با مرور ادبیات گفتاری و رفتاری مجریان این روزگاران کشور که با شعار زدودن بانیان وضع موجود در یکسال و اندی قبل بر سر کار آمدند ،خود امروز بانیان جدیدی شدند برای وضع حال و اینده مانند تجربه ای که در دولت محمود همسوی اصولگرای خود داشتند.
با نگاهی به فرمان های بایدی و دستوری در سطح مدیران از صدر تا ذیل اینگونه تصور می شود ، نه اینکه، اینان خود مسولان اجرا هستند و باید در تدبیر مدیریت اجرایی با بهره مندی از ظرفیت های قانونی و منابع از انسانی و سایر به رفع مشکلات و چالش ها بپردازند و چرخ لنگان و گیرکرده مصائب توسعه کشور را بچرخانند و حال آنکه تنها به دستور برای که می اندیشند جای سوال است؟
این بانیان به جای رفع مشکلات جامعه مدام از ادبیات دستوری باید ها استفاده و همگان متحیر از آنند که این دستورات برای چه کسانی صادر می شود و مخاطب آن چه کسی است اما نکته ای که جالب است تصور این باید پسندها است، که چون تا دیروز در مناصب دستوری حضور داشتند و دیگران را مخاطب خویش می پنداشتند اکنون هنوز در همان ذهنیت به میدان آمده اند و بسیاری هم هنوز شاید مانند آن وزیر پیشنهادی در روز رایآوری مجلس که هنوز نمی دانست به کدام وزارت راهی می شود سوژه این روزهای رسانه ها هستند!
این ادبیات تاکنون جز گره زدن بر کارها و مشکلات ثمری نداشته است که باید هرچه سریعتر برخی از این مدیران که در جایگاه مقام اجرایی تکیه زده اند بویژه استانداران و فرمانداران به خود آمده و به درک عمیق تر وظایف خود بیاندیشند که مخاطب بسیاری از این بایدها خود خودشان هستند و کسی در میدان نیست!البته نباید از نظر دور داشت که چه بسیار از این باید اندیشان هنوز آندر خم یک کوچه اند!