شب آغاز چله اول زمستان به باور یک سنت و فرهنگ ایرانی به یادماندنی و پاس داشته می شود تا آنچه در گذر زمان بر این سرزمین کهن تجربه شده است و سبک زندگی پیشینیان بود در آیینی به ایندگان گوشزد تا از پس مرارت ها و سختی های ایام با ارزش های نهفته در آن روزهای ناخوش پیش رو را به سلامت بگدرانند!
در دایره این سنت همچون دیگر آیین ها از فرهنگ تا اقتصاد و سیاست سرمایه های ارزشمندی به یادگار مانده است که پاسداشت آنها فرصتی در مسیر احیای زیست اجتماعی شرافتمندانه ای برای باز تولید سرمایه های اجتماعی ایراتی است.
اینک اما این سالها در پی مداخلات کج فهمی و نگاههای تک بعدی در خلا سیاست های جامع و واقع بینانه و دیوان سالاری خاص، تیرهای فقر و اوضاع نامیمون از چله کمان دررفته و سایه گستراتیده است که رنجوری های ملت بس سخت و سامان بخشی اوضاع به کما رفته می نمایاند.
حتی اگر رییس دولت به وقت سیزده شب در چادر سربازی شادمانه به فال بنشیند و صحبت از یارگزینی سربازانه بر زبان آورد!
حال که این اوضاع با سرک کشیدن بر سفره این شب بلند پاییزی پیدا است چاره جز اندیشیدن دوباره و اصلاح مسیر سنگلاخ و راه به خطا رفته نیست که از همان اندیشه دیروزیان باهمین سنت و تجربه می توان ز این چله های غریبانا نگی گذشت وگرنه تا چله دوم هوا بس ناجوانمردانه سرد است!