نامه فائزه هاشمی از زندان نسبت به خوی دیکتاتوری حتی در دل زندانیان منتقد بازتاب های بسیار داشته، هر چند که برخی رسانه های جانبدار فرامرزی از کنار این نامه به دلیل ناهمگون بودن با خوی و مسلک آنان با بی اعتنایی گذشتند!
آنچه در این نامه مطرح شد را باید با نگاهی دیگر دید و باز نگری برآنچه در نگاه بی تغییر در پسا انقلاب اسلامی گذشت بسیار حیاتی است زیرا این انقلاب اگرچه موجب تحولات سیاسی و اجتماعی در قلب جامعه شد اما ریزش ها و رویش های آن در این حدود نیم قرن نشان داد آنگونه که می بایست در نظام فکری منتقدان دیروز و پرورش یافتگان فضای سیاسی و اجتماعی پسا انقلاب تحولی ایجاد نکرد و بنیان فکری بر مدار همان خوی خود اقتداری می گذرد که نشانه های آن را به وضوح می نوان در روند تعاملات سیاسی و اجتماعی فرد فرد جامعه ایرانی مشاهده کرد.
اگر چه بر این خوی و رفتار از نگاه جامعه شناسانه دلایل بسیار آورده می شود اما مهمترین علت را می توان نبود تربیت صحیح سیاسی، اجتماعی و مهارت رفتاری در این زمینه برشمرد زیرا ساختار جامعه به شکلی رقم خورده است که نظم آموزه های پایه به انحراف رفت و فرصت بنا نداشت و به طور کلی دیواری تا ثریا کج روییده است.
از اینکه پس از نیم قرن جامعه ای روییده بر بستر شکلی انتخابات و شعار های دموکراسی خواهی که قانون اساسی آن نیز تاکیدی بر باورمندی در این زمینه داشته اما هنوز در بطن فکری افراد آن ذهنیتی غیر دموکراتیک می رقصد و تمامیت خواهی ستون فقرات آن است جدای از ضرورت فراهم آوری بستر تغییر از سوی حاکمیت بیشتر نیازمند انقلابی درونی در شخصیت افراد است که بازنگری در آن هم به جاده زمان و گذشتن از خویش و نهادینه شدن فرهنگ ختم می شود.
جامعه امروز ایران نیازمند پوست اندازی جدی در خود برای فاصله گیری از خودکامگی های فردی است که هرچند جبهه های گشوده شده با شعارهای رنگارنگ در پیش روی آن شاید عامل بازدارندگی با موج سواری های رسانه باشد اما تربیت نسل آینده بر باور نظم بندی و عدالت جویی بدون روکش های فریبنده نقش مهمی در گذار آن از وضع موجود دارد وگرنه دیکتاتورها هرگز نمی میرند!
- نویسنده : یونس رنجکش