همان اندازه که یک زندگی روستایی سمبل و نمادی از زیست ساده اما عمیق جلوه گری و خودنمایی میکند ، به واقع روح پرهیز از تجمل و تشریفات توأم با گرایش به آرامش و بیآلایشی در چنین جوامعی به شکلی بسیار ارگانیک و طبیعی با مطلوبیتی بشدت پسندیده بروز می یابد، اکنون در این زمانه پرهجمه و پر حجم از مصرف های ناگریر صنعتی که ما را در بر گرفته، به بازگشت و بازنگری دوباره و هرباره برای الگو قرار دادن چنین سبک زندگی ای به ما تلنگر میزند که بیا و بنگر آنچه را که میسازی و ساخته ای. هدف از این مجموعه نوشتار که در باب نگریستن به ساده گرایی است همانا توجه و ارزش گذاری به روح و فلسفه سادگی و دوری جستن از شلوغی و پر مشغله کی پیرامونی ماست. در این مجموعه یادداشت کوشش خواهد شد با تمرکز به دانش بصری و زیباشناسی تصویری که حول مدار مینیمال گرایش دارد به ابعاد ایجابی و ضرورتهای انکار ناپذیر آن پرداخته و چشم اندازی برای تفکر و تامل در این احوال زیباشناختی برای مخاطب ایجاد کند تا بلکه برای افزون کردن دانش و شناخت تصویری با محوریت مکتب هنری کمینه گرایی ،مسیری ترسیم و گشوده شود برای مطالعه و بررسی بیشتر از این دست مباحث نظری.
«گفتمان تصویری کمینه گرایی »بیایید از پایان شروع کنیم ،هر تجربه بینظیر بصری امکان ندارد حاوی روایت نباشد یا که پیش فرض داستانی و قصهای نداشته باشد، اگر نداشته باشد بیشک هیچ است، دیگر نیست است.

بی پیامی در آفرینش بصری یا هر آفرینش هنری دیگر برای خلق جهان معنا اساساً بیاعتبار است و بدرستی میتوان معترف شد که صرفاً یک شکل و یک «آن»گذرنده است. در تعریف مینیمال آمده است: روش و تکنیکی که دارای بی پیرایگی ،سادگی و استقلال باشد.اما هنرمند در ساده گرایی مینیمال به دنبال چیست؟! پرهیز از زرق و برق عناصر پیرامونی، ارایه یک ترکیببندی آرام،هدایت نرمی ، سبکبالی و گردش رهای نگاه در اثر و ایجاد حس مطلوب و سبکبالانه در تماشا کردن بدان و نهایتا رضایتمندی درونی برای مخاطب که هدف قطعی و کلید واژگان نهایی اثر مینیمالی تلقی میشود.
برای رسیدن به این مهم طبیعیست که میبایستی ابتدا نگاه را ورزیده کرد تمرین نگاه کرد و یاد گرفت که درست،دقیق،نافذ و تاثیرگذار هر چیزی را ببینیم ،دریافت کنیم و خلق نماییم. خوشبختانه ظرفیتهای پیرامونی بیشمار و فرصتهای تکرار شونده متنوع و پرکشش برای ثبت آثار مینیمال وجود دارد ، کافیست درنگی کرده و آن را بر چینیم.
دور و نزدیک ما را هنگامی که به کنکاش و دقیق نگری نظر بیافکنیم تا تصویری جاودانه توام با رضایتمندی ثبت کنیم سرشار است از الگوها ،مضامین و موضوعات بکری که آنان را بی تردید کشف خواهیم کرد و با تأسی از آموزههای تکنیکی همچون توجه به فرمهای هندسی، خطوط، توازن ،نقاط، سطوح، رنگهای درخشان نورهای تابان و تدقیق در ترکیببندی به ویژه تضادها همگی تبدیل به سوژههایی خواهند شد برای تولید و باز تولید اثری شاخص و مینیمال. برای رسیدن به تصویری تاثیرگذار با نگاه مینیمال نیازی نیست به خود سخت بگیریم و کشف ها را دشوار سازیم، البته این بدان معنا نیست که سطحی نگری کنیم بلکه با رجوع به ذات سادگی نهفته در خود سادگی این امکان فراهم خواهد شد تا با جزئیات کم و پرهیز از انباشتگی معنا و بدور از تراکم ، به جهان متن و احساس بصری نفوذ کنیم و بدان بدان استیلا یابیم.

