و ما دوره میکنیم شب را و روز را…
و ما دوره میکنیم شب را و روز را…
معین نیوز_نادر معصومی:درابتدا صمیمانه پیشنهاد میشود هر آنچه در پی مرور خواهدشد را بی هیچ غرض یا پیش فرضی، بعنوان یک آسیب شناسی خیرخواهانه بنگریم و برایش گفتمانی چاره اندیشانه بجوییم...

درابتدا صمیمانه پیشنهاد میشود هر آنچه در پی مرور خواهدشد را بی هیچ غرض یا پیش فرضی، بعنوان یک آسیب شناسی خیرخواهانه بنگریم و برایش گفتمانی چاره اندیشانه بجوییم…

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیمجامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم،

چندی پیش شاهد اجرای برنامه ای فرهنگی هنری دیگری بودیم در قالب یک رغابت با مقیاس و سطح ملی که البته در شمایل تحقق یافته اش چنین قیاسی بیشتر جای تأمل دارد و بی گمان سطح آن از یک دور همی خودمانی شهرستانی فراتر نرفته و تجربه های ارزنده و آموزنده تر این مدل را در ایام ماضی و ده های گذشته با همه فراز و فرودها و نداشته ها و بضاعت های بومی اندک، بسیار از سر گذراندیم، اما سالی دیگر از برگزاری «نخستین» جشنواره فیلم کوتاه رشت با عنوان فیلمهای ۱۰۰ ثانیه ای به ابتکار و سرمایه گذاری محدود سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری رشت گذشت و دگر بار شاهد برپایی جشنواره ای شدیم باز هم با عنوان«نخستین»جشنواره فیلم کوتاه ملی ،اینبار بدون عدد و رقم ۱۰۰ ! که به زعم اینجانب بعنوان یکی از داوران سنجش آثار رسیده و متقاضی در جشنواره ،جشنواره را همچون دوره پیشین اش ارزشمند اما حرکت و اجرایی شتابزده یافتم که اتفاقا همچون آثار رسیده و عرضه شده در آن ، بشدت هیجانی و ازجنس همان غلط املایی های دوران دبستانی است و دریغا که همچنان در یادگیری الفبا و نگارش ابتدایی واژگان درجا می‌زنیم ،اینگونه میشود که آن اتفاق ناخوش آیند همچنان تکرار شونده رقم میخورد و هر چقدر ایراد از دانش آموز گرفته شود چون پایه آموزش صحیح نداشته لاجرم ناصحیح مینویسد،پر از اشکال مینویسد و اساسا غلط مینویسد و بر همه ی این نقصان ها ابرامی کودکانه می ورزد و الخ…، شهر و شهروندی و هر آنچه که بعنوان موضوعات مرتبط با آن میتواند در یک ساز و کار مثلا جشنواره فیلم پیگیری و پژواک یابد جای درنگ و قدردانی دارد لیکن متاسفانه علیرغم کوشش و پویش و پایش پر از انگیزه متولیان و مجریان این رویداد، کم فروغ و نا کارآمد باقی میماند و به رسم مألوف به بایگانی خاطرات دیگر تجربه شده های مناسبتی و غیر مناسبتی سپرده میشود تا نامحسوس و ناملموس از حافظه تاریخی باشندگان این شهر که داعیه اولین‌ها را داشته و خواستگاه برترین ها و نو آوری ها بوده ، زدوده و محو گردد.

اساسا چه تاکید و چرا اصراری برای داشتن و عملیاتی کردن چنین جشنواره ای با این شکل و جنس داریم،این سوال بعنوان پرسشی اساسی مطرح است و برای دریافت پاسخ آن نیز انفاقا در سال گذشته و ایضا امسال میان اصحاب و هسته اصلی برگزار کننده و جمع فرهیخته و انگیزه مند اجرایی آن و از حق نگذریم مهمان نواز و فراتر از آن در حضور دیگر داوران معزز دعوت گردیده از پایتخت تکرار و تاکید داشتم ، بدیهی است و بسیار آشکار که برای کلان شهری چون رشت بعنوان مرکز استان، داشتن یک یا چند جشنواره ، یادواره و آفرینواره موضوعی که شایسته و بایسته این گوشه فرهنگ مدار از کشور پهناور باشد نه تنها ضرورتی انکار ناپذیر است بلکه رویدادی پویا و اثر گذار تلقی خواهد گردید که باز هم افسوس در تمامی سالهای سپری شده بنا به هزار و یک دلیل بی دلیلی تداوم همه تجربه گشته های اینچنینی متوقف و محروق و برزمین ماند…

