گاهی وقتها باید با چشمان خود ببینی تا باور کنی جای خالی برخی آدمهای بزرگ کجای زندگی ات میتواند خودش را نشان دهد؛ همان جای خالی ای که با بودنشان چنان پر بود که یادت میرفت چه حجم عظیمی از آرامش، مدیریت و امنیت خاطرمان را مدیون حضورشان هستیم.
امروز یک هفته پس از اولین سالگرد شهادتت قلم به دست گرفته ام تا باز از تو بنویسد که یادمان باشد نوشتن از بزرگمردانی چون تو نباید تاریخ و روز وماه و سال بشناسد.
خادمانی چون تو هر روز باید برای مسئولانمان به روز رسانی شوند تا با الگو گرفتن از راه و مسیر ارزش سازت، به درستی راه پر فراز و نشیب خدمت را هموار کنند. این روزها اما در گیر و دار خاموشی های گاه و بیگاه تازه یادمان می افتد که تو به قول بعضیها «با چند کلاس سوادت!» چطور می توانستی ناترازیهای برق را مدیریت کنی که خاموشی بر سفرههای آرامش مردم جا خوش نکند.هرچند این چیز عجیبی نیست که حتی رهبرمان تو را به خدمتگزار خستگی ناپذیر توصیف میکرد؛ همان تویی که با نیرویی که از خادمی درگاه امن رضوی میگرفتی و چشمه سار آرامشی که در تو جریان مییافت خستگی را در خود کشته بود آنگونه که نیمه های شب از سفر خارجی برمیگشتی و شش یا هفت صبح در جلسه ی کاری دیگری حضور داشتی. جنس خستگی ناپذیری ات از جنس همان نیروی الهی بود که در سردار سلیمانی سراغ داشتیم در دفاع از امنیت این آب خاک؛ از جنس فرماندهان دفاع مقدس.
همانها که معتقد بودند به قول حافظ:« کار خود گر به خدا باز گذاری» به یقین «ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی» و به راستی که عیش تو در تمام سالهای خدمتت جز رضای مردم نبود؛ مردمی که به خاطرشان صدها واحد تولیدی ورشکسته را احیا کردی. بی خیال بیمار شدن در دل کرونا سر زده به بیمارستانها میرفتی و ایجاد ۱۷ هزار تخت بیمارستانی و مهار کرونای طغیانگر از دستاوردهای بزرگ دولتت بود.تو و یاران جان برکفی چون وزیر بینظیرت امیر عبداللهیان چنان در مکتب الله تربیت یافته بودید که میدانستید چطور میشود با استفاده از دستاوردهای دانش بنیانی، صدور خدمات فنی و مهندسی به دیگر کشورها، سهامداری در پالایشگاههای فراسرزمینی، تعامل حداکثری با کشورهای همسایه، فروش نفت به مینی پالایشگاهها در شرق آسیا، بهرهبرداری از فاز ۱۱ پارس جنوبی با اتکا به توان داخلی و دیپلماسی فعال به تحریمها پوزخند و کشتی وطن را در دریای پرتلاطم دشمنیها و تحریمها به جلو راند و گواه آن فروش بیش از ۲ میلیون بشکه نفت ایران در روز بود که حتی اقتصاددانان غرب را نیز به اعتراف وا داشت. همان مکتبی که چون به قدرت لایزال الهی پیوند میخورد چنان قدرتی مییافت که بعد از ۱۶ سال بدون دادن هیچ امتیازی ایران را به عضو دائم سازمان همکاری شانگهای که یکی از موثرترین نهادهای منطقهای با حضور قدرتهای بزرگ آسیاست ارتقا داد و توانست ایران را به رشد چشمگیری در عرصه ی صادرات غیر نفتی رسانده و اقتدار دیپلماسی ایران را به بهترین وجه به نمایش بگذارد.
هرچند تواضع وافرت و توان شبانه روزی ای که تنها صرف خدمت میشد نگذاشت آنگونه که باید تریبون رسانهها شوی؛ هرچند در نبودنت بیش از بودنت بولد شدی و گرچه گرد و غبار طعنهها از دیدگانمان کنار نرفت تا درست ببینیمت اما امروز مینویسیم با این باور که حتی نوش داروی پس از مرگ سهراب هم چیزی از ابهت شاهنامه کم نخواهد کرد تا آیندگانی که تو را میخوانند به عظمت آن پی ببرند و فردوسیهای دیگری از داستان تو برخیزند تا پرچم ایرانمان را همچنان سربلند به اهتزاز درآورند.آری آن روزها که تو بودی اگر رسانه چشم میشد شاید گوشهایت کمتر میشنید سخن نارفیقان را و قلبت کمتر میآزرد؛ هرچند که سخن بدخواهان هرگز تو را متوقف نکرد.
تو چشمه ساری بودی که همواره میرفت تا «فرو شوید اندوه دلی…» و تا بزرگمردانی همانند تو در جای جای این آب و خاک هستند این چشمه نخواهد خشکید.
یا حق