حضور بهزاد نبوی در رأس سازوکار انتخاباتی اصلاح طلبان امیدها در این جریان برای اجماع سازی نظرات بر سر یک کاندیدا را بالا برده است.
نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان درحالی این روزها میدان دار تحرکات جریان اصلاحات شده است که سلفاش یکی شعسا یا همان شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بعد از تجریه نسبتا موفقی که در دو انتخابات مجلس دهم و ریاست جمهوری سال ۹۶، داشت کم کم به انفعال فرو رفت و از نفوذش کاسته شد و رنگ و بوی اختلافات در آن بالا گرفت.
سردرگمی و ناهماهنگی در تصمیمات این شورا در بحبوحه انتخابات مجلس یازدهم نشان از بالا گرفتن اختلافهای درون تشکیلاتی میداد؛ به اجماع نرسیدن برای حضور یا نیامدن در آخرین انتخابات قرن مجلس، فضای این نهادجریان اصلاحطلبی را به سمت اختلاف ها کشاند؛ به طوریکه دو سر طیف جریان اصلاحطلبی یعنی کارگزارانیها و مشارکتیهای سابق که اکنون در حزب اتحاد ملت سیاست ورزی میکنند، آشکارا به انتقاد از یکدیگر پرداختند. در ادامه این روند محمدرضا عارف رئیس شورای عالی سیاست گذاری و پیش از آن دیگر عضو حقیقی پرنفوذ این نهاد، یعنی موسوی لاری استعفا دادند تا تیر خلاصی بر خلسه طولانی مدت شعسا باشد.
ناسا از دل اختلافات سر برآورد
کش و قوسها بر سر امنتاع از کنشگری در فضای بسته سیاسی یا استفاده از روزنهها و فعلیت حداقلی، فضایی را فراهم کرد تا ساختاری تحت عنوان «نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان» از میان این اختلاف ها سر برآورد. کمی بعدتر روزنامه اصلاح طلب با استفاده از حروف نخست هر کلمه به آن «ناسا» اتلاق کرد تا شاید بتواند در سپهر سیاسی خموش ایران آپولویی هوا کند.
این نهاد بی آنکه توضیحی درباره ساختار پیشین داده شود شکل گرفت و در پی آن برخی از جوانان جریان اصلاح طلبی به جوانگرا نبودن آن و حتی شفاف نبودن کنشهای پیشین نقد وارد میکردند و میگفتند که باز همان پیر سیاستمداران فرمان جریان را به دست گرفتهاند بی آنکه نسبت به اشتباهات گذشته خود پاسخگو باشند.
بهزاد نبوی آبی بر آتش انتقادات ریخت
در این میان اما آنچه بیش و پیش از خود ناسا خبرساز شد، انتخاب اعضای حقیق و حقوقی نهاداجماع ساز بود؛ با مطرح شدن نام رئیس موقت ناسا، آبی بود بر آتش انتقادات همین جوانانی که علم مخالفت با نهاد جدید را برداشته بودند.
یکی از جوانان اصلاحطلب در توئیتی نوشت: « خدا کنه حاکمیت این پیام رو بگیره که این مرد با قامت خمیده اومده برای اینکه اصلاح طلبی در چارچوب های قانونی رو زنده نگه داره مسئولیت گرفتن در این نهاد برای نبوی هیچ دستاوردی نداره جز اینکه میخواد از اعتبار و آبروش برای ایران خرج کنه»
این تنها نظر جوانان اصلاح طلب نسبت به حضور نبوی در جایگاه مدیریت جریان اصلاحطلبی نبود و شاخصین و چهره های پرنفود و حتی مخالف ناسا هم در زمره موافقان ریاست نبوی قرار گرفتند. شخصیتی که نام او همچون واکسنی بود بر ویروس اختلافات درون جریانی اصلاحات. سیاستمداری کهنه کار که همواره راهکارهای تازه و جدید در حل بحران ها داشته است. یار غار شهید رجایی و شخصیتی که در آسمان سیاست ایران کسی نیست که او را نشناسد؛ مورد وثوق جریان اصلاح طلبی و مورد احترام سیاستمداران کهنه کار اصولگرا.
بهزاد نبوی در حالی رئیس نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان شد که حتی تغییر نام دوباره این نهاد به «جبهه اصلاحات ایران» نتوانسته اختلانظرها را در این نهاد کاهش دهد و راهبردها را نزدیک کند؛ اما آنچه همه بر آن توافق دارند صداقت و مرضیالطرفین بودن رئیس ۷۹ ساله آن است.
چشم امید اصلاح طلبان به چریک پیر
به نظر میرسد بعد از مدیریت ضعیف عارف بر شعسا، اکنون کشتیبان را سیاستی دگر آمده و چریک پیر زمین سیاست ایران بناست دوران متفاوتی را تجربه کند؛ نبوی بعد از مجلس ششم دیگر به عرصههای اجرایی ورود پیدا نکرد و تنها به مشاوره و کنشگری سیاسی اکتفا کرد؛ اکثری قریب به اتفاق جریان اصلاحطلبی بر قدرت اجماع سازی او توافق دارند، به طوریکه حمیدرضا جلایی پور عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در مصاحبه با روزنامه اعتماد با اشاره به تاکید نبوی بر اینکه «همچنان راه نجات کشور اصلاحات است»، خودش را با او هم نظر میداند و میگوید که «آقای نبوی یک مهندس روی زمین و یک واقعنگر فابریک است. قبل از انقلاب مبارز بوده و بعد از انقلاب در تمام صحنهها و تجربههای بعد از انقلاب بوده. تقریباً ۶۰ سال تجربه زنده از واقعیت سیاسی ایران دارد. ایشان به لحاظ عملی و شهودی خیلی واقعنگر است و فضایی و خالیبند نیست.»
