جریان انتخابات ریاست جمهوری این سال های نه چندان دور، حول محور خاصی با عناوین اجماع سازی گره خورده است که تعدادی آدم با برنامه ریزی های پیدا و پنهان پس از عبور از فیلترهای رسمی و گرفتن مجوزهای ورود به عرصه رقابت در چینشی خاص نقش آفرینی می کنند.
اگر چه این سبک از رقابت انهم در جبهه های مشخص خود مدلی است در خلا احزاب و کارکردهای حزبی اما نکته قابل تامل تاثیر نامطلوب در اعتماد سازی افکار عمومی است که هرچند ممکن است در گام های اولیه و دوره ای خاص مانند آنچه در انتخابات سال ۹۶ رقم خورد برای شفافیت نگاه های سیاسی و مطالبات در درون جامعه اثر بخش بوده باشد اما بعدها چندان جذابیتی نداشت بویژه وقتی اجماع سازی با چهره های تکراری و فاقد کاریزمای شاخص تنها با عنوان پوششی شناخته شوند و از همان آغاز ورود دستشان جلوی مردم رو شود که اینها ماندنی در رقابت نیستند!
جدای از تاثیر پیش داوری افکار عمومی نسبت به وجود اینچنین چهرهای پوششی هزینه های صرف شده از منابع ملی در مناظره ها، سفرها، سخنرانی ها و گفت و گوها هر چند به بهانه گرم کردن بازار رقابت باشد اما باید پذیرفت که چندان تاثیری بر روند و پر کردن سبد ارای انان در وزن کشی سیاسی نخواهد داشت و اینان موج آفرین نیستند.
بهترین روش برای گرمی بازار رقابت و جریان سازی ها تایید چهرهایی با شناسنامه و مقبولیت در افکار عمومی که از جنس تعریف شده ای در دوگانه های حاکم بر فضای عمومی جامعه هستند، می باشد تا از این منظر مردم از میان دو نگاه و راه اداره کشور یکی را از این چهره ها بر گزینند وگرنه حضورافرادی در قالب پوششی های حراف، جز صرف هزینه و گرفتن وقت کشور و ملت و راه افتادن کاسبی های خاص برای حضور در میدان سهم خواهی های سیاسی چیز دیگری حاصل نیست، مانند آنچه تجربه شد!
آنانکه با حداقل های با این هدف پای در عرصه می گذارند و در ثبت نام های فله ای به شانس خود در تایید برای حضور در رقابت تکیه می کنند با گرفتن وفت ملت و صرف هزینه های بسیار به ناگاه به بهانه رسیدن به چهره اصلح ترک میدان و از صحنه حارج می شوند تا در وقت خاص به سهم خود برسند و این جماعت که به پوششی ها مشهورند به راحتی با زیر پا گذاشتن بسیاری از ارزش ها و در یک معامله پنهان به سوداگری سیاسی می پردارند که بیش از همه بوی کاسبی می دهد!