حال آنکه آن جایی که رفتاری مغایر با آنچه نشان میدهند یا باید باشند و اگر خطایی از آنان سر زده است – بیشتر- در محیطی عمومی و در معرض دید همگان بوده و از قبل هم میدانستهاند که در معرض قضاوت هستند.
اما وقتی همه چیز بر وفق مرادشان باشد، افکارعمومی پشتیبانیشان کند، خوب پول در بیاورند، نامشان وِردِ زبانها باشد و خلاصه شاد و خندان بر خودروهای لوکسشان سوار باشند، گلایهای ندارند و خوب هم با رضایت از همه جا و همه کس دادِ سخن میرانند چون قبول دارند که در جامعه، حداقل برای طیف بهنسبت وسیعی از جامعه «الگو» هستند.
اینجا پرسشی که وجود دارد اینکه آیا سلبریتیها (افراد شهیر و شناخته شده) به مسوولیتهایی که در قبال هوادارانشان یا افکارعمومی دارند قائل هستند یا خود را مبرا میدانند و معتقدند که به آنان ربط و ارتباطی ندارد که دیگران چکار میکنند و پاسخ میدهند: دوست داریم مثل هر فرد جامعه، هر طوری دلمان میخواهد زندگی کنیم؟
واقعیت اما این است که موضوع سلبریتیها در جهان از خیلی وقتها پیش مطرح است و در بسیاری از جوامع حتی درباره مسائل حقوقی و اقتصاد این حوزه نیز بحثهای کارشناسی و سیاستگذاریها انجام گرفته زیرا هم سلبریتیها ظرفیت بسیار خوبی برای افزایش حوزه تاثیرپذیری در جامعه هستند و هم وجود این افراد، انکارناپذیر خواهد بود.
صحبت درباره اهمیت تاثیرگذاری و الگوبودن برخی سلبریتیها زمانی قابل تاملتر میشود که به طور مثال میبینیم رونالدو اسطوره فوتبال برزیل پس از گذشت ۲۰ سال ضمن اظهار پشیمانی از مدل موی خود در جام جهانی ۲۰۰۲ میگوید: «(آن مدل مو) افتضاح بود، از همه مادرهای دنیا عذرخواهی میکنم که بچههاشان بخاطر من این مدل مو را انتخاب کردند.»
حال فرض کنید در تبعیت از یک رفتار یا اقدام فردی سلبریتی، جمع زیادی از افراد آن جامعه همان رفتار را یا مرتکب شده باشند یا در نتیجه آن رفتار دست به رفتارهای مخرب و زیانباری زده باشند به گونهای که بهکلی سیاق و سبک زندگی آنان نیز (بسته به تعاریف و هنجارها در آن جامعه) دستخوش تغییراتی نامناسب شده باشد.
البته قیاس بین سلبریتیها، هم از نظر دایره شناخت در افکارعمومی و هم میزان تاثیرپذیری بحث بسیار مفصل و کارشناسی است و نگارنده این مطلب هم قصد ندارد هر سلبریتی در ایران را با افرادی همچون رونالدو یا هر فرد دیگری بهطور عادی مقایسه کند و نتیجه بگیرد؛ اما پذیرفتن نفس سلبریتیبودن به عنوان الگو شدن برای حتی عده معدودی در جامعه خود یعنی وجود و پذیرش یک واقعیت و پدیدهای که نیازمند بررسی و سیاستگذاری است.
هربار وقتی مسالهای مرتبط با چهرههای شناخته شده کشورمان (حتی برای طیف قابل ملاحظهای از شهروندان یا افکارعمومی) در رسانهها جریانساز میشود، این تناقض خودش را بیشتر نشان میدهد؛ گویی بیشتر این سلبریتیها فراموش میکنند که چگونگی حضورشان در انظار عمومی یا اطلاعرسانی بدون بررسی از ابعاد مختلف زندگی خصوصیشان، حتی توسط خودشان، یعنی در معرض قضاوت افکارعمومی بودن و یادشان میرود که مثلا اینکه چه رفتاری انجام دهند، چه نوع لباسی بپوشند یا اگر حادثهای حول شخصیت آنان خبرساز شود، باز هم الگو خواهند بود و اینطور نیست که فقط در یکسری موارد الگو باشند و در یکسری موارد دیگر الگو نباشند و مخاطبانشان، همه، فعال و هوشمند هستند و هیچ تاثیر ناخودآگاهی نمیپذیرند.
واقعیت اینکه آنچه اینروزها بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد، مسوولیتهایی است که سلبریتیها در قبال افکارعمومی یا دستکم هوادارانشان دارند و به دنبال آن مسوولیتها باید مراقبتها و ملاحظههایی را به کار گیرند.
در همه دنیا واقعیت فعالیت سلبریتیها پذیرفته شده است؛ چهرههای شناخته شده و شهیر در هر عرصهای؛ از ورزش گرفته تا هنر و سیاست؛ و هنگامی که فردی سلبریتی شدن را انتخاب میکند، یا ناخواسته در ردیف سلبریتیها تعریف و قلمداد میشود، بهطور طبیعی میداند که بیشتر از شهروندان عادی در معرض دید همگان قرار خواهد گرفت. رفتارهایش، ابعاد مختلف زندگی، انتخابها و نحوه زیستش زیر ذرهبین قرار میگیرد و نهتنها قضاوت میشود بلکه مورد الگوبرداری عدهای از جامعه نیز قرار خواهد گرفت. پس مراقبتهایش را هم افزونتر میکند.