تا هنگامی که برای برون رفت از کم حاصلی ها و در مقابل، جامه ارزش بخشیدن و کارکردگرایانه نمودن همه هزینه کردهای فرهنگی توسط دستگاههای دولتی،سازمان های غیر دولتی و تشکل های مردم نهاد بخش خصوصی و مهمتر از آن اندیشمندان توانا ،شیوه ای تعاملی در تجمیع ایده های نو آورانه و هم اندیشی خردورزانه در همه حوزه ها در پیش نگیریم ره به مقصود نبرده و ثمره ای پایا و پویا نخواهیم داشت.

اساسا بهتر آن است از پندار سرخوشانه تجربه یک سال جشنواره ۱۰۰ ثانیه ای استانی را که اتفاقا دیگر استانهای کشور بدرستی اجرایش کرده اند و یا سالی دیگر جشنواره کوتاه ملی را توأم با نقصان بدیهی چراغ راه جشنواره بین المللی کنیم فارغ شویم و فرصت ها را از کف ندهیم و بجای تکرار تجربه های از سر گذشته و کم مخاطب (به گواه آمار ها و داده ها) با بلوغ رفتاری و اجرایی ، جشنواره ای مبتکرانه در قامتی فرا ملی در تعامل با کشورهای همسایه ی مرز مشترک آبی «کاسپین» بعنوان ابتکاری بومی تحت عنوان جشنواره فرهنگ مشترک ملل در حسن همجواری و اشتراکات فی مابین بپردازیم تا سرمایه و پس اندازهای مان را به سودی سرشار و کار آفرینانه برای جامعه هدف در سطوح خاص و عام سوق دهیم! لکه گزاری و تمرینهای ارزنده و ارزشمندی برای نیل به این منظور با اهتمامی وصف ناشدنی رقم خورد و ره آوردش انباشت گردیده که اکنون میطلبد با برنامه ای راهبردی و فرانگر در بهره مندی از هم افزایی و همگرایی های متخصصان ، کارشناسان و هنرمندان ذوق ورز محذوف ، جوانه های نوید بخشی را شاهد شویم تا حاصل جمع آن را بعنوان میراثی معنوی ناملموس پایدار به ارمغان آوریم.

قصه تکراری موازی کاریهای نشأت گرفته از بازیسازان کم تخصص یک حوزه در حوزه ای دیگر و اشتیاق هیجانی حضورچنین بازیگردانانی درزمین دیگری آن هم هنگامی که سزاواران شایسته تر در نیمکت ذخیره جایی برایشان درنظر گرفته نمیشود یا خود خواسته در عزلت زاهدانه خویش اند رادر اینجا به بایگانی ذهن میسپارم که خود حدیث دیگریست!و بعنوان یک فعال هنری فرهنگی برخویش واجب میبینم یکبار دیگر هم که شده جای خالی طرح موضوع پر کشش و بس با اهمیت دبیرخانه دائمی جشنواره ای هدفمند و پژوهش محور و تولیدگرا را با رویکرد وجوه مشترک منطقه ای که دریامحوری آن بارزترو پرتابش تر است ( معترفم که البته اینگونه نیست و بدفعات باتفاق جمعی از هم اندیشان و اساتید پیشکسوت خویش در همه نشست های مدیریت فرهنگی وتصمیم گیرنده استان بدیشان خاطرنشان کرده ایم) را با مرور و درنگ بر مولفه‌های بر شمرده زیر پیشنهاد و تاکید کنم لذا در ابتدا می‌پردازم به کاسپین و خواستگاه آن در بزنگاه تاریخ زیستی اش…

کاسپین (واژه کاربردی میراثی و بین المللی)،خزر(واژه ای با کاربرد محدود داخلی و البته اشتباه) و بهره مندان پیرامون اش نه تنها از یک نام فراتر می‌رود بلکه قابل مداقه در همه ابعاد مطالعات مشترک بعنوان پیوند بین فرهنگها است ،تعاملات فرهنگی_ هنری در جغرافیای زیستی کاسپین و گفتمان دیپلماسی عمومی باکشورهای همجوار این مرز آبی بعنوان زنجیره ارزش مشترک تمدنی در حسن همجواری با یکدیگر اهتمام و پیگیری ویژه تری را میطلبد که از یک ضرورت فراتر رفته و بعنوان یک الزام تجلی می یابد.

