به گزارش ایرنا؛ سیر تکاملی شعر ایران حاصل تلاش جگرسوز شاعران اخلاقی است که بیادعا و تنها، عصاره عاشقان شده و بیهیاهوی موجاندازان ساحلنشین، توفان به پا کرده جامعه را سراب از چشمه ادبیات و فرهنگ میکنند که یکی از این چهرهها احمد شاملو است؛ شاعری یگانه که زایش دوباره همچون او بختی بزرگ میخواهد تا با واژگانش، جهان را سرمست حضور مهربانی خود کند.
تولد و خانواده
احمد شاملو ۲۱ در ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش حیدر افسر ژاندارمری و مادرش کوکب عراقی از قفقازی هایی بود که انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، خانوادهاش را به ایران کوچانده بود. پدرش مردی نظامی و دائم در ماموریت بود و همین اتفاق زندگی سختی به خاطر کار و کارآکتر پدرش نصیبش میکرد زیرا او افسری کله شق بود که همیشه به او ماموریت های پرت و دور از مرکز میدادند(۱).
تحصیلات نیمه تمام
شاملو تحصیلات ابتدایی را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد گذراند و برای طی دوره متوسطه به تهران آمد و در دبیرستان ایرانشهر ثبت نام کرد و تا سال سوم در این دبیرستان درس خواند اما در ۱۳۲۵ خورشیدی و پس از بازگشت به تهران در حالی که هنوز سال چهارم دبیرستان را تمام نکرده بود، برای همیشه درس و مدرسه را کنار گذاشت. وی در خصوص ترک تحصیل در گفت وگویی می گوید: فهمیدم از مدرسه چیزی عایدمان نمی شود، سیستم آموزشی ما سیستمی استعماری است، مردم تعلیم دیده نیستند. آنها چیزی از این سیستم یاد نمی گیرند. عطش خواندن و آموختن و تجربه کردن شرایط را داشتم به همین خاطر هم پیش از موعد مدرسه را ول کردم، هرچه مییافتم، میخواندم، درگیر سیاست شدم و بعضی وقت ها مخفیانه کتابچه های خطرناک پیدا میکردم و آنها را هم میخواندم(۲).
زندانی شدن در نوجوانی
شاملو در حالی که هنوز نوجوانی بیش نبود و در منطقه ترکمن صحرا میزیست، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و در ۱۳۲۲ خورشیدی که به تهران بازگشت، برای نخستین بار دستگیر شد و به زندان رفت. چنانکه خودش میگوید: موقعی که رضاخان را بردند، من بچه بودم زیر ۱۶ سال. بدون هیچ درک و شعوری، فقط یک چیز توی ذهن من فرو رفته بود که روس و انگلیس مانع پرواز کردن این ملت بدبخت هستند و وقتی که آلمان با روس و انگلیس در حال جنگ است و ما تبلیغات اینها را می شنویم یک بچه ۱۵-۱۶ ساله که هیچ نوع سابقه تفکر سیاسی اجتماعی ندارد. فکر میکنی چه حادثه ای برایش اتفاق میافتد، این حادثه که اگر نیاز بالیدن و شوریدن و گردن کشیدن در ذاتش باشد، میگوید من طرفدار آلمانم چون دارد، دشمن مرا میکوبد. من با این ذهنیت و با این سادگی وارد یک جریان ضد متفقین شدم که کارم به زندان کشید. (۳).
آغاز آشنایی با نیما
فروردین ۱۳۲۵ خورشیدی بر بساط یک روزنامه فروشی، نقاشی نیما کار رسام ارژنگی و چاپ شعر ناقوس در روزنامه پولاد، آغازی برای ارتباط شاملو با نیمایوشیج بود. چاپ شعر ناقوس نیما باعث میشود تا شاملو به او علاقمند شود و خودش میگوید: نشانیاش را پیدا کردم. رفتم در خانهاش را زدم. دیدم مردی با همان قیافه که رسام ارژنگی کشیده بود آمد دم در. به او گفتم: استاد اسم من فلان است، شما را دوست دارم و آمدهام به شاگردیتان. فهمید کلک نمی زنم. در من صمیمیتی یافته بود که آن را کاملاً درک میکرد. دیگر غالباً من مزاحم این مرد بودم و بدون اینکه فکر کنم دارم وقتش را تلف میکنم، تقریبا هر روز پیش نیما بود(۴).
