آستراخان و گیلان را دروازه های روابط تجاری و اقتصادی در دو سوی دریای
کاسپین با قدمت پانصد ساله می دانند که از دیرباز مورد توجه حاکمان منطقه برای تامین نیازمندی های تجاری صاحبان منافع قرار داشته، بطوریکه وجود نمادهای مختلف از این روابط در لابه لای کوچه پس کوچه ها و کتاب و اسناد تاریخی گو یای واقعیت های اهمیت استراتژیک این مناطق از گذشته تا به امروز است.
اگرچه هنوز ان آرزوی پطر کبیر برای دسترسی به آبهای آزاد و راه ورودش که دستمایه دست اندازی ها به جغرافیای سرزمینی ایران شداز یادها محو شدنی نیست و تراژدی های پر تکرار روابط و منافع یکطرفه تزارهای روس همواره زخم کهنه ای در ذهن ایرانیان است اما بازنگری ها در نوع رویکردها و نقش بازیگری ایرانیان برای منفعت بردن از این روابط و تاثیر گذاری انان در ان سوی کاسپین را باید به کنکاش گذاشت!
جدای از تلخی های تاریخ روابط سیاسی ایران و روسیه و ذهنیت های برجای مانده از این روابط که بیش از همه به ضعف قدرت های مرکزی و نبود نگاه راهبردی و استراتژیک در ایران از یکسو و تشنگی سیراب ناپذیری و منفعت جویی راهبردی همسایه شمالی در دیگر سو بر می گردد ، آنچه اما اهمیت استراتژیک دو استان گیلان و استراخان را به هم گره می زند، سهم قابلیت ها و چگونگی بهره جستن از این موقعیت ها در دو سوی خط این روابط است و تا آنجا که به آشکارا می توان به آن پرداخت ، ظرفیت های ناشناخته ای در این مسیر دیده می شود که برغم گذشته پر تحرک در میانه تبادل کالاهای اقتصادی و تجاری و حضور تاجران و بازرگانان در این معادله در کنار تاخت و تازهای سیاسی ،باید در سهم دیپلماسی عمومی بویژه پیوندهای فرهنگی و اجتماعی نیز غفلت ها را در نگاهی دیگر جستجو و طرحی نو در این میانه درانداخت.
با مروری در کوچه های تاریخی استراخان با ان جلوه های زیبا از نماها و ساختمان های آجری و چوبی قدیم و رخ نمایی نام های انزلی و رشت بر دیوارهایش در کنار مجسمه ایستاده خیام در روبروی دانشگاه دولتی این استان و سرای تجاری ایرانیان در قدبم و ساختمان نوبنیاد جدید که در فضایی زیبا نشان از جلوه های پیوندی تاریخی در کنار آثار پراکنده برجای مانده از گذشته های دور در موزه مردمشناسی با هویت گیلان دارد می توان به بار تولیدی ظرفیت ها فراتر از انچه در تجارت و سیاست هست، پی برد.
با این همه اما دریغ که این دروازه ها برای مردمان دو سوی این جغرافیا ناشناخته است و هنوز، هیچ تصویری از آنها در ذهن مردمان این دو استان نقش بسته نیست و بیگانه از شناخت یکدیگرند در حالیکه به نسبت تجربه تاریخی در نزدیکی هم قرار دارند.
از سپیدرود تا ولگا فرصتی است برای رونمایی از حضوری دیگر در مسیر ورود به این دروازه از ناشناخته ها که باید به واکاوی تاریخ روابط تجاری و اقتصادی استراخان و گیلان پرداخته شود که در همراهی با بخش های فرهنگی و هنری از این جایگاههای راهبردی در پیوند مردمان آنها پرداخته شود.
در این مسیر در کنار بر گزاری نمایشگاه هایی از جلوه های طببعت و جاذبه های دو استان استراخان و گیلان و توجه به کارکردهای زبان در رفع نیاز های ارتباطی با مراودات کتاب و کتابخوانی می توان تشنگی این ارتباط را با زبان فرهنگ بر طرف کرد و با ابتکاراتی از ابن دست صحنه آرایی دیگری که نشان از فهمی دیگر است بر ذائقه ها غلبه کرد!
بهره مندی تجربه ها نیز می اموزاند که برای ماندگاری راه تجارت و سیاست پیوند فرهنگ و شناخت ذائقه ها و توجه به اشتراکات اجتماعی و تاکید بر دیپلماسی عمومب نقش عمیقی در نزدیکی ملت ها حتی برغم دنیای منفعت جویانه سیاستمداران دارد.
بویژه آنجا که همه در یک دریا زندکی می کنیم و این جمله یاد آور دربایی از رازهای نهفته و ناشناخته در تاثیر گذاری در این زیست بوم را نشانه می رود !