در ابتدا ارزنده است دگر بار به واکاوی این نام شکوهمند و پیکره ارزشمند حیات بپردازیم:واژه کاسپین بر خلاف باوری کم آگاهانه که آن را نامی لاتین میدانند ،اسمی فارسی است بر گرفته از قومی که سالها در کرانه دریای شمال ایران(گیلان) زندگی می‌کرد و تا قسمت های مرکز فلات ایران نیز نفوذ داشت.از نگاه مردم شناسی جدید گیلانی ها از نوادگان مردمی هستند که از غرب این دریا آمدند این دریا در گذشته بخشی از اقیانوس تتیس بود به آبهای آزاد راه داشت اما اکنون بعنوان بزرگترین دریاچه محصور جهان شناخته میشود،مردم گیلان خود به دو دسته «کاس سی ها» و«کس پی ها» تقسیم میشدند، «سی» در زبان گیلکی به صخره و «پی» نیز جلگه معنی دارد لذا کاس های ساکن جلگه «کاس پی ها» و ساکنان کوهستان «کاس سی ها» نامیده میشدند،در کهن ترین نقشه ها و اسناد موجود که موقعیت و نام این پهنه و چغرافیا در آن آمده چون نقشه «هکاتوس» (مربوط به ۵۰۰ پیش از میلاد) و نقشه معروف «آرانونس»(۲۰۰ پیش از میلاد)؛نام این منطقه بر گرفته از نام«کاسپین» است و کاربرد نام خزر بر گرفته از اسم قوم تازنده ای است که دین یهود را پذیرفتند وسراسر ضلع غربی این دریا را اشغال کردند از اینرو نام خزر پس از قرن چهارم هجری قمری مطرح گشت.بر مبنای مطالعات تاریخی و استنادی این دریاچه که بزرگترین دریاچه جهان محسوب میشود از نظر شرایط اقلیمی و اکوسیستم محیطی یک منطقه استثنایی و یک موهبت یگانه الهی برای کشور عزیز ایران و و باشندگان دیگر کشورهای همسایه محسوب میگردد که نقطه تلاقی پنج کشور تمدنی با فرهنگ نزدیک و مشترک است که در سالهای اخیر به یکی از کانون های استراتژیک مهم و مورد توجه چالش و تعامل رقابت های بین المللی تبدیل شده که از این منظر کارکرد دو سویه و توآمان الف_فرصت برای توسعه دیپلماسی فرهنگی ب_ تهدید سیاسی برای ما پیدا خواهد کرد.

صاحبان اندیشه فرهنگی و مدیریت راهبردی معتقدند دیپلماسی فرهنگی سه هدف عمده را دنبال میکند ۱_کسب وجهه بین المللی در میان ملل و اقوام و اثر گذاری بر رفتار آن ها ۲_,ایجاد روابط علمی _فرهنگی جدید بمنظور برقراری روابط پایدار و صمیمیت میان جوامع۳_فهم دقیق اصول موجود در فرهنگ سایر ملت ها و کنکاش در ریشه فرهنگی و اجتماعی و هویت مشترک با هدف ارتقاء درک فی مابین ملت ها.نکته اینکه اساسا هویت ها مبتنی بر تشابهات و افتراق ها شکل میگیرند و بی تردید در سطح اجتماعی کلان ،آگاهی و تعمیق همین مشترکات تمدنی _فرهنکی ملل را بیش از پیش به هم نزدیک و مأنوس کرده و فرصت های تعامل پویا و پایایی را پیش رو قرار میدهد و از دیگر سو وقوف به تمایزات و تفاوت های فرهنگی نیز برنامه ریزی و سیاست گذاری های پایدارتر و آگاهانه تری را فراهم میسازد.

در این میان قطعاهنرمندان،اندیشمندان فرهنگی بعنوان سفیران مودت هر کشوری محسوب میشوند تا بهانه و دلیل تعمیق روابط صمیمانه ملت های همسایه را فراهم سازند اینجاست که حضور پررنگ و اثر بخش میراث ناملموس هنری و فرهنگی گیلان عزیز در رفتاری مهرورزانه و پیش دستانه بعنوان یک ابتکار معنوی با آدابی نشأت گرفته از داشته های بالنده اش میتواند نقش پل ارتباطی پیوندهای فرهنگی و هنری را بعنوان زبان مشترک رقم زند و بعنوان یک ابتکار عمل بومی در سطح فرا ملی برای ایران بزرگ و تمدنی نقش آفرینی ی ثمربخشی را ایفا نماید.

