عواقب وابستگی رسانه‌ها به آگهی و یارانه؛ فعالیت حرفه‌ای از حرف تا عمل
عواقب وابستگی رسانه‌ها به آگهی و یارانه؛ فعالیت حرفه‌ای از حرف تا عمل
معین نیوز_تصویب حذف لزوم انتشار آگهی‌های دولتی در روزنامه‌های کثیرالانتشار، موجب نگرانی بسیاری از روزنامه‌نگاران و مدیران روزنامه‌ها شد که این مصوبه را نقطه پایان حیات روزنامه‌ها می‌دانستند. البته باپیگیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی این مصوبه اصلاح شد اما روزنامه‌ها چرا و تا چه زمانی باید به آگهی‌های دولتی وابسته باشند؟

به گزارش ایرناپلاس، اواخر بهمن‌ماه امسال انتشار خبری مبنی بر حذف لزوم انتشار آگهی‌های دولتی در روزنامه‌های کثیر الانتشار، موجب واکنش بسیاری از فعالان این حوزه شد. از همان ابتدا سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی مصوبه هیات وزیران، در نامه‌ای به اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری نوشت: این مصوبه زنگ خطر نهایی برای مطبوعات کشور بوده و نگرانی جدی و گسترده‌ای در میان اصحاب مطبوعات و رسانه ایجاد کرده‌است.

او درباره این اتفاق نوشت: با توجه به اینکه این مصوبه در زمان نبود اینجانب و در خارج از نوبت در هیات دولت مطرح شده بود، با دکتر جهانگیری صحبت کردم و با نظر مساعد ایشان قرار شد با درخواست اصلاحیه در ماده مربوطه، بار دیگر در جلسه چهارشنبه مطرح شود.
در نهایت ۲۹ بهمن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار مطلبی در توئیتر اعلام کرد: با حمایت آقای جهانگیری و نظر موافق هیات دولت، الزام ارسال آگهی‌های دولتی به مطبوعات به قوت خود باقی ماند و ماده ۱۴ مصوب پیشین لغو و تبصره ۱ ماده ۱۳ هم در همین راستا اصلاح شد.

شهریار شمس مستوفی دبیر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران در گفت‌وگو با خبرنگار ایرناپلاس درباره وضعیت روزنامه‌های ایران و چرایی اتکای آنها به جذب آگهی دولتی توضیح داد.

به نظر شما چرا روزنامه‌ها تا این اندازه وابسته به آگهی‌های دولتی هستند؟
متاسفانه به این دلیل که رقم آگهی‌های دولتی بالاست، بسیاری از روزنامه‌ها به آنها وابسته هستند. این وابستگی باعث شده که بسیاری از روزنامه‌ها حیاتشان را با این نوع آگهی‌ها گره بزنند.
آگهی به صورت سهمیه میان روزنامه‌ها توزیع می‌شود و مایه تاسف است که روزنامه‌ها چنین وضعیتی دارند. یکی از دلایل گسترش این روند شاید تعداد بسیار بالای روزنامه‌هایی باشد که در کشور به چاپ می‌رسد. تعداد زیادی نشریه مجوز گرفتند و مشغول به کارند، بدون اینکه به درآمدهای پایدار متصل باشند، آنها با یارانه‌های دولتی امور روزمره خود را می‌گذرانند.

نکته اینجاست که شرایط رسانه‌ها در ایران و دنیا تغییر کرده‌ و به طور طبیعی بسیاری از رسانه‌هایی که در ایران فعالند و به صورت کاغذی منتشر می‌شوند، نمی‌توانند درآمد پایداری برای خود تعریف کنند. در نتیجه بسیاری از روزنامه‌ها به درآمدهایی مانند آگهی‌های دولتی و یارانه‌هایی که دولت در اختیار آنها قرار می‌دهد وابسته شدند و حیات مصنوعی پیدا کردند.

از طرفی رسانه‌ها به دلایل مختلف نمی‌توانند به سمت تولید محتوای مناسب بروند، در نتیجه حیاتشان را به یارانه‌های دولتی گره زده‌اند.
با توجه به تغییر وضعیت در طول زمان، اینکه یارانه‌های دولتی در روزنامه‌ها کارکردی ندارند، افرادی که از آگهی‌ها استفاده می‌کنند، از طریق روزنامه مطلع نمی‌شوند و از راه‌های دیگری خبردار می‌شوند، فقط به این دلیل که انتشار آگهی دولتی برای روزنامه‌ها کسب درآمدی است که حیات روزنامه‌ها به آن بستگی دارد.
به عنوان نظر شخصی، موافق حذف این آگهی‌ها و هر نوع یارانه‌ای هستم که به نشریات داده‌ شود. همراه حذف یارانه دولتی، باید اتفاق‌های دیگری برای رسانه‌ها بیفتد؛ یعنی وقتی که رسانه آزاد باشد و بتواند در حوزه تخصصی فعالیت کند، می‌تواند مخاطب داشته‌ و آگهی خصوصی بگیرد و تیراژ داشته‌ باشد. متاسفانه این بخش عملی نمی‌شود و روزنامه‌ها همچنان وابسته به درآمدها از طرف یارانه‌ای هستند که میان روزنامه‌ها پخش می‌شود.

