به گزارش خبرآنلاین حسین امیرعبداللهیان از دیپلماتهای سرشناس جمهوری اسلامی بهشمار میرود و در پستهای مختلفی در وزارت امور خارجه فعالیت کرده است. وی طی دو دهه اخیر در موقعیتهای سازمانی گوناگون، خصوصاً در پست معاون عربی و آفریقائی وزیر امور خارجه، از نزدیک با سردار پیروز، حاج قاسم سلیمانی، همکاری نموده و ارزیابی دقیقی از رویکردهای حرفهای، رفتار سازمانی و روشهای مدیریتی فرمانده نیروی قدس ارائه مینماید. به عقیده امیرعبداللهیان، سردار سلیمانی سه راهبرد مهم را در تلاش شبانه روزی خود تعقیب نموده است: ارتقای جایگاه جهان اسلام، مبارزه با تروریسم و ممانعت از تجزیه عراق و سوریه که در تحقق هر سه راهبرد موفقیت قاطع بهدست آورده است.
بخش هایی از گفتگو با امیرعبداللهیان با فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران را بخوانید؛
*اولین چیزی که من را خیلی جذب ایشان کرد روحیهی مکتبی و بیآلایش و سادگی ایشان در رفتار بود. مثلاً وقتی در حوزهی مأموریتی خودش یک کاری داشت که باید وزارت خارجه انجام میداد. ایشان در جایگاهی بود که باید به وزیر خارجه زنگ میزد و آن درخواست را میکرد. اما اگر حس میکرد مثلاً در نهایت کار قرار است کارشناس یا معاون سادهی اداره سیاسی در وزارت خارجه، آن کار را انجام دهد مستقیم به آن فرد زنگ میزد. خود من این طور با سردار آشنا شدم. با اولین تماس تلفنی و درخواستی که راجع به یک موضوعی داشت. درحالی که من یک کارشناس بودم البته اصلاً اینجوری نبود که وزارت خارجه یا وزیر را بخواهد دور بزند اما برای اینکه کار انجام بشود خیلی خودش را منتظر و معطل نگه نمیداشت.
دیدارهای متفاوت سردار سلیمانی با رهبر انقلاب زمانیکه به بن بست می رسید
*بارها من میدیدم وقتی که در پیچیدگیهای مسائل منطقه و مشکلاتی که به ایشان روی آورده بود و به بنبست رسیده بودند. میرفتند با حضرت آقا ملاقات میکردند؛ یا در جلسهای که راجع به موضوع برگزار میشد و حضرت آقا در آنجا رهنمودها و توصیههایی داشتند، وقتی ایشان بیرون میآمد مثل کسی بود که در یک چشمهی آب زلال رفته، سیراب شده و بیرون آمده است.
*مثلاً یکی از این موارد زمانی بود که حتی بعضی از بزرگان ما در کشور در موضوع سوریه حس میکردند دیگر در سوریه بیشتر از این نمیتوانیم جلو بریم و به مردم سوریه و برای حل معظل سوریه کمک بکنیم. وقتی جلسه شورای عالی امنیت ملی به ریاست مقام معظم رهبری برگزار شد، من یک ربع بعد از جلسه، ایشان را در منطقهی پاستور و ریاست جمهوری که قراری داشتیم، دیدم. سردار سلیمانی متبسم و خیلی شاد و شاداب گفت امیرعبداللهیان، آقا تکلیف همهمان را روشن کردند و باید برویم با تمام توان هر کاری میتوانیم انجام بدهیم چنین حالتی داشت و با یک شادابی و نشاط و انگیزه ویژه بود.
سردار سلیمانی مانند یک دیپلمات حرفه ای مذاکره می کرد
*من میدیدم که سردار سلیمانی در سطوح مختلف واقعاً مثل یک دیپلمات حرفهای مذاکره میکند. با مقامات سیاسی، با رهبران کشورها مذاکره میکند. هرچند ابعاد مذاکره سردار سلیمانی مثل مذاکرات ما دیپلمات ها و وزارت خارجهای ها انعکاس خبری پیدا نمیکرد اما شما تأثیرش را در ظاهر و در میدان میدیدید.
