داستانک هایی برخاسته از زندگی مردم گیلان زمین ، دیار دریا و باران و جنگل. روایتهای طنازانه ای که از دل مردم پیرامون ما بر می خاست و با لهجه شیرین و حلاوت ماجراها به دل می نشست.
نوشین نقوی امسال در پنجمین دوره جشنواره ملی طنز پنج پهلو که در بزرگداشت کیومرث صابری گل آقای ادبیات ایران ۲۹ مهر ماه در زادگاهش فومن برگزار شد با داستانی به نام “مصاحبه” مقام نخست را کسب کرد.
از این رو بر آن شدیم که ما هم مصاحبه ای را با این بانوی طنزپرداز که حتی عکس پروفایلش نیز عروسکی با چهره طنزگونه است ترتیب دهیم .
نوشین نقوی آرام است و خوش خلق با لبخندی بر لب و در نگاه چشمان سبزفامش پاسخ می گوید: ایده داستان های من معمولا از اتفاقات دور و برم سرچشمه می گیرد . من با شخصیت های داستانی که دور و اطرافم دیده ام در ذهنم معاشرت می کنم و خیلی از اوقات فکرم به سمت اتفاقات بامزه ای که ممکن است بین این ها بیفتد ، می رود.
صداقتی که در روستایی ها و جامعه های محلی کوچک وجود دارد باعث می شود گفت و گوهایشان طنز باشد، خیلی راحت همدیگر را نقد می کنند و راحت از این نقدها می گذرند و با هم زندگی می کنند و این از دید ماها که یادگرفته ایم با هم رودربایستی داشته باشیم و کلماتمان را بشوریم و بپیچانیم گاهی خنده دار و بامزه به نظر می رسد.
این طنز نهفته در معاشرت آدمهای بی آلایش مهمترین چیزی است که به من ایده می دهد و می توانم از درونش داستان های بامزه بیرون بیاورم .
نقوی در مورد زبان ویژه ای که در داستانهایش مورد استفاده قرار می دهد می گوید : به جرئت می توانم بگویم ایده ی استفاده از این زبان از جایی بوجود آمد که شعرها و منظومه های شیون فومنی را گوش می دادم یکی دو تا از شعرهایش حد وسط است. سعی می کند فارسی حرف بزند ولی لهجه ی گیلکی خودش را دارد و انگار همان آدم گیلانی است که به زور و غلط و غلوط سعی می کند فارسی حرف بزند ، ما مشابه این را در شعر معرفی شیون داریم . هم اصالت گیلانی اش را دارد هم همه می توانند متوجه بشوند .
این بانوی داستان نویس در تعریف خود از طنز بیان کرد : طنز از نظر من یک ابزار و راهکار است برای این که بتوانی بی رودربایستی تر حرف بزنی . همیشه می گویند بخشی از شوخی جدی است و این واقعیت است، آدمها در قالب شوخی ممکن است خیلی چیزها را بخواهند به هم بگویند که به صورت جدی نخواهند یا نتوانند ، چون ممکن است زمانی که شما جدی حرف می زنید مخاطب گیرنده هایش را خاموش بکند و اثر کافی را نداشته باشد اما طنز چون با شیرینی خاصی همراه است و می تواند خنده آور باشد و به طرف تا حدودی این اطمینان را بدهد که من دشمن تو نیستم و می توانیم با هم بگوییم و بخندیم و در عین حال همدیگر را نقد کنیم پذیرش مخاطب نسبت به مطلبی که می خواهی بگویی بیشتر می شود . به نظرم اگر بشود هوشمندانه از آن استفاده کرد، ابزار قدرتمند و خوبی است.
