ممنوعیت تحصیل دختران افعانستانی در دانشگاهها ی این کشور به دستور نگاه طالبانی حاکم بر آن سوژه افکار عمومی و رسانهای شده است.
اگرچه بسیاری از محافل سیاسی و اجتماعی و کشورها این محدودیت را محکوم و حتی در ایران تیز برخی پیشنهادهایی برای ادامه تحصیل دختران افغان در دانشگاههای کشور را داده اند اما درد و اندوهناکی اینگونه تفکر حاکم برجامعه، بسیار عمیق تر از رفع رنجوری مقطعی و مسکنی آن برای این دختران است.
رشد و بالندگی و سر زندگی هر جامعه ای در پویایی دوشادوشی عناصر حیاتی آن بویژه منابع انسانی است که جدای از تبعیض های جنسیتی بهره مند از استعداد و توانمندی آنان است.
نفوذ و حاکم شدن تفکرهای افراطی که با خود برداشت های خاص از دین و آموزه های ان سعی در ایجاد محدودیت های پیدا و پنهان برای بخش هایی از جامعه دارند از روی اعتقاد و درک اشتباهی مسیری را بر جامعه تحمیل می کنند که تاثیرات آن منجر به نابودی یک کشور با عقب ماندگی و مهجوری جامعه ان خواهد شد.
آنچه امروز جوامعی چون افعانستان را که در اطراف کم نیستند دچار وضعیت اینچنین قرار داده است بخت برگشتگی ملتی با نگاه بسته و تحمیل گرایی است که عاقبتی جز این نگون بختی نخواهد داشت.
بطور یقین جوامعی با فهم و آموزه های دینی بویژه اسلامی که در ذات خود پویایی و تبعیض گریزی و احترام به زن را به عنوان یک باور اعتقادی ترویج می کند از طرفیت های بالایی برای پالایش و بهره مندی از توان و استعداد این قشر دارد که بتواند مسیر توسعه و زیست سالم و پایدار اجتماعی را تقویت بخشد.
آنچه امروز برای دختران افعانستانی که آنان را باید دختران ایرانی خودمان نیز تصور کرد گرفتار آمده در جبر جغرافیایی روزگارند که اگر تبود این جغرافیا و فهم حکمرانی محکوم شده در آن چندان کمتر از جوامع دیگر نیستند و نبودند.آنان دختران محکوم به جبر حاکمان خویشند در غربت فهم یک زندگی آزاد!