از آن زمان بود که بنابه گفته انور خامه ای، شاملو ۲ زانوی ادب در برابر استاد بر زمین نهاد و با دقت و احترام به سخنان نیما گوش فرا می داد. هرچند این آشنایی به ارتباط عاطفی و خانوادگی منجر شد، چنانکه خود شاملو می گوید: جزو خانواده اش شده بودم و گاهی هم نیما و عالیه خانم به خانه ما میآمدند، شامی میخوردیم و حتی شب هم میماندیم.
بنابراین از همین سال بود که شاملوی جوان تلاش کرد تا نیمای ۴۹ ساله و شعر نو را هرچه بیشتر معرفی کند. در همین خصوص هم بود که ناچار می شود، آگهی صنف قصابان را به چاپ برساند تا شعری از نیما منتشر شود و البته شاملو شعر و دید شاعرانه اش را مدیون نیما می داند و میگوید: نیما منو به این راه کشوند؛ یعنی نیما به من نشون داد که شعر چیه واقعاً و شعر واقعی اونه و از اونجا من اصلاً کار شعری ام را شروع کردم … نیما منو گرفت و کشید به طرف شعر…من ناقوس اینو خوندم(۵).
شاملوی جوان از همین سال ها فعالیت های روزنامه نگاری را هم آغاز کرد و سردبیری مجله های مختلف برعهده داشت و در هفته نامه فردوسی، کتاب هفته، هفته نامه خوشه، هفته نامه کتاب جمعه فعالیت می کند.
زندان بعد از کودتای ۲۸ مرداد
شاملوی جوان یک بار دیگر بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی دستگیر و راهی زندان می شود. به این ترتیب که مجموعه شعر «آهنها و احساس» توسط پلیس در چاپخانه سوزانده میشود و با یورش مأموران به خانه اش ترجمه «طلا در لجن» اثر زیگموند موریس و بخش عمده کتاب «پسران مردی که قلبش از سنگ بود» اثر مور یوکایی را ضبط می کنند اما شاملو متواری می شود که در نهایت پس از چند روز در چاپخانه اطلاعات او را دستگیر و او را به زندان موقت شهربانی و زندان قصر می برند تا اینکه در نهایت در زمستان ۱۳۳۳ خورشیدی آزاد می شود(۶).
دهه ۴۰ خورشیدی
دهه ۴۰ خورشیدی در زندگی شاملو بسیار مهم و حائز اهمیت است؛ دهه ای که به گفته شمس لنگرودی درخشان ترین شعرش متعلق به دهه ۴۰ خورشیدی است؛ یعنی همان دوره ای که به گفته محمدعلی سپانلو، زندگی آن روزگار او آشفتهتر از آن بود که فرصت بیابد(۷) و اینکه در همین دهه با آیدا آشنا و پس ازدواج می کند که نقش مهمی در زندگی و شعر شاملو دارد و در همین دوره فعالیت هایی در حوزه سینمایی انجام می دهد که خودش می گوید: کارنامه سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی! (۸).
آثار و سبک شعرها
غیر از مقالات و آثاری که از شاملو در جراید چاپ شده، آثار و تألیفاتی نیز دارد که به طور مستقل منتشر شده است که چند مجموعه شعرهای او عبارتند از: باغ آینه، آیدا در آینه، ققنوس در باران، مدایح بی صله، هوای تازه، از هوا و آینه ها، مرثیه های خاک، شکفتن در مه، لحظه ها و همیشه، برگزیده اشعار او و دیگر آثارش عبارتند از: دیوان حافظ، کوچه، ابراهیم در آتش، ترانه های کوچک و غریب، شکفتن زرد، همچون کوچه ای بی انتها و …
شعرهای شاملو تا دهه ۶۰ خورشیدی مملو از ویژگیهایی همچون نقد قدرت و تمجید از مبارزان است و پس از آن نیز این نگاه اما کمتر راه خود را تا آخرین شعرهای او طی میکند. اگرچه شاملو شعرهای عاشقانه و هجران هم دارد اما وجه ایدئولوژیک شعرها چنان قدرتمند است که در دیگر انواع شعرهای او غلبه دارد. درست به دلیل وجود چنین نگاهی در شعر شاملو است که وقتی در اواخر دهه ۵۰ خورشیدی دست به گزینش شعرهای خود می زند تا با صدایش تبدیل به نوار کند آن نوار نام «کاشفان فروتن شوکران» می گیرد که هم نام و هم شعر های انتخاب شده کاملاً ایدئولوژیک است.
