثری و حذف اطلاعات ،عناصر و جزئیات زائد. پس با گسترش عکاسی با نگاه مدرنیته و گرایش به هندسه ، فرم و فضاهای منفی، پیش زمینههای پرجزییات و شلوغ موجب گشت هنرمندان تجسمی، بصری و عکاسی شروع کنند به کاهش عناصر غیر لازم در کادر. خلق و ارایه آثار عکاسی با حداکثر فضای منفی و حداقل سوژه موجود همچنین تصاویری با رنگهای محدود و حتی مونوکروم یا تک رنگ و نیز بهرهگیری از کنتراست بالا جهت برجسته نمودن سوژه اصلی در این سبک مینیمال مورد توجه بسیار قرار گرفت لذا از آنجایی که عناصر در این نگره مکتبی کم میباشند اهمیت موقعیت و قرارگیری سوژه ها و تناسب ترکیب بندی بشدت بالا میرود، از اینرو آثاری با فضاهای خالی زیاد موجب این میگردد که انسانها عموماً احساس خلوتی و آرامش کنند این احساس در اشخاص میتواند متفاوت از دیگران باشد.
در یک نتیجهگیری کلی باید پذیرفت مینیمالیست صرفاً حذف کردن نمیباشد بلکه ساده سازی با انتخاب صحیح تمامی عناصر موجود است هر بخشی میبایستی دلیلی برای حضور و بودن داشته باشد و اگر بخشی بخشهایی از اثر به درک هویت تصویر کمک نکرد لاجرم میبایستی حذف و زدوده شود.
مینیمالیسم وقتی هویت پیدا میکند و با معنا میگردد که از همپوشانی هدفمند عناصر فرمولیک برای درست کردن مفهومی چند لایه بهره گرفته باشد یعنی مینیمالیسم زمانی دارای اثر خواهد بود که خود فضا و اتمسفری نیز معنا ساز داشته باشد
هر فضای خالی اگر درست طراحی شود میتواند تصویر کاملتری از خطوط ایجاد کند ذا اغلب فرم باید درگیری درونی را متبلور کند از این رو مینیمالیسم مفهومی میتواند دو نماد را به یک ساختار واحد مبدل کند تا ارائه معنا بیواسطه و مستقیم از ترکیب فرمها منتج شود در طراحی مینیمال جرم رنگی ابزار اصلی انتقال قدرت یا نیرو و احساس محسوب میگردد به جای افزودن جزئیات با کنترل نسبت جرمها میشود مرکز توجه و وزن معنایی تصویر را ساخت
بعنوان حسن ختام گرچه به پایان آمد این دفتر لیکن حکایت همچنان باقیست، در این فرجام سخن گریز و نظری خواهیم افکند به انواع سبک ها و مکاتب عکاسی و تنوع وسیعی که در جهان تصویرسازی عکاسانه بسیاری بدان گرایش دارند و بدان مشغول اند.
سبک شناسی عکاسی:
۱- عکاسی منظره (Landscape Photography)
۲- عکاسی حیات وحش (Wildlife Photography)
۳- عکاسی هوایی (Aerial Photography)
۴- عکاسی ورزشی یا حرکت (Sports/Action Photography)
۵- عکاسی پرتره (Portrait Photography)
۶- عکاسی معماری (Architectural Photography)
۷- عکاسی از عروسی یا مراسمات (Wedding/Event Photography)
۸- عکاسی مد و فشن (Fashion Photography)
۹- عکاسی ماکرو (Macro Photography)
۱۰- عکاسی کودک و خانواده (Baby/Family Photography)
۱۱- عکاسی انتزاعی (Abstract Photography)
۱۲- عکاسی زیبایی (Beauty Photography)
۱۳- عکاسی پرنده (Bird Photography)
۱۴- عکاسی سیاه و سفید (Black And White Photography)
۱۵- عکاسی تبلیغاتی (Advertising photography)
۱۶- عکاسی طبیعی (Candid Photography)
۱۷- عکاسی مفهومی (Conceptual Photography)
۱۸- عکاسی از آتش بازی (Firework Photography)
۱۹- عکاسی غذا (Food Photography)
۲۰– عکاسی فورس پرسپکتیو (Forced Perspective Photography)
۲۱- عکاسی اچ دی آر (HDR Photography)
۲۲- عکاسی لحظه (High speed Photography)
۲۳- عکاسی مادون قرمز (Infrared Photography)
۲۴- عکاسی لوموگرافی (Lomo Photography)
۲۵- عکاسی با نوردهی طولانی (Long Exposure Photography)
۲۶- عکاسی میکرو (Micro Photography)
۲۷- عکاسی با موبایل (Mobile Photography)
۲۸- عکاسی مدلینگ (Modeling Photography)
۲۹- عکاسی طبیعت (Nature Photography)
۳۰- عکاسی در شب (Night Photography)
۳۱- عکاسی پاناروما (Panoramic Photography)
۳۲- عکاسی دیروز و امروز (Past And Present Photography)
۳۳- عکاسی آیینی (Ritual Photography)
۳۴- عکاسی از املاک و آپارتمان (Real Estate Photography)