سردار سلیمانی مسئول تیم مذاکره کننده ایران و عراق و آمریکا بود
*به عنوان یک تجربهی خیلی مهم، زمانی که به درخواست رهبران سیاسی عراق از جمهوری اسلامی ایران و با موافقت مقام معظم رهبری قرار شد ایران و عراق و آمریکا، در سال ۱۳۸۶ در بغداد مذاکره کنند، در ارتباط با آن مذاکرات مسؤول پرونده و هدایت تیم مذاکره کننده سردار سلیمانی بود، از طرف ما آقای کاظمی قمی، سفیر وقت ما در عراق، آقای دکتر امیری، از شورای عالی امنیت ملی، و از وزارت امور خارجه بنده، در آن مذاکرات بودیم. دوستانی که در آن مذاکره بودند، شهادت میدهند سردار سلیمانی برای ما دهها ساعت جلسه میگذاشت. آن موقع آقای دکتر لاریجانی دبیر عالی شورای امنیت ملی بودند. ایشان هم در این موضوع نقش داشتند. اما مسؤولیت مستقیم به عهده سردار سلیمانی قرار گرفته بود و ایشان بخوبی از ظرفیت آقای لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی بهعنوان دبیرخانه و از ظرفیت دستگاهای ذیربط، استفاده می کردند دهها ساعت وقت میگذاشتند برای این چنین مذاکره حساسی ایشان به نکاتی توجه میکرد که شما حداقل باید ده سال وزیر خارجه باشی که بتوانی فقط این مسایل را در یک مذاکره دیپلماتیک درک کنی؛ آن هم با طرف پر مدعایی مثل آمریکا. جدای از آن در قانع کردن طرفهای مختلف بالاخره مذاکرات سیاسی نیاز بود. اینها ویژگیهایی بود که ایشان بعنوان یک دیپلمات عمل میکرد.
*گاهی اوقات زنگ میزد و یک کاری را از من در وزارت امور خارجه میخواست. من آن کار را در روال خودش میگذاشتم و سریع هم انجام میشد. هفته بعد که همدیگر را میدیدیم اولین سؤالی که میپرسید میگفت امیرعبداللهیان کار آن فرد انجام شد؟ آن موضوع که با شما صحبت کردم به نتیجه رسید؟ گاهی اوقات وضعیت و احوال افراد پیرامون خودش را خیلی بادقت و با جزئیات دنبال میکرد.
ماجرای غذای کرمانی دستپخت همسر سردار سلیمانی
*یک وقتی ما با سردار سلیمانی در دفترش جلسه داشتیم چهار پنج نفر بودیم موقع ناهار شد غذا برای ما آوردند. بعد یک ظرف غذای مخصوص کرمانی، همسر سردار سلیمانی درست کرده بود و برای سردار فرستاده بود. سردار غذا را باز کرد. اسمش را فراموش کردم یک غذایی خاص کرمان بود. ظرف غذا را باز کرد. گفت خانمم بهخاطر اینکه خیلی وقت است بیرون بودم و نرسیدم موقع شام و نهار خانه باشم، این غذای خاص را درست کرده است صبح به من گفت این غذا را میفرستد. سپس بلند شد برای یکیک ما این غذا را در کنار غذای اصلی که داشتیم توزیع کرد. بعد اشاره کرد به آقای پورجعفری، (جا دارد از سردار شهید پورجعفری هم در این گفتوگو یادی بکنیم.) گفت آقای پورجعفری بگو یک تعداد ظرف بیاورند و بشمار ببین بچههایی که در ساختمانند چند نفرند؟ آقای پورجعفری آمد گفت که حاج آقا از سرباز جلوی در تا اینجا مثلا دوازده نفرند. ما مشغول ناهار بودیم. سردار برای تمام این دوازده نفر از این غذا تقسیم کرد. گفت اینها را ببرید به همهشان بدهید. برای خودش تقریباً هیچی نماند. دیدم آن آخرش یک لقمهای نان گرفته ته ظرف را پاک میکند. من ظرف خودم را مقابلش گذاردم گفتم حاجی این را با هم بخوریم برای شما چیزی نمانده است گفت نه خانم من به اندازهی کافی برای شب گذاشته است. شما غذایتان را میل بکنید. این در حالی بود که آن جلسهی ما یک جلسهی پرچالش و پراسترسی بود اما توجهش به آن سربازی که جلوی در ساختمان ایستاده هم بود تا از این غذایی که همسرش فرستاده، محروم نشود.
