افزون بر همه پروین این سعادت را داشته که در خانوادهای اهل فرهنگ و هنر شناس پرورش پیدا کند و در وار استادانی همچون علامه دهخدا و ملک الشعرای بهار شعر و ادب را فرا گیرد. استاد بهار در خصوص سبک شعری پروین میفرماید که ایشان متتبعِ دو سبک عراقی بودهاند. پروین اعتصامی در سرایش اشعاری به ویژه در قالب قطعه بسیار متبحر بوده و بیشتر مناظرات اشیا را در این قالب و مثنوی خلق کرده است که بسیار جای تحسین دارد اما به گواه مروری در سبحهالابرار و تحفه الاحرار و برخی دیگر از منظومه های عبدالرحمان جامی تاثیر سبکی پذیرفته است که در ژرف ساخت و روساخت مناظرهسروده های پروین به قوت پیداست.
شاید اگر از چند اثر قناعی پروین دور بمانیم بشود مدعی شد که اشعار پروین مردانه ترین ساخت و پرداخت ذهنی و ژرفساخت سرودههایش و نیز استحکام لفظ و چهارچوب پرداخت اثر، بسیار متعالی جلوه گری دارند به واقع در لایه لایهی اشعار پروین، خرد و پند در ساختار مناظره های ذهنی بین اشیا و نباتات و حیوانات، برقرار است همچون گفت و گو بین سیر و پیاز- نخ و سوزن – مست و محتسب و عناصر و مضامینی از این دست:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست! این پیراهن است افسار نیست
گفت: مستی؛ زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرمِ راه رفتن نیست؛ ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم گفت: رو صبح آی؛ قاضی نیمه شب بیدار نیست
که در لایه دوم مضمون، انتقاد صریحی از اوضاع زمانه و غفلت نظام حقوقی روزگار، داشته و رشوه محتسبان را به عیان آشکار میکند:
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کارِ درهم و دینار نیست
اگر نظیر این نگاه را در عبدالرحمان جامی جستجوگر باشیم این ابیات نشانگر نگاه تاثیرگذار جامی بر پروین اعتصامی است:
خارکشپیری، با دلق درشت
پشتهی خار همی بُرد به پشت
لنگ لنگان قدمی برمیداشت
هر قدم دانهی شکری میکاشت
کای فرازنده این چرخ بلند!
واَی نوازندهی دلهای نژند
کنم از جیب، نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من
درِ دولت، به رخم بگشادی
تاجِ عزت به سرم بنهادی
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهرِ شکرِ عطایت سفتن
●●●
نوجوانی به جوانی مغرور
رخشِ پندار همی راند از دور
آمد آن شکرگزاریش بگوش
گفت: ای پیرِخرف، گشته خموش
خار بر پشت؛ زنی زینسان گام
دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟
عزت از خواری نشناختهای؟
عمر در خارکشی باختهای
پیر گفتا: که چه عزت، زین بِه
که نیام بر درِ تو، “بالیننِه”
-کای فلان! چاشت بده؛ واشامم
نان و آبی که خورم؛ وآشامم
شکر گویم که مرا خاک نکرد
به کسی چون تو گرفتار نکرد
داد با این همه افتادگیام
عزِّ آزادی و آزادگیام
… و من اما همچنان اگر قرار باشد زیباترین و عاطفیترین سرودهی پروین را معرفی کنم؛ همان اثری میدانم که بر سنگ قبرش حک شده و در واقع شعریست که برای سنگِ مزار خود سروده است:
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
… و با ذکر فاتحهای برای شادی روانش؛ شادیِ نوروزیتان را پیشاپیش آرزومندم
■ عباس مهری آتیه