۳۵- عکاسی بازتابی (Reflection Photography)
۳۶- عکاسی ماهوارهای (Satellite Photography)
۳۷- عکاسی از طبیعت بیجان (Still Life Photography)
۳۸- عکاسی خیابانی (Street Photography)
۳۹- عکاسی تایم لپس (Time Lapse Photography)
۴۰- عکاسی ماشین (Vehicle Photography)
۴۱-عکاس آنی
۴۲-عکاسی سریالی (serial photography )
۴۳-عکاسی جنگ (War Photography)
۴۴-عکاسی صحنه آرایی ( Staged Photography )
۴۵-عکاسی علمی scienceimage) photography)
۴۶-عکاسی سفر(Travel photography)
۴۷-عکاسی سه بعدی(Stereophotography)
۴۸-عکاسی انتزاعی(Abstract photography)
۴۹-عکاسی اومانیستیHumanism photography)
۵۰-عکاسی پرتره(Portrait photography)
۵۱-عکاسی نجومAstrophotography) photography)
۵۲-عکاسی فاین آرت (Fine art )
۵۳-سبک عکاسی کوبیسم Cubism) photography)
۵۴-عکاسی چیدمان (Layout Photography)
۵۵-عکاسی دکوراتیو (Decorative Photography)
۵۶-عکاسی مینیمالMinimal) (Photography
✓ با توجه به اینکه در بخشهای پایانی مجموعه مباحث نظری پیرامون مینیمالیسم اختصاص داشت به هنر عکاسی و نگاه مینیمال لذا ضرورت دارد به تعدادی از مشهورترین عکاسان این سبک اشاره کرده باشیم و خوانندگان نیز آشنایی مختصری پیدا کنند با این عکاسان برای افزودن دامنه مطالعات تکمیلی در این حوزه.
عکاسان سبک مینیمالیسم البته بسیارند و بر تعدادشان در کشورهای مختلف به واسطه گرایش به این سبک همچنان رو به افزودن است که تعدادی از شاخصترین این هنرمندان را اکنون برمیشماریم و بدیهیست دیگر هنرمندان شاخه های هنری بویژه رشته عکاسی نیز در جهان و در کشور ایران حضور دارند و فعال بوده که قطعا شایستگی گنجاندن در لیست این شیوه سبکی را دارا میباشند:
۱- «ساموئل لایتر» یک عکاس زبردست آمریکایی که به واسطه آثار پیشرواش در فضای رنگ و انتزاع ، در قلمرو مینیمالیسم شهره شد ، سبک عکاسی خیابانی او با تمرکز بر مضامینی همچون باران ،برف و بازتاب ها و چتر همگی لحظات کم نظیری از زیبایی زندگی شهری را در میان همهمه و آشفتگی ناگزیر با سادگی هر چه کنترل شده تر به تصویر میکشد.
۲- «فن هو» او عکاس و کارگردان سینمای چینی است که به خاطر عکاسی خیابانی چشمگیرش به ویژه عکاسی از خیابانهای هنگ کنگ در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی مشهور شده و تسلط او بر داستانگویی مینیمالیستی با امتزاج شعر تصویری بیرون کشیده از هرج و مرج در زندگی از او بعنوان عکاسی توانمند با لحن شخصی مخصوص به خود معرفی کرده است.
۳- «هیروشی سوگیموتو» که یک عکاس ژاپنی است متولد ۱۹۴۸ میلادی بوده و به خاطر مجموعه جاودانه او از مناظر دریا مشهور گشته رویکرد مینیمالیستی هیروشی در ثبت اقیانوسهای جهان یگانه است و آثار او با الهام از مدیتیشن بصری با فرم زیبایی ابدی، همگی سادگی ویژهای را به رخ میکشند که در دنیای پیرامون مستتر ند.
۴- « اوتا بارت » این عکاس به جهت جستجوی متفکرانهاش ر مورد روزمرگی و چیزهایی که نادیده گرفته شدهاند شهره گشته آثار او بیننده را به دیدن زیبایی در عین سادگی فرا میخواند و بر نقش بنیادین نور در عکاسی تاکید ویژه دارد او عکاسی آلمانی آمریکایی است.
۵- « مایکل کنا » که یک هنرمند عکاس انگلیسی است و عمده کارهای خود را وقف چیرگی بر هنر عکاسی سیاه و سفید مینیمالیستی کرده است آثار او بسیار شاخص و غالباً مشتمل است بر مناظر دور افتاده و آرام که جلو ه ای سحرانگیز دارند.
۶- «عباس کیارستمی» سینماگر ،شاعر و عکاس ایرانی که هم در ساخت فیلم و داستانی آیی سینمایی و هم در شهر سرایی و هم در نگاه عکاسی سبکمدارنه اش بشدت به سادگی درنگ داشته و محصول هنری او در همه غالب ها در کمال حداقل سازی عناصر بصری بوده و از این رو یک مینیمالیست بالفطره محسوب میشود.

نادر معصومی
سینماگر، عکاس، مستندپژوه
عضو انجمن فیلمبرداران سینمای ایران
- نویسنده : نادر معصومی














































