به گزارش همشهری آنلاین به نقل از اعتماد، احمد کریمیاصفهانی، کنشگر سیاسی اصولگرایی که دبیرکل جامعه اسلامی اصناف و بازار و البته از منتقدان جدی اقتصادی دولت احمدینژاد است، چندی پیش مدعی شد در سفری که احمدینژاد به قم داشته، مراجع حاضر به دیدار با او نشدهاند. این اتفاق یادآور مخدوش شدن روابط رییس دولت نهم و دهم با علما و مراجع به خصوص قمنشینان بود و در همین رابطه «اعتماد» با بهمن شریفزاده که اتفاقا در این سفر احمدینژاد را همراهی کرده، گفتوگویی داشت.
احمد کریمیاصفهانی اخیرا در خلال مصاحبهای مدعی شد که احمدینژاد به قم سفر کرده اما در جریان این سفر مراجع حاضر به دیدار با او نشدهاند. این خبر چقدر صحت دارد؟
خبر رفتن آقای احمدینژاد صحت دارد و رسانهها نیز خبر زیارت ایشان از حضرت معصومه (س) را منتشر کردند. با این حال خبر مربوط به یک ماه و نیم پیش است. اما آقای احمدینژاد چند روز پیش سفری به قم نداشته است. همچنین قصد دیدار چند مرجع نبوده و این خبر غلط است. احمدینژاد نه جدیدا به قم رفته و نه قصد دیدار با چند مرجع داشته است. دیداری با یک مرجع بود که از مدتها قبل برنامهریزی شده بود و جهت احوالپرسی به دیدار ایشان رفتیم.
اساسا احمدینژاد برنامهای برای دیدار با مراجع طی چند ماه آینده دارد؟
نمیدانم. فعلا که چنین چیزی معلوم نیست. نه میتوانم بگویم چنین قصدی هست، نه میتوانم بگویم چنین قصدی نیست.
بسیاری از مراجع و روحانیون به خصوص قمنشینان از سال ۸۴ به این سو طرفداران جدی محمود احمدینژاد بودند و مشخصا در رایآوری او در انتخابات آن سال نقشی بسزا ایفا کردند. این حمایت اما به مرور و به ویژه در سالهای پایانی دولتداری احمدینژاد کمرنگ شد. آیا احمدینژاد دنبال ترمیم این روابط است؟
آقای احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری مشاور روحانیت داشت که یکی از وظایف آن برقراری ارتباط با علما و رییسجمهوری بود تا احمدینژاد بتواند با علما و مراجع دیدار کرده، آنها را در جریان امور کشور قرار داده و از آنها مشورت بخواهد. این اواخر آقای میرتاجالدینی و پیش از آن نیز آقای سقای بیریا مشاور احمدینژاد بود. بنابراین بنای ایشان در دولت این بوده که با مراجع در ارتباط باشد.
البته سوال من ناظر بر دوران پس از ریاستجمهوری است، به خصوص در این بازه زمانی که صحبت از تحرکات انتخاباتی احمدینژاد زیاد شنیده میشد. ضمن اینکه شما در حالی به آقای سقایبیریا به عنوان مشاور روحانیت احمدینژاد اشاره کردید که ایشان در مصاحبهای گفته بود ما به احمدینژاد خیلی توصیه میکردیم که روابطش را با آیتالله مهدویکنی حفظ کند اما ایشان برخی اصول را رعایت نمیکرد.
تاکید کردم که آقای احمدینژاد نمیخواست روابطش را با علما قطع کند. نصب مشاور برای همین بود.
شما قبول ندارید که این روابط در دولت دوم به بعد مخدوش شد؟
تا پایان دولت، آقای میرتاجالدینی چنین وظیفهای داشت. اما اگر منظور شما این است که آیا این کار تا پایان دولت به خوبی انجام شد یا نه؟ باید بگویم که تا آخر دولت، آقای احمدینژاد مشاور روحانیت داشت.
