انقلاب اسلامی سال ۵۷ تغییری بنیادین در پیکره ساختار سیاسی و به تبع آن در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی ایران ایجاد کرد، بطوریکه این تغییرات تاثیری فراتر از یک جغرافیا داشت و تحولات ناشی از این بزرگ ترین انقلاب قرن در خاورمیانه موجب تغییرات ژئو پلتبکی و بازی قدرت در منطقه نیز شد.
آنچه در پیروزی این انقلاب مهم بود قرار گرفتن همه انقلابیون با نگاه و ایدیولوژی های متفاوت بر محور رهبریتی واحد و زیر چتر فقیهی بود که همگان به باور داشتند با ان به هدف مشترک خود یعنی براندازی رژیم سیاسی وقت و تغییر در مسیری که توسعه آزادی های سیاسی ،اجتماعی و استقلال کشور و ملت خواهند رسید.
با بر اندازی رژیم سیاسی و شکل گیری نظام جدید حکمرانی انچه در اهداف و ارمان ها گفته می شد در عمل با نگاه ها و برداشت های متفاوت و گاه با شعارهای تند و افراط گری های احساسی سایه ای بزرگ بر سر انتظارات عمومی انداخت و فضای مدیریت کشور به تلاطم افتاد.
در کشاکش برداشت ها از موقعیت و قدرت بدست آمده از نظام جدید ،هر جریان و تفکری با روحیه انقلابی سعی در مصادره پیروزی ملت و کوبیدن میخ خواستگاه خویش به عنوان نگاه برتر بر ساختار تصمیم گیری ها داشت تا انجا که با در افتادن در گرداب عدم درک تحولات و نیازهای واقعی جامعه و کشور و همچنین بازی بدرت های بیرونی در کنار عدم بهره مندی صحیح از ظرفیت تولید شده در قدرت ملت نا خداگاه در مسیر تَضعیف این قدرت و پشتیبانی بر امدند و بخشی از نیروها در بساط در گیری های خیابانی و انتقامجویی های سیاسی به تحلیل و مقابله رفت.
اگر چه دفاع از وطن و ارزش های متصور در آموزه های ملت، موجب حفط انسجام ملی و بسط نگاههای دیگر در مسیر تحولات کشور شد اما روی کار آمدن افراط گری ها و برداشت های متفاوت از خواستگاههای نسلی و عدم توجه به منابع انسانی متخصص و غفلت از دانش روز و دست اندازی فرصت طلبان در کنار راهکارهای اشتباهی فرصت سوزان مسیری دیگر در سرنوشت ملت و کشور گشوده شد.
اگر چه نمی توان در مسیر تولید قدرت بازدارندگی و دفاعی برغم تمامی هزینه های پیدا و پنهان بر کشور و ملت دست آوردهای آنرا نادبده گرفت اما ناکارآمدی در مدیریت منابع و ظرفیت های داخلی و گاه نبود حکمرانی منطقی در بهره مندی از فرصت های کشور و تند تر شدن شیب نگاههای افراطی بویژه در حوزه های سیاسی و بنیادگرایی در بخش های فرهنگی و اجتماعی چالشی برافروخت که تهدیدها بر کشور تحمیل و روند توسعه آن به تحلبل رفت و در بسیاری از موقعیت ها از میدان رقابت با جهان پیرامون طرد شد.
اینک اما در آینه آنچه به واسطه تندروی ها و خطای استراتزیک با فهم و نگاه اشتباهی از گذشته دیده می شود در کنار پیش رویی که با همبن اندیشه انقلابی خود خوانده های پسا انقلاب، نظاره می شود و چشم انداز به تیرگی رخ می نمایاند، تغییر ریل و درک وافعیت ها با اصلاح نگاهها ضرورتی است که باید اندیشیده شود.
کشتی توسعه کشور اکنون در تلاطم های بسیار هر روز فرصت های خویش برای لنگر اندازی در ساحل ثبات را از دست می دهد و چاره ای جز نگاه به انچه ازتجربه های تلخ بدست آمده است نمانده و روزگار به سختی رفته دیگر توان از ملت بریده است و باید طرحی نو در انداخت.
لنگر گاه آرامش کشور اکنون، حکمرانی منطق در حوزه تصمیم سازی ها و تصمیم گیری هاست که مدتی است بنیاد گرایی افراط پبشگان خواب از چشمان ملت ربوده است.
دیگر زمان تجربه و آزمون خطا و تبعیت از فهم اشتباهی دیگر نیست!