داستان امامت جمعه و خطبه خوانی صدیقی معروف این روزها برای نمازگزاران تهران در جمعه ای که گذشت هم ماجرایی بود برای خود، که در پس واکنش ها به این پیش نمازی چه حرف ها زده نشد و انتقادها که بیان نگردید، اما هر چه گفتند و شنیدند همه اش از یک گوش در و از گوش دیگر دروازه بود!
خطیب جمعه ای فراتر از یک نام که در حلقه اصولگرایی دور می زند و جدای از قرار گرفتن در راس نهادی حاکمیتی برای امر به معروف و نهی کردن از منکر، این روزها سوژه داغ رسانه ها و شبکه های اجتماعی برای جعل امضایش با نیت رابین هودی در اهدای چند هزار متر زمین ناقابل به وی شد که بر سر زبان ها افتاد و برخی اسرار هویدا کردند و این شیخ نیز گریان این احوالش شد اما هنوز هم تا ته ماجرا معلوم نیست چه سرنوشتی رقم خواهد خورد و در پیش و پس آن چه می گذرد.
اما انتخاب ایشان در این شرایط سووال برانگیزی افکار عمومی، برای خطابه در جمعه ای که هنوز طعم رمضان در تن و روح نمازگزاران نشسته بر سفره معنویت باقی است، نشان از دو اتفاق دارد یا رد غیر مستقیم هر آنچه اتهامی که به ایشان بسته اند و یا در بد بینانه ترین تفسیر لج بازی با افکار عمومی و کم نیاوردن پای منتقدین و طرد هر آنچه برای دوستان نمی پسندند که هر چه باشد و به هر دلیل که همسلکان تشخیص داده اند، نشان از کج سلیقگی مقابل افکار عمومی است که اعتبار بانیان را به نشانه رفته است.
البته در این سال ها از این دست حمایت ها از خودی ترها، بسیار مشهود است که همه هم پای نظام نوشته شد، هر چند شاید تقصیرها بر گردن همان عده ای اهل بزم ومحفل خودی ها باشد اما انچه اینجا توجه نشد، اختیار حق انتخاب مردم بی الایشی است که دل به معبود داده اند و برای ثواب اخرت به اجبار در صف احتیاط برای واجب خویش نشسته اند که به احترام این جماعت هم که شده متولیان باید درنگی می کردند!
با این اوصاف اما خطیب جمعه هر چند به تکرار حرف های قبلی و انداختن توپ بازی رانت و رانت بازی و گناه نوشته شده در زمین بیگانگان تاکید داشت، لطفش در آن بود که خود نمی پذیرفت تا ثواب اهل نماز به شبهه نیافتد وگرنه به کدام تقوا اوصیکم خواند!