مگر نصب مشاور برای برقراری این رابطه و کیفیت آن کفایت میکند؟
اگر میپرسید که نگاه مراجع به آقای احمدینژاد یکسان بود یا تغییر کرد، مساله دیگری است و مربوط به مراجع است اما از این سمت همیشه روال ادامه داشت. آقای احمدینژاد تا پایان ریاستجمهوری، مشاور روحانیت داشته و معنی آن این است که تمایل داشته روابط برقرار بماند. اما اینکه مشاور چقدر موفق عمل کرده و علما چقدر رغبت نشان دادند، مساله دیگری است.
با این توصیف مراجع چقدر به این ارتباط رغبت نشان دادند؟ با توجه به وقایع و البته اظهارات شما این رغبت از سوی مراجع روزبهروز کاهش داشته است. در مورد این تغییر مواضع علما بگویید.
برخی علما در آغاز به کار دولت اول احمدینژاد از او استقبال کردند. تعاریفی هم کردند که شاید شما بگویید برخی موارد آن غلو شده بود. شاید اعتقاد من هم همین باشد اما بعدا آرامآرام کماعتنا شدند و مخالفتها و انتقادهای عجیب و غریب کردند. حتی برخی مسائل سخیف و بچگانهای چون سحر و جادو شدن را مطرح کردند که از برخی علما بعید بود. متاسفانه بعضی علما هم گرفتار برخی خرافات میشوند.
ریشه این تغییر رویکرد را در چه میدانید؟
همه این تغییر رویکردها، سیاسی و مربوط به بحثهای قدرت است. همیشه همین است. ممکن است آن عالم در صف اول مخالفان نباشد؛ بلکه پشتپردههایی وجود داشته باشد که بداند یک عالم دینی را چطور میتوان تحریک کرد و وارد یک بازی سیاسی کند. پشت صحنه یک سیاس یا سیاستمداری وجود دارد که مدیریت میکند و خط میدهد که دانشگاهی و حوزوی را چطور میتوان تحریک کرد و مراجع را چطور.
شما تاکید دارید که جریانهای سیاسی در مخدوش شدن ارتباط علما و مراجع با احمدینژاد تاثیر داشتند. به نظر شما خانواده لاریجانی که پیشتر در قم صاحبنفوذ بوده و البته ارتباط حسنهای با احمدینژاد و جریان نزدیک به او نداشتند، در این رابطه تاثیرگذار بودهاند؟
البته ماجرای مخالفتها با آقای احمدینژاد در دوره ریاستجمهوری به دوران پیش از ماجرای آقایان لاریجانی برمیگردد. تحرکات آقایان لاریجانی علیه احمدینژاد، پس از دولت شدت گرفت و البته در دوره ریاستجمهوری برخی مخالفتها از سوی مجلس جدی بود که همان روز یکشنبه معروف را رقم زد و نشان داد اختلافات و منازعات جدی است اما به نظر من، جبهه قویتری از آقایان لاریجانی، ماجرای مخالفتها با احمدینژاد را کلید زد. استارت آن را کسان دیگری زدند که قدرتمندتر بودند. لاریجانیها مخالفتهای خاص خودشان را داشتند که رسانهای و در مجلس مشهود بود. یکی از مهمترین نمودهای مخالفت با دولت احمدینژاد اجرایی کردن فاز دوم یارانهها بود که مجلس با محوریت علی لاریجانی مخالفت جدی کرد و نگذاشتند فاز دوم آن اجرایی شود. همچنین قواعدی که برای جلوگیری از حرکات قوه مجریه در صحن مجلس مطرح میشد و به تصویب میرسید؛ تا جایی که مقوله نفت از عهده ریاستجمهوری خارج شد.
