به گزارش ایرناپلاس، هر چند تلویزیون از دوران اوج و محبوبیت خود بسیار فاصله گرفته است، اما این جعبه جادویی در طول سالها توانسته با پخش سریالهای بسیاری، مردم را با خود همراه کند. در این میان مجموعههای تلویزیونی بودهاند که به بخشی از خاطرات مردم تبدیل شده و با گذشت سالیان بسیار همواره در ذهن و حافظه مردم جای دارند.
نکته قابل توجه در بیشتر این آثار، داشتن محتوای تاریخی است. بیشتر مجموعههای ماندگار تلویزیون که در این سالها توانستهاند برای مردم خاطرهسازی کرده و در اذهان آنها بمانند، داستانهای تاریخی هستند حالا چه ماجرایی تخیلی و چه واقعی.
چندی پیش در یک نظرسنجی که در فضای مجازی و توسط یک سایت معتبر و پرمخاطب انجام شد سریال «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی در رقابت با ۶۴ سریال محبوب تلویزیون و شبکه نمایش خانگی توانست به عنوان محبوبترین سریال از نظر مخاطبان انتخاب شود.
این مجموعه نمایشی که فصل اول آن در سال ۹۴ در شبکه نمایش خانگی توزیع شد با استقبال فراوان مردم همراه بود تا جایی که بعد از پایان فصل سوم، از این مجموعه به عنوان پرفروشترین و پرمخاطبترین سریال شبکه نمایش خانگی نام میبرند.
اما مساله قابل توجه در این نظرسنجی این است که سریالهای موفق و تاثیرگذار تاریخی چون «هزاردستان»، «سربداران»، «امام علی»، «مدار صفر درجه » و … نتوانستند به مراحل نیمهنهایی برسند و از میانه راه حذف شدند.
در همین ارتباط و درباره تغییر سلیقه و علاقه نسل جدید به سریالها و مجموعههای نمایشی و همچنین ضرورت مخاطبسنجی توسط سریالسازان و فیلمسازن با شاهین شجریکهن، منتقد سینما و تلویزیون گفتوگو کردیم.
رابطه بین سریالهای تلفیقی و سلیقه و ذهن مخاطب
شجریکهن درباره سلیقه و علاقه نسل جوان امروزی نسبت به انواع سریالها و مجموعههای نمایش خانگی به خبرنگار ایرناپلاس گفت: اصول سریالسازی عامهپسند و آن چیزی که مورد توجه عموم مردم قرار میگیرد، معمولا یکسان است. یعنی با تفاوتهای اندکی در سراسر دنیا چند الگوی مشخص در این زمینه رواج دارد.
یکی از آنها پرستاره بودن سریال یا آن مجموعه بوده و دیگری، عبور از محدودههای حساس است که ما به اصطلاح به آن خط قرمز میگوییم.
الگوی دیگر، روایت داستانهای جذابی است که نیاز چندانی به تفکر و بازبینی نداشته باشند. این اصول و الگوهای اولیه را (soap opera) به معنای نمایشهای کفصابونی میگویند. منطقشان این است که اگر در منزل حضور دارید یا کارهای خانه را انجام میدهید همزمان بتوانید این سریالها را هم ببینید. این الگوهای رایج در همهجا وجود دارد و در ژانرها و دستههای مختلف کم و زیاد میشود.
در کشور ما این الگوها همیشه بوده است بهویژه در سریالهای ویدئویی و شبکه نمایش خانگی که رواج زیادی پیدا کردهاند. در به کارگیری این الگوهای ثابت، سعی میشود چند موضوع برای مخاطب با یکدیگر تلفیق شود. برای مثال ممکن است در سریالی یک قصه تاریخی را با یک قصه عاشقانه با مایههای نوستالژی و سیاسی با یکدیگر آمیخته کنند.
به گفته این منتقد، موضوعهای سریالها معمولا ترکیبی است. بسیار کم این اتفاق میافتد که یک سریالی به طور محض سیاسی یا جنگی باشد. یعنی ممکن است جنگی باشد اما داستان عاشقانه و کمدی هم داشته باشد. سریالهایی که تلفیقی از چند ژانر و چند مایه مختلف هستند معمولا قلابشان را به سلیقه و ذهن مخاطب بهتر گیر میدهند. چون مشوقهای بیشتری دارند. به عبارت دیگر از جاذبههای تاریخی، سیاسی، عشقی، نوستالژی و معماهای اسرارآمیز و مواردی که هر کدامشان ممکن است برای یک عده جالب باشند، استفاده میکنند.
به همین دلیل، سریالهایی مانند شهرزاد در این سالها موفق بودهاند که توانستهاند چند جنبه را با هم به جلو ببرد. یعنی از جاذبههای تاریخی مانند اشیاء، ماشینهای قدیمی، زندگی در تهران قدیم و … برخوردارند و مایههای عاشقانه خیلی تندی دارند و برای اینکه مخاطب جوان را جذب کند از موسیقی و نشانههای بصری استفاده میکنند.
هزاردستان، جریانساز و ژانرساز
در نظرسنجی که در فضای مجازی انجام شد، سریالهای تاریخی بسیاری وجود داشتند که در زمان خود بسیار پرطرفدار و محبوب بودند و اکنون جزء آثار فاخر و تاثیرگذاری بر این حوزه محسوب میشوند. مجموعههایی مانند «هزاردستان»، «سربداران»، «روزی روزگاری» و …. اما در این نظرسنجی نتوانستند به مراحل نهایی برسند.
