عباس مهری آتیه ـ شاعر ـ به خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: ادبیات، نوعی زندگی کردن است و شاعر میتواند در ادبیات خودش زندگی کند. به این دلیل، وقتی زن روستایی خودمان را میبینم که در مزرعه کار میکند، نیمی از پرداختهایم را به او اختصاص میدهم و برای نمونه “روستا تبار” را کار کردهام: ”ای روستا تبار / بانوی روستایی رنج و برنج و کار / ای افتخار مردم رزمنده / همزادهی ستم تاریخ / ای نقشبند دفتر آینده …“ که در واقع میپردازم به اینکه سهمی از مسؤولیت فعالیت روستایی به دوش زنان ماست. وی ادامه داد: در جای دیگری، ادبیات مقاومت را با ادبیات بومی خودمان پیوند میدهم: در قلب مزرعهی خود نشان کنید / پارنج را، رنج را، برنج را / کار را وسیلهی پیکارها کنیم ما / در کارزار رزم سخن گفتهایم / و مرد در جبهه جان اگر دهد از رزم / به که زیست در زیر سلطهی نامرد … “. در واقع ادبیات مقاومت بیشتر ترکیبش از رستاییهای ماست؛ چنانکه ترکیب جمعیتی ما هم همین طور است.
شاید حدود بیش از شصت درصد جمعیت ما روستایی است. مثلا در تخمین، شهر خود ما آستانهی اشرفیه، ۱۲۰ تا ۱۳۰ هزار نفر جمعیت دارد که از این تعداد ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر روستایی هستند. بنابراین نمیتوان روستا را در ادبیات نادیده گرفت.
وی دربارهی جایگاه این نوع ادبیات در جامعهی امروز، عنوان کرد: این موضوع به دید شاعر بستگی دارد. در ادبیات دیروز ما روستا دیده میشد و حتا در عرصهی سینمایی، سینما به ادبیات روستایی میپردازد.
اما با رویکردی که در شعر شاملو وجود دارد، این ادبیات شهری میشود و بویژه نصرت رحمانی این ویژگی را بیشتر میکند و طبیعت شعر او طبیعتی از پایتخت و شهرهای بزرگ است. شاعر دفتری از مجموعه گزیده ادبیات معاصر، با بیان اینکه شاعران امروز ما تقریبا رویکردی به ادبیات بومی ندارند، اظهار کرد: در ادبیات دیروز ما این رویکرد بیشتر بود و نیما نمونهی بارز این مساله است. البته نمونههای برجستهای هم مثل سیدعلی صالحی، منوچهر آتشی یا علی باباچاهی دههی شصت، به ادبیات روستایی و بومی توجه دارند و به طور کلی در شعر شاعران شیراز، جنوب و گیلان، ادبیات روستایی وجود دارد؛ اما در شعر شاعران پایتخت، کمتر این ویژگی را میبینیم و با توجه به اینکه این نوع شعر تاثیر کم و بیش زیادی در ذهن شاعران نسل جوانتر گذاشته، اما متاسفانه در انتخاب سوژه روستا از قلم افتاده است. مهری آتیه تصریح کرد: این هدایت شوندگی را از سوی جراید هم نمیبینیم؛ مطبوعات دیروز ما به ادبیات روستایی بها میدادند، اما این روزها هیچ تریبونی برای این نوع ادبیات وجود ندارد. حتا کنگرههای شعر روستا هم که جهاد سازندگی برگزار میکرد، دیگر برگزار نمیشود.
این شاعر گیلانی سپس دربارهی میزان توجه شاعران این خطه به ادبیات روستایی یادآور شد: در کار مرحوم شیون فومنی، رویکرد به روستا، برنج و رنج روستایی دیده میشود و او چه در شعرهای گیلکی و چه در شعرهای پارسی، به روستا تعهد دارد، ولی مثلا در شعر بهمن صالحی تعهد به ادبیات بومی و ولایت خودش کمتر دیده میشود، هر چند که رنگ و بویی از طبیعت وجود دارد.
رحمت موسوی نیز کمتر کار منتشر میکند، اما در کارهای منتشر شدهاش هم کمتر روستا را دیدهام. هر چند که مثلا در شعر شاعر نسبتا جوانی مثل عبدالرضا رضایینیا پرداختن به روستا وجود دارد. وی همچنین دربارهی تاثیرگذاری این نوع ادبیات گفت: نمیتوانم بگویم این ادبیات تاثیر چشمگیری داشته، چون تاثیر موقعی است که سمت و سو و پسامدی پیدا کرده باشد، اما وقتی که پسامد گرایش را در شاعران نسل بعد نمیبینیم پس جبهه و سمت و سویی نبوده یا حداقل حرکتی نبوده است که هستی قابل توجهی را زیست کرده باشد.
اما در هر صورت اگر باز هم به این ارزشها پرداخته شود، مورد توجه قرار میگیرد و نسل شاعران در راه هم انتظار دارند که هل داده شوند. یعنی اگر قریحه سنجی شود و رسانهها و مطبوعات به این زمینه بها دهند، جوانان شاعر هم رویکردی به این موضوع خواهند داشت.
مهری آتیه که بزودی رمان “نسیم سرد خزان“ را منتشر خواهد کرد، گفت: در پایان دربارهی اینکه آیا میتوان ادبیات روستایی را یک نحلهی ادبی دانست، گفت: تفکیکی برای ادبیات بومی، جدا از ادبیات رسمی خودمان قائل نمیشوم، جز اینکه نحوهی پرداختن و ویژگی پرداختن را به آن اختصاص میدهم، همانگونه که عبدالعلی دستغیب نیز وقتی به قصه رو میکند، قصههای بومی را به عنوان نحله جدا نمیکند، بلکه آن را به عنوان یک دسته میشناسد، یعنی فرق را در پرداختن به این نوع ادبیات میداند. من هم معتقدم که ما به تناسب زندگی روستایی که می بینیم، نوعی پرداختن به ادبیات بومی سهممان است.