لیک چه کنیم که انگار ما به آنچه حقیقت است کمتر اعتقاد و باور داریم بلکه به چیزی تاکید داریم که دوست داریم بعنوان حقیقت درکش کنیم،سالهاست منتظر آمدن روزهای بهتریم ولی نمی‌دانیم چرا هنوز هم،دیروزها بهترند،واقفیم با وجود تحقق برنامه های متنوع،موازی و پراکنده ای که در استان و کشور ما طی سالها بصورت یک منظومه و رنگین کمانی چشم نوازانه در ویترین رفتارهای فرهنگی این دیار تمدنی خودنمایی کرده ، سهوا به رسم عادت از هم آوایی دلنشین با همسایگان مرز مشترک آبی کاسپین مرتکب غفلت گشته ایم، بی هیچ شبهه و تردیدی چنین رویکردهای ارزشمندی در حوزه تعاملات و دیپلماسی عمومی با همسایگان مرزی یک نیاز اساسی است یا بعبارتی پرداختن به خلائهای راهبردی در سطح ملی و پس آنگاه در مقیاس فرا ملی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، لذا عملکرد و تحرکی برازنده در تراز فرهنگ غنی این سرزمین ، به غایت پر اهمیت است که میتوان ذیل عنوان هفته های فرهنگ و هنر استان گیلان با استانهای همجوار کشورهای منطقه کاسپین بویژه استان گیلان با استان آستراخان روسیه فدراتیو و استان گیلان با استان لنکران جمهوری آذربایجان یا بندر انزلی با بندر اوکتائو ،آستارا _آستارا (آستاراچای) و…بعنوان پیوستی رویکردگرا با دیگر فعالیتهای اقتصادی_سیاسی کلان کشورمان با گرایش و محوریت در حوزه های تجسمی،نمایشی_آیینی،هنری ،سینمایی‌ و رسانه ای ، موسیقی و فلکلور،اداب و رسوم مشترک دینی_مذهبی ،ادبی و زبانی پیشنهاد و پیگیری کرد.برای وقوف و نیل به این مهم بهره مندی و بازتاب آثار فاخر رشته های پر کشش همه حوزه ها از هنرمندان خلاق و صاحب سبک در قالب منتخب محصولات سینمایی و رونمایی فیلمهای مستند موضوعی ، برپایی نمایشگاه عکس عکاسان برگزیده، اجرای موسیقی فلکلور و بوم اندیش ، ارایه نمایش های آیینی فرهنگ عامه ،نمایش تابلوهای خوشنویسی با اجرای میدانی،عرضه محصولات هنری و صنایع دستی ،توزیع انتشارات و کتب منتخب گیلان شناسی و ایرانشناسی،معرفی ادبیات و خوانش اشعار شعرای گیلان زمین همگی می‌توانند برای جذب مخاطب و جامعه هدف در کشورهای همجوار تحت عنوان روزهای فرهنگ و هنر بعنوان بسته جامع ، گنجانده و اجرا گردد…جان کلام اینست که امروزه فرم اجرای جشنواره ها با شیوه سنتی که در ذهن پرورانده ایم و با آن مأنوس گشته ایم متفاوت گشته و دیگر ضرورتی ندارد در قالب های تثبیت شده ی کلیشه ای گذشته در نقطه صفر درجا بزنیم بلکه بی گمان میبایستی با تأسی جستن از اندوخته هایمان در میدان کارزار اکنون با عملکردی شناور و مبدعانه اثر بخشی و تداوم جریان جوشان فرهنگ و هنری بر گرفته از بی آلایشی ها را تنفس کنیم…

اگر چه نظاره گری و سکوت پیشه جویی برخی از اندیشمندان فرهیخته در حریم امن همان سکوت از یکسو بهمراه انتقادات و ایرادتراشی های مرسوم دوستان همیشه تماشاگر از سویی دیگر که بیرون از عرصه عمل خرده گیری پیشه میکنند خود معضلی قابل درنگ و تأمل است ، لیکن با همه این اوصاف دریچه های امیدآفرینانه ای نیز طی سالهای اخیر به همت و برنامه ریزی بخش های خصوصی بچشم میخورد همچون الگویی را که اخیرا دپارتمان رویدادسازی معین در پیش گرفته مصداق بارز چنین رویکردی ست و پنجره اتاق اندیشه آن برای نیل به گفتمان و تعاملات سازنده گشوده است تا بلکه در این روزگار پرهیجان با پیوند کلام و عمل به پیشواز کمال و تعالی بتوان رفت …