جلایی پور در ادامه با اشاره تجریههای مشترکی که با کنشگری رئیس ناسا دارد بر خصیصه نبوی یعنی تحت تاثیر جو و فضا قرار نگرفتن و تحلیل بر اساس واقعیت او اشاره میکند.
صادق خرازی هم که از منتقدان جدی این نهاد است نقطه قوت آن را حضور بهزاد نبوی در رأس تشیکلات اجماع ساز می داند.
صادق خرازی که برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری نیز اعلام آمادگی کرده است، در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران جوان ضمن اینکه تاکید میکند که جریان اصلاحات خود نیاز به اصلاح و بازنگری دارد، با رویکردی مثبت به ناسا میگوید ما باید به نهاد اجماع ساز فرصت دهیم تا ببینیم که چطور برنامه ریزی خواهد کرد و همچنین تاکید میکند که «بهزاد نبوی سابقه درخشانی دارد و مغزش مانند یک جوان بیست ساله کار میکند»
احمدزیدآبادی که اکنون خود را چندان درون جریان اصلاحطلبی تعریف نمیکند با تحلیلی متفاوت، حضور نبوی را در راس ناسا شایسته میداند و در یادداشتی مینویسد: « مهندس نبوی تجربهای طولانی در امر مبارزه و سیاست دارد و برای ناظران سیاسی در ایران فردی ناشناخته نیست. کسانی که بهزاد نبوی را از راه دور میشناسند معمولاً با کسانی که با او از نزدیک آشنایند، نظر واحدی در بارهاش ندارد. او از راه دور چندان دلچسب به نظر نمیرسد! دستکم برای من اینطور بوده است! اما از نزدیک به لحاظ ویژگیهای فردی، نبوی چهرهای دلسوز و صادق و پرتلاش و پیگیر و صریح و شجاع و سادهزیست و فداکار و وطندوست و فروتن به نظر میآید؛ گرچه به رغم فروتنی بر دریافتها و تجارب خود تعصب میورزد و به وقت ضرورت از خود اقتدار مدیریتی هم نشان میدهد. در واقع او از نقطه نظر خصایص شخصی، فرد کاملاً مناسبی برای ریاست نهاد اجماعساز اصلاحطلبان است.»
زیدآبادی البته تنها نقدی که به نبوی وارد میداند این است که تنها تنها شیوهای که او میشناسد و بر آن موکدا تصریح دارد و و بدیلی هم برای آن قائل نیست، حضورِ تمام عیار در انتخابات با همۀ محدودیتها و شرایط آن است.او می گوید « از منظر بهزاد نبوی، حتی اگر بتوان از طریق انتخابات به بخشداری زیدآباد هم دست یافت، به نوبۀ خود غنیمت است و به اندازۀ خودش در خنثی کردن نقشۀ افراطیها برای نابودی کشور تأثیر میگذارد!با این حساب تردیدی نیست که مهندس نبوی با تمام قوای خود خواهد کوشید تا مجموعۀ اصلاحطلبان را به حضور در انتخابات متقاعد و هدایت کند هر چند که کاندیدای ضعیفی داشته باشند.»
اما اگر از این نگاه روزنامه نگار قدیمی کمی فاصله بگیریم و کمی با نگاه کنشوری به داستان بندیشیم میبینیم که جریان اصلاحطلبی اگر نتواند همین میزان تنفس را برای خود کسب کند، عملا امور اجرایی را واگذار کرده است.
کارگزارانی ها نیز که نگاهی مشابه دارند و معتقدند باید حضور در قدرت و انتخابات را اولویت بخشید، نسبت به حضور نبوی واکنش منفی نشان ندادند و به نظر میرسد که او را به عنوان کسی که همچنان بیش از پیش بر مشی اصلاحات تاکید دارد و منافع ملی را بر هر چیز دیگری ارجح میداند، پذیرفتهاند.
مجموع این شرایط نشان میدهد اگر در لحظات پایانی و سرنوشت ساز روزهای آتی، پدرخواندهای منفعتطلب جریان اصلاحطلبی نهاد اجماع ساز و راس آن را تحت فشارهایی که ممکن است به کل جریان آسیب بزند، قرار ندهند که درآن صورت نبوی مجبور به عقب نشینی شود، جریان اصلاح طلبی بتواند با مدیریت چریک پیر در فضای سیاسی فعلی، کنشورزی خوبی از خود نشان دهد به گونهای که نه تنها در دام آنچه مخالفان آن را «تقابل با حاکمیت» میخوانند، نیفتند بلکه همچون هشت سال گذشته به سمت سویی حرکت کنند که بیشترین تلاش برای حفظ منافع ملی صورت بگیرد.