آیا این گروه از آگهی‌ها به صورت عادلانه میان روزنامه‌ها تقسیم می‌شود؟
_ قاعده به این صورت است که وزارت فرهنگ و ارشاد ا سلامی برای توزیع یارانه رتبه‌بندی دارد و آگهی‌ها بر مبنای آن میان روزنامه‌ها توزیع می شود.
نهادهای دولتی باید آگهی خود را به این وزارتخانه بدهند تا بر اساس درجه‌بندی، آگهی‌ها توزیع شود. بخشی آگهی‌ها ثبتی است و برخی مناقصه و مزایده است. به طور کلی با این دست اقدامات مخالفم و بحث عدالت، بحثی ثانوی است. باید صاحبان بنگاه‌های تبلیغاتی توضیح دهند که توزیع عادلانه هست یا نیست.

به نظر شما که با این آگهی‌ها مخالفید، آیا راه‌های دیگری وجود دارد که روزنامه‌ها بتوانند بدون وابستگی فعالیت کنند و زنده بمانند؟
در هیچ جای دنیا چیزی به اسم مجوز برای روزنامه و نشریه نداریم. در دیگر کشورها بنگاه‌ها وقتی فکر می‌کنند که می‌توانند روزنامه را بچرخانند و کار حرفه‌ای در آن انجام دهند، روزنامه‌ راه‌اندازی می‌کنند. این روزنامه‌ها به مخاطب خود وابسته است؛ پس باید کیفیت تولید محتوای خود را بالا ببرند و در برابر آن نیروی حرفه‌ای جذب کنند.
وقتی این اتفاق در رسانه‌های ما که مجوز داریم، رخ می‌دهد، یعنی قرار نیست افراد، کار حرفه‌ای انجام دهند؛ مسئول این روزنامه می‌خواهد با استفاده از یارانه‌ها، بنگاهش را بچرخاند؛ به طور معمول این دو در تضاد با هم قرار می‌گیرند و باید به روزنامه‌ها وام و آگهی دولتی داد تا آن رسانه بتواند به کار خود ادامه دهد و اینها به هم وابسته است.

وقتی درآمد رسانه به میزان آگهی دولتی مرتبط است، در تولید محتوا احساس نیاز نمی‌کند و به نوعی وابسته می‌شود. این روزنامه برای اینکه آگهی بگیرد، مجبور می‌شود چهارچوب‌های اخلاقی را زیر پا بگذارد و نقدها و اقدامات لازم را انجام ندهد، زیرا درآمدش از جایی است که حرفه‌ای نیست و از مخاطب درآمد کسب نمی‌کند. این روند مشکل را مانند پازل به حالت پیچیده درآورده‌ است.اگر بحث مجوز را بردارند و این شرط را بگذارند که افراد باید بنگاه خود را به صورت حرفه‌ای بچرخانند و آزادی مطبوعات وجود داشته‌ باشد تا بتوانند بحث و تولید محتوا کنند، وضعیت مطبوعات از این شکل اسفناک بیرون خواهد رفت. وقتی درآمد رسانه به میزان آگهی دولتی مرتبط است، در تولید محتوا احساس نیاز نمی‌کند و به نوعی وابسته می‌شود. این روزنامه برای اینکه آگهی بگیرد، مجبور می‌شود چهارچوب‌های اخلاقی را زیر پا بگذارد و نقدها و اقدامات لازم را انجام ندهد، زیرا درآمدش از جایی است که حرفه‌ای نیست و از مخاطب درآمد کسب نمی‌کند. این روند مشکل را مانند پازل به حالت پیچیده درآورده‌ است.

درآمد روزنامه‌ها از خرید مخاطبان و آگهی‌های دولتی و خصوصی به چه میزانی است؟
اتفاقی که در رسانه‌های ایران افتاده‌ دقیقا همین مساله است، روزنامه‌ها وابستگی به فروش ندارند. این روند باعث می‌شود، رسانه‌ای که درآمدی از محتوا ندارد، کار حرفه‌ای انجام ندهد و نیروی حرفه‌ای استخدام نکند، فقط در همین حد که بتواند روزنامه‌ای را منتشر کند، باقی خواهدبود.

