هوای ایران گرفته و بارانی است از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب در سایه ترس سیلاب چشم ها مضطرب و دست ها به دعا است و این تاوان خشم طبیعت بر بی تدبیری های گرفته دامن بشر است در غفلت های خودخواسته و چشم هایی که بسته است و نمی بیند هشدارهای پر تکرار را در این سال ها که از پس هم انده اند.
باران نعمت و سیلاب خشم طبیعت بر ناکارآمدی انسان در بهره وری از طرفیت ها و فرصت هایی است که به دست نا اهلان تلف می شود و سرمایه ها به هدر می برد.
این روزها ایران در مسیر بی توجهی به هشدارها و عدم درس گرفتن از گذشته در تخریب و ویرانی طبیعت از یک سو و عدم آمادگی های لازم از دیگر سو در خشمی سنگین از سیلاب با عملکرد های نا موفق فرو رفته است و تاوانی در مهار این سیلاب های فراگیر و سخت زندگی مردم را سخت تر گرده است .
با نگاهی به اتفاق های سیلابی ایران در این چند روز بویزه در قلب کشور یعنی تهران پایتختی با بیش از ۱۵میلیون جمعیت نشان از کم توجهی و سهل انگاری در مدیریت شهری و ملی برای اقدامات پیشگیرانه دارد.
آنچه امروز در این بحران بیش از همه به چشم می آید جا ماندن مدیریت کشور از پیشی گرفتن بحران به دلیل نا کار آمدی و عدم توان مدیرانی است که با شعار و دلواپسی های محفلی بر جایگاهها تکیه زده اند بی آنکه بدانند زیر پوست این شهر و بحران ها سیلاب های دیگری جاری است که به چشم نمی آید.
از انچه اینک باید درس گرفت به خود آمدن مدیران ناکار آمد و بهره مندی از ظرفیت های کارشناسی و حضور و میدان داری اهل دانش و مهارت و مدیران بحران است و تا سیلاب دیگری نیامده باید دست به اصلاح و تغییر زد!