استقلال تصمیمسازی در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به این مفهوم است که تعیین جهتگیری سیاست خارجی و موضعگیریها بدون دخالت قدرتهای خارجی و تنها بر اساس منافع ملی کشورمان اتخاذ میشود. اکنون هم تعیین رویکردهای کلان سیاسی در عرصه منطقهای و بین المللی تنها بر اساس منافع و هزینههایی برای کشور دارد و استقلال کشور را زیر سوال نمی برد، اتخاذ می شود
پس از سالها مداخله کشورهای غربی (اروپا و آمریکا) در شئونات داخلی و خارجی کشورمان در دوره پهلوی و دشمنیهای بیش از چهل ساله آنها پس از انقلاب اسلامی، اکنون بدون تردید میتوان گفت بسیاری از کشورهای غربی به دلایل گوناگون سیاسی، امنیتی، اجتماعی و مذهبی پیشرفت و تعالی ایران را نمیخواهند و از این رو نمی توانند شرکای قابل اعتمادی برای ما باشند. آخرین نمونه بارز این دشمنی را میتوان در دوره پس از امضای برجام یافت که تهران به سوی غرب دست دوستی دراز کرد اما با بهانهجوئی، عهدشکنی و مسئولیتگریزی روبرو شد.
رویکرد نگاه به شرق، اولویت سیاست خارجی
سیاست خارجی و عملکرد دولتها از محیط ژئوپلیتیک آنها متاثر است. جمهوری اسلامی ایران هم به صورت بالقوه یکی از کشورهای تاثیرگذار در منطقه و جهان است. به اعتقاد کارشناسان مسائل بین المللی، به رغم ماهیت مستقل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تنوع و به هم پیوستگی مسائل در سطح بین الملل، اختلاف ماهوی با غرب به ویژه آمریکا و مخصوصا شرایط بحرانی در خاورمیانه، موجب میشود تهران دوستانی قدرتمند را در عرصه جهانی داشته باشد تا در چارچوب وابستگی متقابل به رغم برخی منافع موازی و گاها متفاوت، در راستای هم افزایی موقعیت بین المللی یکدیگر همکاری داشته باشند.
وجود این ویژگی بزرگ برای کشورمان در کنار شناخت تهران از غرب موجب شده که ایران از مدتها قبل رویکرد نگاه به شرق را به عنوان شالوده اصلی تصمیمسازیها در دستور کار خود قرار دهد. جایگاه سیاسی و اقتصادی روسیه و چین در جهان، این دو کشور را به مهمترین گزینه در مسیر برقراری روابط ویژه با تهران تبدیل کرده است.
از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران مسائل جهان، بدون تردید روسیه و چین قدرتهایی به شمار میآیند که تمایل دارند در مسیر تبدیل شدن به ابرقدرت جهانی گام بردارند. ایران نیز ابرقدرت منطقهای است که به واسطه موقعیت جغرافیایی، منابع و تواناییها در تلاش است در حد امکان جایگاه جهانی بهتری را برای خود کسب کند. این ویژگی سه کشوررا به نوعی مکمل یکدیگر می سازد. از طرف دیگر در بسیاری از حوزهها این سه کشور سیاستهای مشابهی دارند؛ دیدگاه نسبتا مشابه سه کشور نسبت به ایالات متحده و یکجانبهگرایی کاخ سفید آنها را در یک چارچوب حرکتی مشترک قرار میدهد.
غرب مخالف همیشگی نزدیکی ایران به قدرتهای شرقی
دیدگاه مثبت تهران به چین و روسیه هیچگاه گزینه مورد پسند و تائید غربیها نبوده و دشمنان ایران در هر مقطعی تلاش کردهاند تا با حملات هدفمند سیاسی و رسانهای به چنین سیاست منطقی و عقلائی، عرصه را در سطوح داخلی و بین المللی برای بازیگری تهران تنگ کنند.
اگرچه از مدتها قبل بحث ایجاد روابط راهبردی با دو قدرت روسیه و چین مطرح بود اما از چند سال قبل چالشهای اقتصادی در داخل و تواناییهای غول بزرگ شرقی موجب شد راهاندازی روابط جامع با پکن در دستور کار تهران قرار بگیرد. حتی مقام معظم رهبری بارها در دیدار با مقامات ارشد چینی بر این نکته تاکید داشتند و در سخنان و رهنمودهای گوناگون خود هم بر دلکندن از کشورهای غربی و اتخاذ رویکردهای جایگزین در سیاست خارجی تاکید میکردند.
با این حال موضوع برنامه جامع روابط ۲۵ ساله با چین از حدود دو هفته قبل با اظهارات رئیس جمهوری پیشین کشورمان مورد توجه بیشتر رسانهها قرار گرفت. انتقاد این مسئول پیشین در حالی از انعقاد قرارداد بلندمدت همکاری صورت میگرفت که در دولتهای نهم و دهم تلاشهای گستردهای برای نزدیکی به شرق در جریان بود و مذاکرات برای راهاندازی مشارکت راهبردی با جدیت بیشتری دنبال میشد اما رسانهای نمیگشت.
گذشته از انتقاد اخیر داخلی اما نمیتوان دلنگرانی و خشم دیرپا و همیشگی مقامات و رسانههای غربی از نزدیکی ایران به روسیه و چین را نادیده گرفت. غرب این تهدید را هنگامی جدیتر از قبل دید که سال گذشته شاهد برگزاری رزمایش نظامی-دریایی مشترک ایران، روسیه و چین در تنگه هرمز، دریای عمان و شمال اقیانوس هند بود. بسیاری از رسانههای جهان این مانور مشترک را نمایش قدرت کشورها در شرق دانستند. تبادل اطلاعات و همکاری نظامی و امنیتی سه قدرت در این منطقه راهبردی حکایت از آن داشت که قدرت های شرق هراسی از آمریکا ندارند و آمریکا را قدرت برتر منطقه نمیدانند.
