همانگونه که تمساح رودخانههای آفریقا هنگام مهاجرت گوزنهای یالدار مترصد حس کردن لرزشهای ایجاد شده توسط سم این پستانداران هستند و به شکم صابون میزنند و منتظر مینشینند. همین طور صیادان نامرد فریدونکنار نگاهها را به آسمان دوختهاند و منتظر ورود فرشتگان زیبا و معصومی هستند که به زودی از راه میرسند. شاهد بودیم که در یک غروب غمبار، صیادی با غرور و خرسندی یک غاز درشت را از توری جدا کرد.
دو بال را در دست داشت. حیوان وحشتزده بال میزد. تمام تنه غاز تکان میخورد و بالا و پایین میرفت. مرد با خونسردی و قساوت تمام، دو بال غاز را درهم کرد و پیچاند. صدای شکستن بالها را شنیدم. حیوان دیوانهوار از درد سر خود را به چپ و راست تکان داد و سرش به گوشهای افتاد و از حرکت باز ایستاد من بیاختیار با تاسف گفتم: وای مُرد. مردک با خنده گفت: نه پس تو چه پرندهشناسی هستی؟ این از درد بیهوش شده! و بیاعتنا غاز را داخل یک سبد انداخت و گفت: آ، آ یعنی همین، تمام شد! از این همه شقاوت و قساوت که در نهایت خونسردی ظهور میکرد حالت تهوع به من دست داد. حتما این مرد هر فصل صدها بار به این کار دست میزند. ولی مگر تور هوایی و کاربری آن در ایران ممنوع نیست؟
نظری به گذشته: در سازمان حفاظت محیط زیست بسیاری از مطالعات و بررسیها با هواپیما انجام میشود به خصوص در واحد پرندگان که بنده امکان ارائه خدمت داشتم. خط ساحلی را از شرق به غرب دریای مازندران بررسی میکردیم. در حوالی بابل چند تور هوایی را مشاهده کردیم. روی یک جاده خاکی فرود آمدیم. با کمی راهپیمایی به تورها رسیدیم.
صاحبان آنها با دیدن ما گریزان شدند. ما چندین بال پرنده را داخل تور گرفتار دیدیم. آنها شاید ساعتها و روزها گرفتار دام شده بودند. چند بال پرنده مرده بودند. یکی از دامها از سنگینی وزن پرندگان به زمین افتاده بود و چند مرغابی در آب خفه شده بودند. آنها که زنده بودند را آزاد کردیم و برخی با پای شکسته و بال مصدوم قادر به پرواز نبودند. آنها را به پلیس تحویل دادیم تا به اشخاص مناسب تحویل دهند که معمولا به مدارس و محل نگهداری کودکان و زندان برای تغذیه تحویل داده میشوند. به تالاب عزیزک در اطراف بابل رفتیم.
باز هم انتظار داشتیم که صاحبان تورهای هوایی با دیدن یونیفرم ما بگریزند. اما زهی خیال باطل! آنها همچنان به تعمیر تورهای خود مشغول بودند و به مرمت چشمههای تور خود همت گماشته بودند. همان کاری که در فریدونکنار با آزادی کامل انجام میدهند.
یکی از همکارانم میگفت ما در زمینه محیط زیست بهترین قوانین را داریم و بدترین اجرا را. به قوانین شکار و صید در جمهوری اسلامی ایران پناه بردم، برای نمونه شکار و صید به روشهای زیر ممنوع است: شکار با مسلسل استفاده از تفنگهای سرپر و تفنگ ساچمهای، خفیف ساچمهای و تک گلوله، شکار با استفاده از سموم، بستن سد، استعمال هر گونه تله، دام و تور برای صید؛ شکار مرغابی و سایر پرندگان آبی با تور هوایی و دام؛ تعقیب و شکار جانوران وحشی با تور هوایی و دام؛ تعقیب و شکار جانوران وحشی با قایق موتوری و… . با آگاهی عرض میکنم که در کمتر کشوری در جهان قوانین شکار و صید به این حد جامع و کامل است ولی با وجود این قوانین چرا در فریدونکنار کشتار پرندگان کماکان ادامه دارد؟ محیطبانها که پدر یکی از آنها با کمال آزادی دام میگسترد، متخلف را جلب و به مقامات انتظامی معرفی میکند و آنها این متخلفها را به خاطر آنکه برای معیشت خود دست به خلاف میزنند، آزاد میکنند. محیطبان با چه انگیزهای متخلف را دستگیر کند؟
اقتدار واقعی برای یک کشور آن است که قانون را در سراسر کشور به اجرا دربیاورند. فریدونکنار لکه ننگی بر دامن پاک ایران ماست. یک روزنامه انگلیسی نوشته بود به قتلگاه پرندگان نروید! و روی نقشه موقعیت فریدونکنار را مشخص کرده بود.