نوع برخورد نظامی سردار سلیمانی با نیروهایش
*گاهی از دوستانشان میشنیدم و بعضی وقتها چون زیاد با ایشان ارتباط داشتم میدیدم ممکن بود در هنگام عملیات آن تحکم خاص خودش را به نیروهای زیرمجموعهش هم داشته باشد. گاهی اوقات که ممکن بود یک نفر از رفتارش در اوج فرماندهیش حس خوبی هم نداشته باشه ولی شاهد بودم بعد از گذشت بیست دقیقه کار که انجام میشد خود سردار حواسش بود که مثلاً این فرد از آن برخورد نظامی سردار که لازمهی کارش بوده رنجیده خاطر شده است. میآمد عذرخواهی میکرد. من یک وقتی به یکی از این دوستان در حضور سردار یک انتقادی کردم. گفتم من اگر سردار سلیمانی مثلاً در محیط نظامی این جوری بهم دستور میداد نمیتوانستم تحمل کنم گفت ببین وجه دیگر شخصیت سردار سلیمانی به گونهایست اگر به گوش ما هم بزند میدانیم یک ساعت بعد سردار سلیمانی این را از دل ما بیرون میآورد. اما در کار جدیست در کار دیر بجنبیم توبیخ میشویم و باید کارو وظیفهمان را درست انجام بدهیم.
*سردارسلیمانی برای «صلح» تلاش میکرد بهترین تعریفی که میشود از سردار سلیمانی کرد و بهترین عنوانی که میشود در تابلوها برای اسم سردار سلیمانی استفاده کرد «سردار صلح» است. سردار سلیمانی برای امنیت، برای صلح در جهان اسلام، برای امنیت حداکثری در ایران، شب و روز نداشت.
نیروهای نظامی ایران دو ساعت بعد از ترور سردار سلیمانی آماده شلیک بودند
*بخش نظامی ایران کمتر از دو ساعت بعد از ترور سردار سلیمانی آماده شلیک به سمت پایگاههای آمریکا در منطقه بود و فقط منتظر بودند فرماندهان تصمیم بگیرند هدف کدام پایگاه، و در کجا باشد. آن چیزی که باعث شد با سه روز چهار روز تأخیر این شلیک انجام شود و این انتقام گرفته بشود یک بخش مهمش این بود که حرمت پیکر شهدای این حادثه و شخص سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس حفظ بشود و اجازه داده شود مردم احترام خودشان را به پیکر این شهدا ادا کنند. پیکر مطهر شهدا دفن شود مراسم تشییع و تجلیل از این شهدا تحت تأثیر عملیات تلافی جویانه قرار نگیرد. لذا وقتی پیکر مطهر سردار سلیمانی دفن شد. وقتی پیکر مطهر ابومهدی المهندس در وادی السلام دفن شد. وقتی مطمئن شدند هر دو پیکر مطهر و همراهانشان دفن شدند دستور شلیک داده شد و نقطهای که باید زده بشود زده شد.
* درست است سردار سلیمانی یک شخصیت کاریزماتیک داشت اما به لحاظ ساختاری به لحاظ همان نبوغی که داشت و ویژگیهایی که داشت ایشان کاری کرد که اگر یک روزی سردار سلیمانی در قید حیات نباشد، سازمان تحت فرماندهی سردار سلیمانی پویاتر، فعالتر، پرتحرکتر از گذشته و متناسب با تحولات بتواند عمل کند.
