چندی پیش رسانه ها به نقل از یک چهره عالی منتسب به جام و شناخته شده از اردوگاه اصولگرایان مطلبی را بازنشر دادند که در آن گفته بود مردم چین با آن جمعیت و سرانه درآمدی با یک دلار درامد در روز، روزگار می گذرانند.
وی که در سخنانش به بررسی رشد اقتصادی و میزان مصرف گرایی در ایران و مقایسه ان با زندگی سبک چینی پرداخته بود، گفته هایش با واکنش و نقدهای مختلف روبرو شد و این نقادی ها بیستر برآن تاکید داشت که این سیاستمدار کهنه کار اطلاعات دقیق از اوضاع و احوال دنیا ندارد و آمار هایش اشتباهی و غلط است!
از اینکه این روزها بسیاری تلاش دارند تا با تحلیل های مختلف و تفسیرهای یک سویه توجیهی بر نگاه سیاست، چرخش به شرق خویش و همراهان داشته باشند، قابل درک است اما نکته ای که باید به آن توجه داشت چگونگی اجرای سیاست ها بر اساس منافع ملی و بهره مندی از ظرفیت های مختلف کشور با نگاهی فراگیر نه با نگرش های محدودی که حتی خودی های خویش را هم در دایره قدرت تدبیر نمی گنجانند است و آنچه امروز چالش جدی کشور در عدم دست یابی به سیاست های توسعه ای و پویایی اقتصاد شده است خالی شدن ارکان تصمیم سازی از متخصصین و نخبگانی است که فراتر از نگاه محدود نگران حاکم بر سرنوشت ملت، می نگرند!
اگر چین کمونیست با سیاست هایش توانست پس از چند دهه پهلو به پهلوی اقتصاد آمریکا و غرب پیش برود و جهانی را خیره خود برغم نگاه ایدئو لوژیک کند، توانست منافع ملی را با راهبردی منطقی در تعامل با دنیا تامین کند وگرنه تنها مشق چین کردن و از روی دست آنها نوشتن کافی نیست، بلکه واقعیت های اقتصاد و روابط بین الملل را باید درک کرد زیرا بدون تغییر نگرش و رویکردها هیچ اتفاق توسعه ای قابل رقم خوردن نیست.
حال اما در چنین شرایطی با آشفتگی اقتصاد ایران و نبود سیاست های اصولی و عقب ماندگی های تاریخی در کنار مدیریت های نا کارامد و تغییر سبک زندگی و افزایش سطح هزینه ها آنچه توقع از گفته های ایشان در مصرف گرایی داخلی سخن به میان امد باید گفت که انتظار انچه در سر دارند با واقعیت های جامعه ایرانی و مقایسه با چین هم مغایر هدفی که می باید، است!
هر ادم اهل حساب و کتابی با ابن روند آشفتگی در بازارهای جهانی و به هم ریختگی های اقتصادی در کشورها که برای جبران آن هر روز شاهد جنگ و دعوایی در گوشه و کنار این کره زمین بویژه خاورمیانه هستیم و هزینه های بالای پشتیباتی از جنگ ها و درگیری ها هم بی تاثیر بر حال و روز کشورها و اقتصاد جهانی و منطقه ای بویژه چین نیست به خوبی برایش قابل لمس است که ان یک دلار هم نمی تواند واقع بینانه باشد.
حالا چگونه این چهره سیاسی با پیشینه پیدا و پنهان در سیاست های حاکمیتی اینگونه دست به محاسبه می زند و رقمی برای زندگی چینی به میان می اورد که قابل درک برای جامعه ایرانی نیست.
اقتصادی که امروز متولیان در توهم به دنبال آن هستند جز با راهکارهای منطقی و درک شرایط اقتصاد سیاسی جهان و رویارویی با واقعیت ها و اصلاح گفتمان و حکمرانی اقتصادی کشور امکان پذیر نیست.
در کنار این همه در شناخت باور و مطالبات مردم و واقعیت های زندگی آنان نیز هوشمندانه تر باید نگریست وگرنه این خط فقر و تئوری زندگی یک دلاری چندان قابل فهم نیست.