چند وقتی است که پس از سکوت یکساله و اندی و گذشت ایامی از روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رییسی و ارزیابی مدیران و کار آمدی دولتمردان در رفع مشکلات جامعه و چالشهای پاسخگویی به مطالبات و شعارهای انتخاباتی که در رصد قرار گرفته است ، حامیان و بانیان این دولت اصولگرا زنگهایی از گوشه وکنار در نقد اقدامات دولت سیزده به صدا در آورده اند و گوش نوازی می کند.
این انتقادها که این روزها با بالا رفتن روزانه نرخ دلار و طلا و سکه از یک سو و تاثیر آن بر معیشت مردم در کنار موج اعتراضات اجتماعی و خیابانی و آغشته شدن این فضا با مرز اغتشاش و نا ارامی های اجتماعی و سیاسی در دیگرسو در کنار نارضایتی از عملکرد مدیران منصوب طنینش بلند تر شده است می رود تا موجب رویگردانی از پشتیبانی های حداقلی دیگری از این دولت شود.
مهمترین نکته در انتقاد های برخواسته از همراهان و حامیان اصولگرای دولت و رییس آن بی توجهی به خواستگاه اصولگرایانه باورمندان این رویکرد در کشور و عدم تناسب بین رفتار فعلی با گفتار زمان انتخابات که شعارهایش برای این حامیان در رساندن جامعه به ایده آل های مطلوب اصولگرایانه و گفتمان انان جذاب بود ، می باشد.
این انتقادها که امروز از هر کوی و برزنی گفتمان قالب بر دولت در جامعه شده است یادداور روزگاران دولت های دیگر نیز هست چه انانکه با شعار اصلاح طلبی و اعتدالگرایی روی کار آمدند و چه پیش از اینها در دولت اصولگرای محمود روزگار گذرانده اند.
آسیب شناسی رویکرد شعار تا رفتار دولت های مستقر پس از انتخابات ها و گرفتن اعتماد عمومی با پشتیبانی باورمندان به شعارهای اعتقادی در این چهل و چند سال نشان از انحراف مسیری دارد که بیش از انکه در چهارچوب گفتمان های تبلیغاتی حرکت کنند، مسیر انان در کانال ترسیمی جریان های انحرافی و کاسبان فرصت طلب قرار می گیرد.
شاید برای کسانیکه با باور های اعتقادی در مسیر توسعه منافع ملی و رسیدن مردم به حق طبیعی و مطالبات خویش در پیچ و خم فعالیت های سیاسی ،سکاندار تریبون های تبلیغاتی کاندیداها و جریانهای منسوب به انان در انتخابات ها از چپ و راست در این سال ها شده اند،سخت تر از رنج روحی و روانی که در انحراف مسیرها با آنچه گفته شد می بینند، نباشد، بویژه وقتی کارها پس از مدتی در دست دلالان و کاسبان سیاسی و ترسیم کنندگان غیر انچه می بایست باشد ، می شوند.
اما این همه درد ناشی از پاسخگو نبودن جریان های فرصت طلب و آویزان های سیاسی به محروم بودن جامعه از احزاب و کارکردهای انان برمی گردد که در خلا جریان های سیاسی شناسنامه دار که باید پاسخگو باشند امور در دستان محفل نشینان و حلقه های محفلی محدود می شود که سرانجام هم نه پاسخگو هستند و نه پایبند به آن ارمان هایی که برایش هزینه شده است.
اکنون در این شرایط به جای پرداختن به حاشیه ها و گرو کشی های سیاسی بهترین راه بازشناسی آسیب ها توسط همه دلسوزان به منافع ملی و آرمان های ملتی است که هر روز پای اعتقاداتش در مسیر رسیدن به توسعه و رفاه هزینه های سنگینی متحمل می شود.
امروز زمان شناخت فرصت طلبان و ترد این جماعت و قطع دستانشان از منافع ملی است و ابن جز در همگرایی دلسوزانه متعهدانه به کشور و ملت نیست.امروز باید دریابیم که مشکل ما و شما در دستی نگاه اعتقادی و روش هایمان نیستیم بلکه مشکل اساسی فرصت طلبان محفل نشینی است که کشور و منافع انرا به تاراج می بردند و در هر دولتی دست بالا دارند.