از معمار معروف سبک مدرن « mies van der rohe» نقل است «کم زیاد است»! اثرگذاری یک تصویر یا عکس مینیمال همواره به خاطر توازن ساده در ترکیببندی ،نظم بخشی آرام ، متین و نیز بازتاب اطلاعات غیر پیچیده ی مستتر در آن پایدار است و ما را محفوظ میکند،به بیان دیگر هرگاه اثر ناب مینیمال را بنگریم و از آن بگذریم در بازنگری و بازیابی دوباره و همواره همان تازگی و طراوت نگاه اول را در ما زنده و متبلور میسازد.دلایل پرشماری در این فرایند نقش ایفا کرده و در مانایی آن اثربخشی دارد، مهمترینشان ترکیببندی پایدار، حذف زوائد، بهرهبرداری خلاقانه از فضاهای منفی، جلب توجه از طریق خطوط هدایت کننده و محکم ، محاسبه توازن رنگ و پس زمینه به همراه بهره گیری از تضاد مستحکم است و نهایتاً استفاده هوشمندانه از الگوهای هندسی و الگوهای رنگی منحصر به فرد توأم با اجتناب از اغراق و دوری جستن از جزئیات متکثر غیر ضروری و در پایان حذف عناصر اضافی و بی کاربرد بوده که محصول نهایی ما را به اثری چشم نواز و خوشایند تبدیل خواهد کرد. مکان ،زمان و قرارگیری در بهترین و عالیترین نقطه از آن، ما را در ثبت باشکوه لحظه قطعی یا غایی هدایت میکند و اینجا، آنجاییست که هر چیز و همه چیز در نگاه هنرمند کمینهگرا تبدیل میشود به نقطه جوشش درونی و بازتاب اثری بیرونی کمال یافته برتافته از اوج سادگی.
این جوشش غایی که در کمینهگرایی یک مفهوم ذهنی تلقی میگردد آغازگر اثری ژانری است، اثری بر گرفته از حداقل اما پرکشش و پرمفهوم که بیشترین را از کمترین میسازد.در حوزههای گوناگون هنری سینما، نقاشی، معماری، هنرهای تجسمی معروف است و زبان زد است که «از عناصر بکاهید، ازشلوغیها بپرهیزید، از زیادیها دوری کنید تا به خلوص زبانی و بیان نافذ نزدیک شوید چرا که هر آنچه را باعث دوری جستن از هیاهو شود به عدم درگیر شدن حواس بسیار کمک رسانده و درک ما را از معانی ، بیواسطهتر و سهلتر میگرداند.
تفکر در سبک مینیمال البته که پر اهمیت است و هنرمند مینمال گویی در سکوت سرشار خویش و در پس کمال یافتگی این سکوت و فریاد درونی عناصر اشیا را در یک کلام جان کلام را بروز میدهد. دیدن و دوباره دیدن و بارها دیدن با ممارست در نگاه کردن ، بمنظور رسیدن به شاخصه کلیدی و هسته جوشان آن سادگی پرمفهوم و تفسیر برانگیز پدیدار خواهد گشت که این به نوع نگاه و زاویه دید هنرمند مینیمال و مشخصا در اینجا تصویر مینیمال ارتباط تنگاتنگی مییابد.
تمرکز، وضوح و چیرگی یافتند بر تصاویری که ما را برمیانگیزند با رعایت و در نظر داشتن همه مولفههای کارکردگرایانه ی مکتب مینیمال که همانا خلوص و بی پیرایگی در نهاد برآمده از آن است جهت جذب هر چه بیشتر مخاطب است بی آنکه تشتت و بیانضباطی در فهم و ادراک ایجاد کند، و از این منظر است که مفهوم جاودانهاش را نهادینه و حک خواهد نمود و در میان خیل کثیری از دادهها و آثار مشابه بیشمار خاطره یگانه در نهاد او نقش خواهد زد. تصویر سازی مینیمال همچون عکس مینیمال در مواجهه آغازین خود با تماشاگران میبایستی حظی وصف ناشدنی و حال خوشایندی را القا کند تا بیننده مستقیماً به کمال یافتگی این سادگی و در گام بعدی به رمزگشایی چرایی اثر دست یابد.

پر واضح است برای رسیدن به این درجه از کمال که هرگز نباید آن را با دم دستی بودن و به قولی حاضر آماده بودن ـ ردی مید ـ هم تراز دانست بلکه تبلور اثر را میبایستی در جادوی نگاه و جولان بیچون و چرای عالیترین حالت از شیوه بیان بهنگام تولید و ثبت قطعی آن دانست که این مهم با درنگ و مکث در پیرنگ و کنه پیرامون موضوع یا سوژه به بار خواهد نشست. تاکید و ابرام بر اینکه برای تاثیرگذاری حداکثری در یک اثر مینیمال خصوصا عکس – بعنوان هنری فراگیر – برای به وجد آوردن بیننده به عنوان مخاطبی مستقیم و پویا بیشک از همه عناصر پراکنده آلودگیهای بصری باید دوری جسته و به عبارتی واجب و ضروریست حداقلها را حفظ و در قاب نگاه خویش با بیننده گره زد.
شعار کمترین همیشه بهترین است مینیمال را به نوعی به جنبشی بدل کرده که به سمت کاستن ،زدودن، تقلیل دادن و به عبارتی حذف تجلیات غیر ضروری بیرونی تاکید و هدایت میکند تا بواسطه آن هر چه بیشتر در خدمت مفهوم درونی و ارزش باطنی اشیا نزدیک و نزدیکتر شویم.همچون زندگی که با کمترین شروع میشود اما بیشترینها احاطهاش میکنند لذا برای رهایی و شناوری در سادگی اجرم میبایستی ساده زیست، ساده دید اما ساده عبور نکرد. نکته کلیدی در اینجاست نگاه سیال مینیمال، زیستی ساده است لیکن عمیق با جریانی بیپایان.
نظرگاه ارسطویی یادآور میشود که ما به ندرت زمان یا فرصت کافی برای درنگ و فکر کردن به بهترین کارها را خواهیم داشت در واقع انسان نیک نیازی به چنین کاری ندارد برای نیک بودن باید آن را با پرورش عادت پسندیده در خود تمرین کنید. تنها در چنین موقعیتی است که خود را به صورت خودکار در حال عمل کردن به اقدام عملکرد صحیح خواهید یافت، اگر به چیزی بیندیشید که میخواهید باشید و گامهای بنیادین برای نیک بودن را بردارید هنگام آزمونهای سخت قادر خواهید بود بدون تفکر کار درست را انجام دهید این جمله حکیمانه و فلسفی در باب زندگی ایده آل و مدیریت زمان بهینه میتواند در تربیت نگاهمان نیز نقش کلیدی را یادآور شود تا برای عادی سازی پویش های بصری خویش مد نظر قرار دهیم.
ادامه دارد…
نادر معصومی
مستندساز و سینماگر عضو انجمن فیلمبرداران سینمای ایران و نظام سینمایی کشور













