این منتقد با بیان اینکه زیاد نمیشود روی دستاورد نهایی نظرخواهیهای اینترنتی حساب کرد، توضیح داد: به طور قطع سریالهایی مانند شهرزاد بر شانههای هزاردستان ایستادهاند. اگر مجموعهای مانند هزاردستان نبود شهرزادی هم نبود. اگر علی حاتمی نبود این همه سریال تاریخی ساخته نمیشد. حال اینکه نسل جوان ما حافظه تاریخی بلندمدت ندارد یا شهرزاد در ذهنش تازهتر است و بر این اساس، شهرزاد را انتخاب میکند.
این به معنی برتری سریال شهرزاد نسبت به مجموعهای مانند هزاردستان نیست. هزاردستان جریانساز و ژانرساز بوده است. همه سریالهای تاریخی بعد از هزاردستان، نوههای این مجموعه محسوب میشوند و در شهرک سینمایی که در ابتدا برای هزاردستان ساخته شده، تولید و فیلمبرداری شدهاند. این مجموعه به تنهایی ژانر ساخته اما آیا شهرزاد ژانر جدیدی ساخته یا یادگاری از خود بر جا گذاشته است که ۳۰ سال بعد منشاء اثر باشد.
تغییر شکل و محتوای سریالهای امروزی
شجریکهن در پاسخ به این پرسش که آیا مردم امروزی به ساخت و نمایش سریالهای فاخری مانند هزاردستان و … نیاز دارند و از آنها استقبال میکنند؟ گفت: زمانه عوض شده؛ یعنی اصول، سلیقه، خواستهها و نیازهای همه مردم تغییر کرده است.
سریالهای هزاردستان و … زمانی که روی آنتن میرفتند پخش هفتگی داشتند به این معنا که هفتهای یکبار از تلویزیون نمایش داده میشدند. مردم برای دیدن آن مجموعهها برنامهریزی میکردند و خود را میرساندند. تماشای یک قسمت از آن مجموعهها تبدیل به یک تجربه عمومی و جمعی میشد.
در آن زمان اصول سریالسازی تفاوت داشت. چون نه تنها سلیقه و نیاز مردم متفاوت بود، بلکه بقیه ابعاد آن جامعه نیز فرق میکرد. به طور مثال تیراژ کتاب به چند ده هزار هم میرسید. مردم برای موارد جدیتر حوصله داشتند.
در حال حاضر سریالها با اهداف دیگری برای آدمهای دیگری ساخته میشوند. شخص خستهای که صبح تا شب در شهر آلودهای مانند تهران در حال تلاش و کار است نمیخواهد وقتی شب به خانه میرسد، به تحلیل زندهیاد علی حاتمی از دلایل سقوط قاجار گوش کند. او عاشقانهای مانند سریال شهرزاد میخواهد که دو قطعه موسیقی یک خواننده، آن مجموعه را رمانتیک کند. این فرد خسته دیگر حوصله این را ندارد که فرمان مشروطه را عینا روی سکانسی از سریالی گوش دهد و ببیند. همانطور که شکل زندگی عوض شده است، شکل و موضوع سریالها هم عوض شدهاند.
ضرورت بازتاب جامعه واقعی در آثار فیلمساز و سریالساز
وی درخصوص مخاطبسنجی و واکاوی سلیقه مردم امروزی توسط کارگردانها و تهیهکنندگان بیان کرد: ارتباط و دامنهِ ارتباط سینماگر، نویسنده و در کل هنرمندان با جامعه تا حدودی مخدوش و کم شده است.
برای مثال توجه کنید سریالی با هزینههای بسیار درباره خلافکارهای جوان ساخته شده که اصلا شبیه خلافکارهای واقعی در کشور ما نیستند. یعنی خلافکاران ما به این شکل خلاف نمیکنند. در کشور ما اگر دو خلافکار که با یکدیگر دعوا دارند و به هم لطمه زدهاند با یک چاقوی سه سانتی یا پنج سانتی رقیبشان را از پای درمیآورند نه با شاتگان لوله کوتاه.
هنرمند باید در جامعه رفتوآمد بسیار داشته باشد. کارگردانهایی مانند مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی همه در بطن و دل جامعه حضور داشتهاند. وقتی درباره اعتیاد، کشتار، اختلافهای خانوادگی یا رفاقت حرف میزدند، در واقع با این زخمها در جامعه مواجه شدهاند. جامعه باید در آثار فیلمساز و سریالساز بازتاب پیدا کند و این بازتاب باید واقعی باشد. اما به نظر میرسد اکنون این بازتاب وجود ندارد و جامعه ایرانی به سمتی رفته که هنرمند از جامعه خود خیلی آگاه نیست و نمیداند در حال حاضر باید چه بسازد و جامعهاش چه نیازی دارد. ایدهها را بر اساس دغدغههای شخصی خود انتخاب میکنند.
شجریکهن با یادآوری وضعیت این روزهای شیوع کرونا در کشور گفت: از ورود کرونا به کشور تقریبا حدود یکسال میگذرد. اما هنوز در آثار داستانی و حرفهای بلند ما کمترین اثری از این فاجعه دیده نمیشود. در حالی که در سراسر دنیا، فیلمها و سریالهایی درباره این پدیده و در ژانرهای مختلف ساخته میشود. اما فیلمنامهنویسان ما هنوز دارند درباره ناصرالدین شاه فیلمنامه مینویسند. این ارتباط از بین رفته است و باید در ایدهپردازی و طراحی فیلمنامه یک خانه تکانی حسابی کرد.