اگر در گذشته با گذر از کنار روستاهای سرسبز استان گیلان تعداد زیاد زنان و مردان مشغول به برداشت برنج در زمینهای شالی به چشم میآمد، اکنون این شیروانیهای خوش رنگ و لعاب قرمز و نارنجی هستند که هر چند متر یکبار دیده میشوند. فروش تیرآهن، سیمان، بلوک، رنگ و سایر مصالح ساختانی رونق فراوان گرفته و از هر چند مغازه کنار جاده و داخل روستا یکی به فروش این قبیل اقلام میپردازد.
این روند پر شتاب تغییر کاربری زمینهای کشاورزی اعم از برنج و چای در یکی از حاصلخیزترین استانهای کشور آسیبهای اقتصادی و زیست محیطی فراوانی به همراه خواهد داشت که دود آن در آیندهای نزدیک به چشم مردم خواهد رفت.
مسئولین بارها تاکید کردهاند که هرگونه ساختوساز در زمینهای کشاورزی ممنوع بوده و از تغییر کاربری زمینهای کشاورزی ممانعت به عمل خواهد آمد. اما به نظر میآید حقیقت چیز دیگری است. اینبار به جای بررسی آمارهای رسمی ارائه شده توسط مسئولین در سفری به این استان به سراغ افراد محلی رفتیم و ساعتی به گفتوگو با آنها نشستیم.
نکته مشترک در میان صحبتهای این افراد که خود از خانوادههای کشاورز میآیند، این بود که مهمترین چالش در این بخش عدم حمایت دولتی است. “اگر کار بر زمین شالی و چای صرفه اقتصادی داشت، ما هم بدمان نمیآمد به کار آبا و اجدادیمان که از کودکی با آن آشنا شدهایم، ادامه دهیم. عشق و علاقه هست اما دخل و خرجمان را چه کنیم؟”
راه آسان تبدیل زمین کشاورزی به مسکونی
نکته مهم دیگر در صحبتهای این افراد این بود که ظاهرا روند تبدیل زمین کشاورزی به زمین مسکونی بر خلاف آنچه که در قانون و بر روی کاغذ آمده است، پیچیده نیست و با کمی هزینه به راحتی انجام میشود.
در این باره با آقا موسی که خود از ساکنین یکی از روستاهای گردشگری اطراف رشت است و هر از گاهی به خرید و فروش زمین در این منطقه میپردازد، صحبت کردیم. زمینهای متعلق به خانواده پدری او نزدیک به ۲ هکتار زمین شالی بوده که به مرور زمان و با فروش قطعات کوچک اکنون چیز زیادی از آن باقی نمانده است. کل خانههای داخل کوچهای که خانه خود او در آن قرار دارد زمانی زمین شالی و متعلق به این خانواده بوده است. حالا چیزی که از این زمین شالی بزرگ به جا مانده ۴ قطعه ویلا و ۵ خانه روستایی است. از ۲ هکتار زمین تنها ۵ هزار متر آن باقی مانده است که قصد فروش آنها را در آینده دارند. در ادامه مصاحبه با ایشان را میخوانید.
اینطور به نظر میرسد که استان گیلان نسبت به استان مازندران زمینهای خالی بیشتری دارد و فروش این زمینها و ویلاسازی در این استان رو به رشد است؟
۵۰ درصد زمینهای استان گیلان شالیزار و ۲۰ درصدش باغ چای بود. چای گیلان بهترین چای بود و صادر میشد. میزان کشت چای به حدی زیاد بود که کارخانهها گنجایش این میزان را نداشتند. اما وقتی دولت از کشاورز حمایت نمیکند، کشاورز ناچار به فروش زمین میشود. این زمینهایی هم که هست به زودی تغییر کاربری میدهند و مسکونی میشوند. به خاطر وجود همین زمینهای خالی محبوبیت گیلان در حال افزایش است و هنوز ظرفیت زیادی برای جذب گردشگر و ویلاسازی دارد.
آیا شالیکاری برای کشاورز به صرفه است؟
دستمزد کارگر شالیزار الان روزی ۷۰۰ هزار تومان است. برنج کیلویی چند است؟ با این هزینهها کشاورز با خودش میگوید بخشی از زمینم را میفروشم و دو سال با پولش زندگی میکنم. بچههای ما وقتی میبینند پدر و مادرشان با پول کشاورزی به سختی زندگی میکنند چرا سراغ فروش زمین نروند؟ اشتباه است اما چاره چیست. در حال حاضر شاید ۳۰ درصد زمینهای شالی و ۱۰ درصد زمینهای چای باقی ماندهاند که آنها هم به زودی تمام میشوند.
روند ساختمانسازی به چه صورت بوده و از چه سالی این مساله تشدید شده است؟
اگر سال ۷۰ به روستای ما میآمدید، بافت کاملا روستایی میدیدید. در آن زمان هنوز این منطقه شناخته شده نبود و هیچ ویلایی ساخته نشده بود. در دولت هفتم وقتی خصوصی سازی آغاز شد، بار از دوش دولت برداشته شد و بر دوش سرمایهگذار گذاشته شد. سرمایهگذار هم دنبال سود خودش است. این روند از زمینهای چای آغاز شد. الان کشت چای در پایینترین میزان خود هست.
