سهراب عشق و عرفان را در طبیعت می‌دید/ و خدایی که در این نزدیکی است
سهراب عشق و عرفان را در طبیعت می‌دید/ و خدایی که در این نزدیکی است
معین نیوز_سهراب سپهری عالم لاهوت را در طبیعت جست‌وجو می‌کرد و می‌گفت روح انسان به طبیعت نیازمند است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سهراب را به عنوان یکی از رمانتیک‌ترین شاعران معاصر می‌شناسیم، شاعری که اشعار او دارای تصویرسازی‌هایی بکر و خلاقانه است و «صدای پای آب»، «نشانی» و «مسافر» معروف‌ترین آثار وی هستند.

سپهری چون نیما گرایش به رمانتیک داشت و رمانتیسم طبیعت‌گرا را با توجه خاص وی به حیوانات در اشعارش می‌بینیم:

و نخواهیم مگس از سرانگشت طبیعت بپرد
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و بدانیم اگر کرم نبود لطمه‌ای می‌خورد
به قانون درخت

آری سهراب عالم لاهوت را در طبیعت جست‌وجو می‌کرد و می‌گفت روح انسان به طبیعت نیازمند است:
روی شن‌ها هم
نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی ست که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند

وی عشق و عرفان را در طبیعت می‌دید:
و خدایی که در این نزدیکی ست
لای این شب‌بوها
پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب
روی قانون گیاه
در اشعار سهراب شاهدیم که مرز بین طبیعت و ماورای طبیعت گم‌ می‌شود.

از سوی دیگر یکی از ویژگی‌های شعر سهراب غم و اندوه مشهود از دیدن گذشت زمان است. وی بیشتر به رنج تمایل داشت تا شادی و اندوهش غم افراد جامعه بود و اندوهناک از دست رفتن گذشته‌های طلایی، ازدحام زشتی و از دست رفتن ایمان و عواطف اصیل و پاک و ارزش‌ها بود:
زانوی عروج خاکی شد
انگشت تکامل
در هندسه دقیق اندوه تنها می‌ماند

سهراب همچنین عاشق بود و اعتقاد داشت اگر اشکال و صور را با دیدی عاشقانه تعبیر کنیم زیبایی آنها قابل ادراک خواهد بود:
تا شب خیس محبت رفتم
من به دیدار کسی رفتم
در آن سر عشق رفتم رفتم تا زن
تا چراغ لذت
تا سکوت خواهش

سهراب عاشق سفر بود و غیر از سفرهای رویایی سفرهای واقعی به ژاپن، هند، پاکستان، افغانستان، مصر، آلمان، هلند، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، اتریش، یونان، آمریکا و برزیل داشت ولی بیشتر آرزومند یک شهر رویایی و اساطیری بود که سرانجام به سوی آن رهسپار جاده مرگ شد:
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
پشت دریاها شهری ست
که در آن وسعت خورشید
به اندازه چشمان سحرخیزان است