از نقوی در خصوص واکنش مردم در مقابل داستانهایش جویا می شوم ، با لبخندی برآمده از شوق پاسخ می دهد : بازخوردی که از داستان هایم دریافت کردم فراتر از چیزی بود که تصور می کردم و این شاید خیلی ربطی به هنر من در نویسندگی یا کاربلدی من ندارد . من فقط اشاره کردم به دنیایی که آدمها فراموشش کرده بودند و الان از به خاطر آوردن آن خوشحال می شوند از شنیدن کلماتی که سالها پیش از پدربزرگها و مادر بزرگهایشان شنیده بودند، از فضایی که از آن فاصله گرفته اند و با خواندن این داستان ها از به یاد آوردن آن احساس لذت می کنند .
در واقع من با نوشته هایم کار خاصی انجام نمی دهم فقط یک اشاره می کنم، تلنگر می زنم، و چون به جای خوبی تلنگر می زنم و آدمها فضاهای فراموش شده خیلی خوبی دارند که دوباره به آن فضا باز می گردند این باعث می شود بازخوردهای خوبی داشته باشم و این برای من بسیار لذتبخش هست .
از این نویسنده جوان چگونگی روی آوردن به داستان نویسی را جویا می شوم . با اندکی مکث جواب می دهد : این که از کی می نوشتم و از کی به طنز روی آوردم را به یاد نمی آورم ولی بهترین ساعات کلاس درسم ساعت انشاء بوده و معمولا سعی می کردم هرجایی امکان دارد نوشته هایم را به سمت شوخی ببرم که حالت خشک کلاس را حداقل برای خودم قابل تحمل تر کند مثلا حتی اگر موضوعات کلیشه ای چون تابستان خود را چگونه گذرانده اید داده می شد من می گشتم دنبال اتفاقاتی که می توانست موجب خنده شود و نتیجه کار این که انشای من طنز از آب در می آمد .
عروسکهای این هنرمند را هم که می نگری انگار روح طنز در آنها دمیده شده ، در مورد علت این مساله می گوید : هم در عروسکها و هم در نوشته هایم معمولا سعی می کنم یک مقداری از فضای جدی فاصله بگیرم خودم حس می کنم این فضا رنگی تر است راحت تر می شود در آن نفس کشید. مقوله های جدی را می شود با طنز دلچسب تر کرد.
نوشین نقوی سال ۱۳۵۴ در بندرانزلی به دنیا آمده و پس از گرفتن دیپلم در رشته مهندسی منابع طبیعی شاخه جنگلداری تحصیل کرده و از همانجا به سمت کارهای محیط زیستی کشیده شد.
می گوید : در همکاری با سمن ها بود که یکی از اثرگذارترین انسانهای زندگیم را ملاقات کردم. بانو لاله دارایی نماینده sgp ( کمکهای کوچک محیط زیست جهانی از دفتر سازمان ملل متحد) در ایران ملاقات کردم.
خانم دارایی پس از مشاهده فعالیتهای من در راستای نگارش شعر و داستان برای کودکان و ساخت مجسمه های خمیر کاغذی، بخشی از پروژه بزرگ آموزش به کودکان را که آن موقع اس جی پی با همکاری بنیاد پرفسور حسابی انجام میداد به من سپرد و شاید در همان لحظه بود که در تقدیر من نوشته شد،حرفه: عروسکساز.
در سال ۸۹ با علی حیاتی ازدواج کردم و شدیم یک تیم و از همان موقع تا الان هردو عروسک میسازیم و برای توانمندسازی جامعه محلی بعنوان تسهیلگر تلاش می کنیم .
درسال ۱۳۸۲ در اولین جشنواره داستانهای کوتاه مهر رتبه دوم را به دست آوردم .در دومین جشنواره و نمایشگاه علمی فکر برتر استان گیلان در پارک علم و فناوری سال ۸۷ در بخش آزاد برگزیده شدم و چند مقاله ام نیز در همایشهای مدیریت پسماند برگزیده شد. چند نمایشگاه هم از کارهای حجمی و عروسک در رشت ، اهواز و تهران داشتم.
گیلانیان که همواره به گل آقای طنز خود می بالند برای این بانوی طنزپرداز آرزوی موفقیت های بیشتر در این گونه ادبی جذاب و محبوب و اثرگذار دارند.