روند قانونی تغییر کاربری زمینهای کشاورزی به زمینهای مسکونی چهگونه است؟
همهاش پارتی بازی است. آن کسی که اتفاقا نیازمند است و زمین باغی دارد نمیتواند زمینش را بفروشد اما کسانی که قطعات بزرگتر زمین به خصوص زمین شالی دارند به راحتی با پیدا کردن آشنا و پرداخت کمی هزینه مجوز تغییر کاربری میگیرند.
وقتی میگویید با این قیمت برنج شالیکاری به صرفه نیست، آیا به این فکر نمیکنید که مردم قدرت خرید قیمت بالاتر از قیمت فعلی را ندارند؟
حمایت باید از طرف دولت صورت بگیرد. الان این حجم زیاد برنج وارداتی و بی کیفیت هندی و پاکستانی به چه دلیل است؟ الان با هر کشاورزی در گیلان صحبت کنید به شما میگوید که دولت میخواهد سود واردات برنج را به جیب بزند و به فکر شالیکار داخلی نیست.
فروش زمینهایی که به زمین مسکونی تغییر کاربری میدهند، چهقدر برای فروشنده سود دارد؟
هر کسی که نیاز کمتری داشته باشد، زمینش را بعد از تغییر کاربری به قیمت بالاتری میفروشد. زمینهایی که متراژ بالاتری دارند و یا در موقعیت بهتری قرار دارند، گرانتر به فروش میروند. در نهایت سود اصلی نصیب دلال و بسازوبفروش میشود. کسی را میشناختم که زمین را خرید متری ۲میلیون در جا فروخت متری ۴ میلیون. هر چهقدر زمین بیشتر دست به دست میشود، قیمتش بالاتر میرود. الان همین دکهداری که چند متر جلوتر چای و قلیون میدهد، زمین خیلی بزرگی دارد که چند میلیارد میارزد. اما چون روستایی است و سواد ندارد همین زمین را با قیمت خیلی کمتر از چنگش در میآورند، مجوز مسکونی برایش میگیرند و چند برابر قیمت میفروشند.
نظر خود شما اهالی بومی در این باره چیست؟ آیا از این روند راضی هستید؟
این کار آبا و اجدادی ماست، کاری است که ما بلدیم. اگر شرایط کمی بهتر بود مردم با عشق روی زمین خودشان کار میکردند. اگر الان هم کسی همچنان روی زمین کار میکند، غیرت قدیمی دارد. اینکه کشاورزی در حال نابودی است برای ما ناراحت کننده است. روزی خواهد رسید که مثل پرورش پیله کرم ابریشم که از بین رفت، کشت برنج و چای هم به کلی نابود میشود.
پرورش کرم ابریشم! جالبه. بیشتر توضیح میدهید؟
از قدیم، از قبل از انقلاب تا نزدیکیهای سال ۸۰ مردم اینجا کرم ابریشم پرورش میدادند. پیله کرم ابریشم استان گیلان در جهان حرف اول را میزد. یک مستند توی خود تلویزیون نشان داد که پیله ایرانی دیگر تولید نمیشود و پیلهها از چین وارد میشوند که در مقایسه با پیله گیلان کیفیت خوبی هم ندارند. الان شاید ۵ درصد مردم پیله پرورش میدهند. اما قدیمترها خیلی از مردم به این کار مشغول بودند و سود زیادی هم میکردند. ابریشم به کار رفته در دستمال ابریشمی که در کرمانشاه تولید میشد هم از گیلان تامین میشد.
به نظر شما کم آبی هم در رکود کشاورزی در این استان موثر بوده است؟
من بحث تخصصی آب رو نمیدانم اما آب در گیلان هست، زیاد هم هست. هر جا که دلشان بخواهد میتوانند آببندان درست کنند. درباره همین سد منجیل مسئولین میگویند ظرفیت سد به ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده اما من که فکر میکنم اگر مدیریت درست بشود، اینجا مشکل آب نداریم. همین رشت که از معروفترین شهرهای ایران هست، هنوز خیابانکشی درست نشده، با این همه توریست هنوز همان ۳ تا هتل قدیمی را دارد. دیگر اینجا که روستا است و امکانات خیلی کمتر. میخواهم بگویم مدیریت صحیح در این استان وجود ندارد.
آیا دامداری توانسته است جایگزین خوبی برای کشاورزی شود؟
دامداری زحمت زیادی دارد و هزینههایش هم زیاد است. حتی پول خوراک دام هم در نمیآید. خوراک دام هر گونی ۴۵ هزار تومان بوده که در عرض ۳ سال به هر گونی ۴۵۰ هزار تومان رسیده است. پس گوشت هم باید به همان نسبت افزایش قیمت داشته باشد که خب در آن صورت دیگر کسی قادر به خرید نخواهد بود. خوراک اصلی دام جو است. جویی که با کشتی وارد میشود ۶ ماه در همان کشتی میخوابد. من باید هم پول خوابش را بدهم هم آن جو دیگر جوی با کیفیتی برای دام نیست. هزاران هکتار از زمینهای متعلق به دامداری سپیدرود به شهرک صنعتی و به شخص واگذار شد. پرورش ماهی هم به بخش خصوصی داده شد. اما علاقه مردم منطقه به پرورش ماهی زیاد است و زحمتش هم کمتر از کشت برنج و چای است به همین خاطر رونق پرورش ماهی همچنان مثل قدیم است.