نشریه «دیپلمات» (The Diplomat) دسامبر سال گذشته با اشاره به همکاریهای سه جانبه تهران، مسکو و پکن در تحلیلی آورد: در حالیکه بیشتر تمرکز در آسیا بر تحولات میان آمریکا و متحدانش صورت میگیرد اما روند دیگری در حال شکلگیری است که در آن روسیه و چین با ایران روابطی مهم و تاثیرگذار را بنیانگذاری میکنند.
این نشریه معتبر، رزمایش نظامی سه کشور را از جمله نشانه بیرونی این همکاری مهم دانست و افزود اهمیت راهبردی این گروه سه عضوی برای افکار عمومی کاملا آشکار است زیرا همه آنها دشمن آمریکا به شمار میروند و نشان دادهاند خواهان افزایش همکاری مخصوصا در حوزههای امنیتی هستند تا تواناییهای خود را به طرف مقابل نشان دهند.
نشریه دیپلمات تاکید کرد: کنار هم قرار گرفتن روسیه، چین و ایران تحولی راهبردی است. گذشته از ماهیت عملی این همکاری، ادامه یا تقویت این رویکرد پیامهایی را برای ایالات متحده و متحدان آن دارد.
اندیشکده آمریکایی «کارنگی» (Carnegie) هم چند ماه قبل دو کشور چین و روسیه را دو مقصد مهم در آینده برنامه هستهای ایران ارزیابی کرد و عنوان داشت کشورهای اروپایی نگران آنند که دو کشور فوق به علت روابط نزدیک با ایران، پس از خروج آمریکا از توافق، در جهت متقاعدسازی ایران به اجرای خواستههای آنها و آژانس همکاری نکنند.
اندیشکده «The Century Foundation» هم دو سال قبل با پیشبینی خطر نزدیکی سه کشور با یکدیگر، نگرانی خود را اینگونه بروز داد که محور سه گانه فوق مهمترین چالش برای غرب در دوره پس از فروپاشی شوروی است. ایران، روسیه و چین اکنون در حال استفاده از موقعیتی هستند که با کنارهگیری آمریکا از روندهای بین المللی پیش آمدهاست. آنها ضمن همکاری مترصد کسب فرصت مناسب هستند.
نظم نوین جهانی حاصل اتحاد ملل شرق
هراس دشمنان ایران باعث شده است تا تحلیلگران و رسانههای وابسته به آنها در جهت زیانبار بودن همکاری ایران و چین مطالبی گوناگونی را ارائه کنند اما در این شرایط هم آنها قادر نشدند مزایای چنین قرارداد بلندمدتی را نادیده بگیرند. تحلیلگر تارنمای نشریه اماراتی «نشنال» (The National) اعتقاد دارد این توافق ۲۵ ساله میتواند منجر به حمایتهای اقتصادی و سیاسی پکن از تهران شود و در ماههای آخر ریاست جمهوری دونالد ترامپ وزنهای برای ایران باشد.
این رسانه با بیان اینکه چین بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ به طور میانگین سالانه ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی انجام داده است آورد: نیاز به منابع انرژی مطمئن اما باعث سرمایهگذاری بلندمدت این کشور در ایران میشود.
تحلیل فوق ناخشنودی خود از این توافق را هم اینگونه بیان داشت که چین شریک مهم نفت و گاز منطقه خلیج فارس بود و هیچگاه خود را وارد رقابتهای سیاسی و امنیتی آن و تقابل با ایالات متحده نکردهاست. به هر حال دورنمای افزایش منازعه میان پکن و واشنگتن باعث شدهاست تا چین به چنین مشارکت راهبردی مهمی اشتیاق پیدا کند.
«The New Arab» دیگر رسانه عربی است که عصبانیت خود را در تحلیلی با عنوان «مشارکت راهبردی ایران: یک بازی برد-باخت؟» بازتاب داده اما این مقاله هم در چند بند ابتدایی خود نتوانست مزایای ناشی از سرمایهگذاری، انتقال فناوری و خرید بلندمدت نفت ایران را نادیده بگیرد. تحلیل فوق تنها مانع را تحریمهای آمریکا و سیاستهای نفتی عربستان در تقویت روابط با پکن عنوان کرد.
اگرچه هنوز جزئیاتی از برنامه همکاری تکمیل نشدهاست اما تقریبا همه رسانههای منتقد منطقهای و جهانی در نهایت مجبور به این اعترافند که در صورت اجراییشدن این توافق بلندمدت، بسیاری از پروژههای نیمهتمام ایران تکمیل میشود و ایران به تکنولوژی روز جهان به ویژه در زمینه نفت و گاز دست پیدا میکند. بر این اساس نتیجه قطعی به ثمر نشستن این همکاریها، نزدیکی بیشتر سیاست خارجی چین و ایران در تقابل با آمریکا است.
این دلنگرانی از مدتها قبل در میان کارشناسان غربی وجود داشت. اندیشکده بریتانیایی «چتهام هاوس» در سال ۲۰۱۸ نشستی را برگزار کرد که محور آن همکاری سه کشور چین، روسیه و ایران بود و در نهایت این همکاری را منادی نظم نوینی برای جهان ارزیابی کرد.
این اندیشکده برجسته اروپایی، همکاری پکن، مسکو و تهران را چالشی قابل ملاحظه برای نظم لیبرالی در دوره حساس پس از جنگ سرد دانست که قادر به تغییر نظم نوین جهانی و به چالش کشیدن غرب به ویژه سلطه جهانی آمریکا است.