یکی از دلایل هم این است که در ایران چیزی به نام مالکیت فکری وجود ندارد؛ می‌توانید به بسیاری از نشریات مراجعه کنید، از تولیدات رسانه‌های دیگر استفاده می‌کنند. یعنی تولیدات دیگر رسانه‌ها را کاملا کپی کرده و بدون دخل و تصرفی در تیراژ پایین –حتی زیر هزار نسخه- منتشر می‌کنند و بعد، از رانت دولتی استفاده می‌کنند.
این باعث شده فضای روزنامه‌نگاری ما غیرحرفه‌ای شود. این پازلی است که همه قطعه‌ها به هم مرتبط است یعنی نمی‌توان گفت آزادی مطبوعات نداشته‌ باشیم، دولت مجوز انتشار نشریه را صادر کند و در کنار اینها یارانه را حذف کند. وقتی که یارانه حذف شود، در کنارش باید آزادی مطبوعات به رسمیت شناخته‌ و اجازه داده‌ شود رسانه بدون مجوز اقدام به فعالیت کند.
در این روند افراد می‌توانند روی پای خود بایستند و از فضای موجود استفاده کرده و به صورت حرفه‌ای کار و فعالیت کنند.

تولیدکنندگان محتوا در رسانه‌های ما بسیار محدود و کم هستند و رسانه‌ها از محتوای آنها استفاده می‌کنند، بدون اینکه به مالکیت فکری آنها احترام بگذارند و آنهایی که تولید می‌کنند بتوانند درآمدی از حوزه تولید محتوا کسب کنند.

از سال ۱۳۴۸ قانون حمایت از مولفان، مصنفان و هنرمندان در ایران تصویب شده‌ است. به نظر شما چرا این قانون نتوانسته بازدارندگی مناسبی داشته‌ باشد؟
زیرا هزینه اجرای این قانون، برای مولف بسیار بالاست. مولف برای حفاظت از حق خود، باید شکایت کند و در پروسه سنگین قضایی قرار گیرد؛ مدت‌ها وقت بگذارد تا بتواند از حقوق مالکیت فکری استفاده کند.
روند گرفتن حق مالکیت فکری بسیار پیچیده است. اگر توجه کنید در بسیاری از رسانه‌های دنیا حتی افراد بزرگ به‌دلیل جمله‌ای که بدون رعایت حقوق مالکیت فکری استفاده می‌کنند، مورد تعقیب قرار می‌گیرند؛ در نتیجه همه متوجه این مساله هستند که مالکیت فکری چقدر ارزشمند است و چقد می‌تواند به فضای تولید فرهنگی و هنری کمک کند.

در ایران به قوانین بین‌المللی در حوزه مالکیت فکری نپیوستیم. حتی در حوزه نشر بسیاری از متون بدون رعایت مالکیت فکری ترجمه می‌شود. از طرفی در بسیاری از حوزه‌ها می‌بینید که به راحتی از این موارد استفاده می‌شود، بدون اینکه منبع بیان شود.

وضعیت رسانه کشور از چهارچوب‌های حرفه‌ای خارج شده‌ است. حتی می‌بینید نیروهای حرفه‌ای در عرصه رسانه‌های کشور باقی نمی‌مانند و از این عرصه استفاده می‌کنند تا بتوانند در جاهای دیگر کار کنند.همچنین در رسانه باید به تداخل بین حوزه‌های کاری توجه شود. برای نمونه یک خبرگزاری وظیفه تولید خبر دارد، اما وارد فضاهای دیگر رسانه‌ها می‌شود و گزارش، تحلیل و یادداشت تولید می‌کند؛ در حالی که در فضای حرفه‌ای خبرگزاری باید خبر تولید کند و تولید محتواهای دیگر در اختیار رسانه‌های دیگر مانند روزنامه‌هاست. وقتی این اتفاق می‌افتد، دنباله آن اتفاق‌های دیگر برای استفاده باقی رسانه‌ها ایجاد می‌کند.

وضعیت رسانه کشور از چهارچوب‌های حرفه‌ای خارج شده‌ است. حتی می‌بینید نیروهای حرفه‌ای در عرصه رسانه‌های کشور باقی نمی‌مانند و از این عرصه استفاده می‌کنند تا بتوانند در جاهای دیگر کار کنند. تعداد روزنامه‌نگار حرفه‌ای کم شده‌، زیرا امنیت شغلی ندارند و از محتوایی که تولید می‌کنند نمی‌توانند به میزان کافی کسب درآمد کنند و هزاران دلیل دیگر.

به نظر شما در چنین شرایطی که وضعیت خبرگزاری، روزنامه و حتی دولت خوب نیست، چگونه می‌توان گام درست برداشت؟
در حقوق مساله‌ای به عنوان «حق مسئولیت» داریم؛ یعنی به اندازه‌ای که حق دارید مسئولید و به اندازه‌ای که مسئول هستید از حق برخوردارید. شما نمی‌توانید یک رسانه را از حق آزادی بیان محروم کنید و یارانه هم به او ندهید. اگر قرار است یارانه او را قطع کنید به طور طبیعی باید حقوقی که در همه جای دنیا به رسمیت شناخته شده‌ به او بدهید و از او انتظار داشته‌ باشید که چارچوب‌های اخلاقی و حقوق مالکیت فکری را رعایت کند.
همه اینها نیازمند عزم جدی برای اصلاح همه‌جانبه است.