شما از جریان قدرتمندی صحبت میکنید که مراجع و علما را علیه احمدینژاد تحریک میکرد. توصیف شما از این چریان چیست؟ مگر حضور احمدینژاد چه مضراتی برای آنها داشت؟
آقای احمدینژاد ثروت را از مرکز به شهرستانها و حتی به روستاها برد. این یکی از موضوعات مهم برای مخالفت با احمدینژاد بود. نگاه اقتصادی او این بود که ثروت باید بین مردم تقسیم شود. برخی با این سبک اقتصاد مخالف بودند و میخواستند ثروت کانالیزه شده و برای استفادههای خاص باشد. احمدینژاد معتقد بود که این ثروت باید برگشت داده شود. همچنین موضوع یارانهها با وجود اینکه قانون آن پیش از دولت احمدینژاد تصویب شده بود اما هیچکس آن را اجرا نکرده بود. تنها کسی که توانست این قانون را اجرایی کند، احمدینژاد بود. بنابراین قانون میلیاردها تومان بین مردم توزیع میشود و روحانی سعی کرد مردم به این تصمیم برسند که یارانه نگیرند اما ۹۹درصد و نیم یعنی یک درصد بیشتر از رای به جمهوری اسلامی، رای به دریافت یارانه دادند. (احتمالا اشاره به ثبتنام بیش از ۷۳ میلیون ایرانی برای دریافت یارانه در سال ۹۳ که البته در ادامه ابهاماتی درباره این آمار مطرح شد) در مورد سهام عدالت هم همین شکل بود. سهام شرکتهای دولتی باید به مردم داده میشد اما مخالفتهایی وجود داشت. همه این موارد که من فقط به چند مورد آن اشاره کردم، از سوی مخالفان احمدینژاد مطرح میشد اما نه به این شکل که من بیان کردم، چراکه اگر با مواردی از این دست مخالفت میکردند در میان مردم ظالم به نظر میآمدند اما بحثهای حاشیهای چون سحر و جادو مطرح میکردند.
یعنی کلونیهای قدرت و ثروت با در خطر افتادن منافعشان این روابط را مخدوش کردند؟
بله، اصلا همه ماجرا همین بود.
یعنی اعتقاد ندارید که نزدیکان احمدینژاد همچون اسفندیار رحیممشایی و روابط و کنشهای او در مخدوش شدن این روابط تاثیر داشت؟
اگر خاطرتان باشد بعد از دوران ریاستجمهوری وقتی احمدینژاد با رحیم مشایی وارد وزارت کشور شد، گفت من یعنی رحیم مشایی و رحیم مشایی یعنی من. به نظر من بحث مخالفت با یک طرز تفکری است که میخواهد اقتصاد و ثروت کشور را به جای تمرکز توزیع کند. تفکر رایج در جمهوری اسلامی تجمیع و تمرکز ثروت و قدرت است. ۴۲ سال از انقلاب میگذرد. در قانون اساسی اول همه حق متعلق به مردم بود اما در اصلاح آن این حق کمتر و قدرت و ثروت متمرکز شد. همچنین ایده حکومت اسلامی را مطرح کردند که به معنی از بین رفتن جمهوریت و تمرکز قدرت است. در واقع تفکر غالب به سمت تجمیع و تمرکز قدرت و ثروت است. این مساله نقطه مقابل تفکر آقای احمدینژاد است که تجمیع قدرت و ثروت را ظلم و استبداد میداند.
مخالفت مراجع و روحانیون با همراهی رحیم مشایی با احمدینژاد بر سر چیست؟
اصل مخالفت با احمدینژاد، مخالفت با تفکرات سیاسی و اقتصادی او است. برخی افراد سیاس این را میدانند، با احمدینژاد دعوا و منازعه داشتهاند. یکی از کارهای احمدینژاد جوانگرایی در قدرت بود که باعث لطمه زدن و شکستن سامانه خاندانسالاری بود. خاندانی که همه به صورت شبکه فامیل هم بودند. احمدینژاد این مقوله را شکست. مخالفت با احمدینژاد مبنای اینچنینی دارد. سیاستمداران هم میدانستند بر سر چه مسائلی با او دعوا دارند اما نمیتوانستند علما را در صف خودشان قرار دهند؛ بنابراین از راههای دیگری آنها را تحریک کردند و دست به دامن «جریان انحرافی»، «سحر و جادو»، «فراماسونری» و… شدند که البته حیثیت خودشان را برد. به همین دلیل هم وقتی آقای مشایی را در دوره ریاست سابق قوه قضاییه متهم کردند به جای این اتهامات تنها اتهام پاره کردن حکم بقایی روبهروی سفارت انگلیس یا توهین به قاضی صلواتی و صحبت کردن علیه قوه قضاییه را مطرح کردند.