تاثیر در عرصه شعر
شاملو در عرصههای شعر بی گمان تاثیرگذار بود که پیوسته زیستن را همواره شاعرانه میزیست و شعر را در خدمت والاترین ارزش های انسانی می گرفت. بنابراین با بینشی عمیق در چشم انداز معاصر به درستی و به زیبایی هرچه تمامتر درخشید. او حضور و حافظه تاریخی نسلی بود که نزدیک به نیم سده در بسیاری از عرصههای فکری و ادبی بالیدند و اسطوره های انسانی را از تاریکخانه روزگار بیرون کشیدند و با نوآوری های خود راز طلسم کوچک دوستی را گشودند. بنابراین شاملو شعر را ابزاری برای برپایی آزادی می داند در شعرهایش بی پرده سخن می گوید که باعث محو شدن ابهام هنری از اشعارش شده و جنبه شعاری به آن داده است.
عاشقانه های او در کنار شعرهای سیاسی و اجتماعی اش تصویر بی مانندی از دغدغه های انسان معاصر به نمایش می گذارد. همچنین او توانست، اندیشه ها و دانش خود را در قالب اشعارش ارایه دهد و بدون شک این مساله بر خاسته از تخیلات اجتماعی و رخدادهای زمانه اوست.
بیمار و درد و رنج
شاملو سال های آخر عمر خود را در بیماری گذراند و بیماری هم سخت آزارش می داد تا آنجا که با شدیت گرفتن بیماری دیابت در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ خورشیدی در بیمارستان ایرانمهر پای راست او را از زانو قطع کردند. وضع سلامت شاملو در سال های دهه ۷۰ خورشیدی رو به نزول می رفت. چنانکه محمدعلی سپانلو می نویسد: یک ماه قبل از مرگش، که مثل مداد شکستهای در لیوان به صندلی تکیه داده بود، سرش به زیر افتاده در حالت نیمه خواب و انگار پای غایبش را جستجو میکرد(۹).
خاموشی
سرانجام وی در ۲ مرداد ۱۳۷۹ خورشیدی در خانه خود در فردیس کرج چشم از جهان فروبست و چنین بود که بامداد خسته جهان و درشتی هایش را برای همیشه ترک کرد تا نشان دهد که هرگز از مرگ نهراسیده است اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر است.
منابع
۱- فصلنامه تخصصی شعر گوهران، شماره نهم و دهم، پاییز و زمستان ۸۴، (ویژه احمد شاملو)، کلیات، ص ۱۶.
۲- سلگی، لیلا. «شعر معاصر فارسی: سلاح ملی در ایران»، فصلنامه تخصصی شعر گوهران، شماره نهم و دهم، پاییز و زمستان ۸۴، (ویژه احمد شاملو)، کلیات، ص ۱۵۸.
۳- براهنی، رضا. «گفتمان دوسویگی در شعر احمد شاملو»، فصلنامه تخصصی شعر گوهران، شماره نهم و دهم، پاییز و زمستان ۸۴، (ویژه احمد شاملو)، کلیات، ص ۵۰.
۴- عظیمی، محمد. «شاملو برجستهترین وارث نیما»، فصلنامه تخصصی شعر گوهران، شماره نهم و دهم، پاییز و زمستان ۸۴، (ویژه احمد شاملو)، کلیات، ص ۱۷.
۵- عظیمی، محمد. «شاملو برجستهترین وارث نیما»، فصلنامه تخصصی شعر گوهران، شماره نهم و دهم، پاییز و زمستان ۸۴، (ویژه احمد شاملو)، کلیات، ص ۱۷.
۶- محمدعلی، محمد. «گفتگو با احمد شاملو»، گفتگو با احمد شاملو، محمود دولتآبادی، مهدی اخوان ثالث، تهران: نشر نقره، ۱۳۷۲ ص ۲۰، ۲۱.
۷- عظیمی، ص ۱۷.
۸- احمد شاملو شاعر شبانهها و عاشقانهها، به کوشش صاحب اختیاری، بهروز، باقرزاده حمیدرضا. ، تهران: انتشارات هیرمند، ۱۳۸۱، ص ۶۷.
۹- سپانلو، محمدعلی. «شاملو و کانون نویسندگان ایران»، فصلنامه تخصصی شعر گوهران، شماره نهم و دهم، پاییز و زمستان ۸۴، (ویژه احمد شاملو)، کلیات، ص ۸۲.