با این حال چرا بعضی سلبریتیها بویژه در کشورمان، وقتی پای منافع سلبریتیبودن در میان است، از این پدیده و سلبریتیبودن استقبال میکنند اما وقتی موضوع به کنجکاوی و حساسیت یا تجسس افکارعمومی از زوایای زندگیشان میرسد، عصبانی و منتقد میشوند؛ حال آنکه خودشان سلبریتی بودن با همه شرایطش را پذیرفتهاند و انتخاب کردهاند که رفتاری از رفتارهایشان در جایی که امکان دسترسی افکارعمومی وجود دارد را مرتکب شوند.
البته باید پذیرفت برخی موارد نادر هم بوده که فرد یا جریانی با سوءاستفاده از موقعیت بعضی سلبریتیها پس از دسترسی به فایلهای شخصی دیگر افراد یا خود سلبریتیها با انتشار برخی عکسها و فیلمها از زوایای زندگی خصوصی این افراد جریانساز شده و آن سلبریتی آن رفتار را در معرض افکارعمومی انجام نداده که آن موضوع دیگری است.
نگارنده به هیچ عنوان مدافع یا طرفدار سرک کشیدن در زندگی دیگران و حریمخصوصی افراد حتی سلبریتیها نیست و در همه دنیا هم قواعد و قوانینی در این زمینه بویژه برای فعالیترسانهها وجود دارد اما بپذیریم که در جهان، تا بوده زندگی و اخبار مرتبط با سلبریتیها جنجالی و با دربرگیری بالا همراه بوده یعنی طیف وسیعی از افکارعمومی آنها را دنبال و قضاوت کرده است و خود سلبریتیها هم بیش از همه از این مهم آگاهی دارند.
اینجا یک پرسش ساده مطرح میشود که اگر سلبریتیبودن را پذیرفتهایم یا در آن مسیر قدم گذاشتهایم و از مواهبش هم منتفع شدهایم، پس چرا نباید قائل به آن باشیم که رفتارهایمان حوزه تاثیرپذیری بیشتری نسبت به شهروندان عادی دارد و به دنبال آن مراقبتها را در این زمینه زیاد کنیم؟ یا به مسوولیتهایی که به رعایت و ملاحظات بیشتر در زندگیمان منجر میشود قائل نباشیم، در محضر افکار عمومی یا در رسانهای کاری را انجام دهیم و مدام از سرک کشیدن دیگران در زندگیمان نق بزنیم و بنالیم؟
هرچه به گذشته بر میگردیم و رفتار و واکنشهای سلبریتیها در کشورمان را مرور و با رفتار بسیاری از سلبریتیهای امروزی مقایسه میکنیم میبینیم که ملاحظه و حساسیت این افراد در گذشته، بویژه آنجا که در معرض افکار عمومی قرار میگرفتند، بسیار بیشتر و همراه با حس مسوولیت افزونتر بود و روز به روز از بار این حساسیتها کمتر و انگار طوری شده است که برخی سلبریتیها به هیچ عنوان حساسیت یا الزامی برای رعایت برخی رفتارها در پیشگاه افکارعمومی برای خودشان قائل نیستند.
بگذریم که برخی از این افراد برای جذب یا جلب بیشتر هوادار یا خودنمایی بیشتر برخی اقدامات را انجام میدهند و خودشان را در واقع، در معرض قضاوت قرار میدهند اما آگاهی از مسوولیتهای یک سلبریتی بودن موضوع مهمی است که بهنظر میرسد و انتظار می رود این روزها به واسطه تاثیرات شبکههای اجتماعی که در سپهر رسانهای جهان شکل گرفته، بیشتر مورد دقتنظر و عمل قرار گیرد و به ساماندهی و تعیین حدود و ساختارهایی نیز بینجامد.
وقتی از مسوولیتهای سلبریتی بودن صحبت میکنیم موارد زیادی را شامل میشود که البته بسته به بافت هر نوع جامعه – بسته به هنجارها، ارزشها و … در هر جامعه- متفاوت است اما برخی اصول ثابت هم وجود دارند که در بسیاری از جوامع یکسان هستند؛ مانند ترویج ندادن خشونت، جلوگیری از ترویج فساد اخلاقی بویژه برای کودکان و نوجوانان، پرهیز از سبک زندگی نامناسب و نیز ترویج ناهنجاریها و … .
مرور کارنامه سیاستگذاران کشورمان طی دهههای گذشته نیز نشان میدهد بیشتر به جای ورود جدی و کارآمد و نیز سیاستگذاری و ساختارسازی هم در حوزه مسوولیتهای سلبریتیها و هم ابعاد حقوقی و تبلیغاتی – رسانهای این افراد، سعی کردهاند سلبریتیها و در کل این موضوع را در کشور نادیده بگیرند، کماهمیت نشان دهند تا شاید مثلا بگویند که برایشان مهم نیست یا نباید برای مردم هم مهم باشد.
اما از آنجا که نه میتوان مردم را از همراهی، تبعیت یا دوستداشتن چهرههای مورد علاقهشان منع کرد و نه میشود مانع تبدیل افراد به چهرههای شناخته شده، شد، پس انتظار میرود سیاستگذاران فرهنگی در این زمینه با تغییر رویکردهایشان، به طور عملی و جدی ورود کنند و ضمن کار فرهنگی و معرفی ابعاد مسوولیتهای سلبریتی شدن و نیز تعیین حد و حدود اجتماعی و حقوقی فعالیتهای این افراد در جامعه، زمینه را برای آگاهی بیشتر سلبریتیها از جایگاهشان، عرصه خطیری که پا در آن گذاشتهاند و نیز مسوولیتهایی که به عنوان الگوهایی در جامعه برعهدهدارند، فراهم آورند و به دنبال آن نظارتها بر ابعاد حقوقی و اقتصادی فعالیت سلبریتیها نیز در چارچوبی مشخص و منطقی، بیش از پیش مهیا شود.