واکنش سردار سلیمانی به پیامی که محمد بن سلمان فرستاد
*پیامی را از طرف آقای «محمدبن سلمان» برای ما آوردند در تهران من به عنوان معاون وزیر خارجه، در ساختمان دفتر مطالعات وزارت خارجه، این پیام را از رابط سعودیها دریافت کردم سعودیها در حالی که در یمن در آن مقطع داشتند کاملاً میباختند و واقعاً اگر وضعیت ادامه پیدا میکرد در آن مقطع انصارالله بزرگترین پیروزیها را بدست میآورد، پیام دادند که ما آمادگی داریم با انصارالله مذاکره کنیم، اما به طور سرّی و شرط ما این است که خبری نشود. ژنرال سلیمانی نظامی، وقتی با این قصه مواجه شد به من که معاون وزارت خارجه بودم گفت که من باور ندارم پیامی که سعودیها دادند درست باشد اما برای اینکه فردا نگویند ما پیام صلح دادیم و ایران میتوانست از نفوذ معنویاش استفاده کرده و تشویق به مذاکره بکند تا بین دو کشور مسلمان درگیری نشود به این فرستاده سعودی بگو ما آمادهایم.
*سردار سلیمانی هماهنگی کرد تمام مراحل پیش رفت. قرار ما این شد که در نقطهی مرز زمینی، در نقطهی مورد توافق، از طرف سعودیها یک سرلشکر آمد. از طرف یمنیها همین آقای عبدالسلام که سخنگوی انصار الله است. با همهی ابعادی که داشت مذاکرات انجام شد سرّی توافق شد مذاکرات خبری نشود آن مذاکرات به توافقاتی هم رسید چون مربوط به زمان گذشته است بگویم شاید برای مخاطبین شما جالب باشد. این هم باز از توصیه هایی بود که سردار سلیمانی به ما داشت گفتم که دیپلمات حرفهای بود سردار سلیمانی گفت که شرایط بین سعودی و یمن شرایط خیلی حادی است آنها روزانه دهها سورتی پرواز دارند زن و کودک و پیر و جوان، همه را به خاک و خون میکشند ما دنبال یک موضوع خیلی بزرگ و پیچیده نباشیم بگوییم در حد ۱۵ روز توافق میکنیم در این مناطق آتش بس برقرار بشود و اگر آتشبس را شما متعهد شدید بعد این آتش بس برای گام بعدی توسعه پیدا میکند. در آن مذاکرات توافق شد. روز دوم، سعودیها، همان طور که سردار گفت اینها دارند خدعه میکنند دنبال صلح نیستند مذاکره را خبری کردند و به تعهد پایبند نشدند. خبر را خودشان درز دادند و بهانه کردند و درگیری را شروع کردند.
کمکی که سردار سلیمانی به اربیل و مسعود بارزانی کرد
* یک اتفاقی در عراق افتاد. چند روز نگذشت که داعش به سمت اربیل رفت. من فراموش نمیکنم ساعت یازده شب بود در اتاقم، در وزارت خارجه، نشسته بودم. سرکنسول وقت ما از اربیل زنگ زد گفت تمام مقامات کردی در اربیل چمدانهایشان را بستند و عدهای رفتند و عدهای دارند میروند من چه کار کنم سرکنسولگری را تعطیل کنم بروم سلیمانیه یا بمانم؟ همان موقع سرکنسول ما گفت که آقای مسعود بارزانی درخواست کرده که جمهوری اسلامی ایران به کمک ما بیاید و اگر میتواند نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بیاید به ما کمک کند. سرکنسول وقت ما گفت آقای بارزانی گفته من در ۱۶ ساعت گذشته بارها با آمریکاییها تماس گرفتم گفتند داریم بررسی میکنیم. آمریکاییها هیچ کاری نمیکنند و بیایید به داد ما برسید. این وضعیت در کردستان عراق بود که متهم به خیلی چیزها هست. از جاسوسهای رژیم صهیونیستی گرفته، تا پایگاههای فشردهی آشکار و پنهان آمریکا گرفته و غیره… سردار سلیمانی میرود در فرودگاه اربیل فرود می آید. هر کمکی میتوانسته انجام میدهد و واقعاً این اتفاق افتاد و این کار انجام شد.