روابط احمدینژاد با مصباحیزدی خیلی نزدیکتر از سایر علما بود اما این رابطه هم مخدوش شد. آیا قرار است این رابطه ترمیم شود؟
آقای مصباح حرفهایی زد که ما شرم میکنیم مثل اینکه از صدر اسلام تاکنون هیچ خطری چون «جریان انحرافی» اسلام را تهدید نکرده است. این حرف خندهدار است که در هزار و ۴۰۰ سال گذشته هیچ جریانی چون مشایی، اسلام را تهدید نکرده است. در واقع اتفاقی که برای سایر مراجع رخ داد برای مصباحیزدی به مراتب بدتر شد. بحث فراماسونری و سحر و جادو را از زبان ایشان مطرح کردند.
شما دایما بر ارتباط سیاسیون با مراجع و علما تاکید دارید که تلاش کردند تا روابط احمدینژاد با این قشر را تغییر دهند اما مگر احمدینژاد به این افراد دسترسی نداشت که ابهامات را برطرف کند؟
جو درست کردند. احمدینژاد دایما درگیر کار بود. از این استان و روستا به آن استان و روستا. او معتقد بود که این مسائل حاشیهای است و نباید به آن پرداخت.
مگر حمایت روحانیون برای احمدینژاد اهمیت نداشت؟
آقای احمدینژاد بیشتر مردمگراست. میگفت من به مردم خدمت میکنم و مردم هم میبینند. احمدینژاد مشاور روحانیت هم داشت که باید این موضوعات و خرافات را توضیح میداد. نمیخواهم بگویم عملکرد مشاور روحانیت احمدینژاد خوب یا بد بود اما قطعا زور افرادی که صحنه را گلآلود میکردند، بیشتر بود.
حالا اگر احمدینژاد بخواهد به فضای سیاسی بازگردد، آیا قرار است این ارتباط را ترمیم کند؟
احمدینژاد که از حرف و تفکراتش برنمیگردد. مسلما به کسی نمیگوید من از تفکرم بازگشتهام. اخیرا در مورد موسیقی نظرش را ابراز کرده که گفتند مخالفت با اسلام است. احمدینژاد برای کسی فیلم بازی نمیکند.
با این روش راهش برای احراز صلاحیت بسته است؟
آقای احمدینژاد به این مسائل فکر نمیکند. ایشان یک سیاستمدار صادق است؛ لااقل تلاش میکند صادق باشد. یکی از مخالفتهایی که با مشایی شد، بحث موسیقی بود که گفتند از علایم انحراف مشایی نگاه او به موسیقی است. خیلی ظلم کردند. بعد از گذشت ۴۲ سال این حناها برای مردم رنگی ندارد. کسی نمیتواند با موسیقی مخالفت کند.
دیدار احمدینژاد با اعضای شورای نگهبان هم اتفاق نیفتاده است؟
این یک ادعای باطل بود. خیلی دروغ میسازند. گفتند احمدینژاد برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری در حال رایزنی است. اولا خبر دروغ است. ثانیا برای اینکه خیال شما راحت شود اساسا در ۴۲ سال انقلاب هیچ کاندیدای ریاستجمهوری برای گرفتن تایید صلاحیت سراغ شورای نگهبان نمیرود؛ چون برای ریاستجمهوری کس دیگری باید اذن دهد.
دیدارهایی برای گرفتن همین اذنی که میفرمایید، برگزار شده؟
کس دیگری باید موافقت کند تا طرف بیاید. به تعبیر سادهتر هیچ کس برای ریاستجمهوری سراغ شورای نگهبان نمیرود. شاید برای مجلس برود اما برای ریاستجمهوری به عنوان نفر دوم کشور سراغ شورای نگهبان نمیرود.