«علاقه من به نقاشی و پرداختن به آن شاید نخستین اتفاقی بود که دریافتهام و ریشه آن در تمام تار و پودم تنیده شده. در زندگی به سکوت، تنهایی و انزوای درونی خو گرفتهام و این از گذشتههای دور و از کودکی با من بوده و بعدها ریشه گستردهای یافته است.».
مسعود عربشاهی که در ۳ دهه گذشته یکی از مطرح ترین نقاشان مدرن ایرانی در سطح جهان بوده، در ۱۹ شهریور ۱۳۱۴ خورشیدی در تهران متولد شد. او تک فرزند خانواده بود و در دوره نوجوانی و میان ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۵ خورشیدی تحت نظر محمود اولیا شروع به آموختن نقاشی کرد. صادق تبریزی همکلاسی عربشاهی این بخش از زندگی وی را چنین توضیح داده است: «دوران نوجوانی را در محضر محمود اولیا به شناخت نقاشی واقعگرا و رنگهای طبیعت و دستیابی به طراحی دقیق اشیا و انسان سپری کرد. افرادی که شاهد این دوره از کوششهای او بودهاند، تعهد وی را برای پایهریزی یک نقاشی حساب شده میستایند.»(۱)
در سال های دوران دبیرستان، نقاشی آنقدر برایش مهم شد که سه سال اول دبیرستان قدری بیشتر به درازا کشید. در عرض چند سال کار مداوم، برای او دستمایهای غنی در طراحی، نقاشی و درک درست تناسبات طبیعی فراهم کرد و وقتی به «هنرستان تجسمی پسران تهران» راه یافت به خوبی با مسایل آکادمیک آشنا شد. (۱۳۳۵ ـ ۱۳۳۷). «زمانی که به هنرستان رفتم، وابستگیام به نقاشی و در نتیجه سرعت کارم بیشتر شد و همبستگی بهتری در کارهایم شکل گرفت. یعنی جمع و جور شدند و از پراکندگی گذشته درآمدند.»
عربشاهی در ۱۳۴۰ خورشیدی وارد هنرکده هنرهای تزیینی شد. در همین سال نیز ازدواج کرد. حسین کاظمی، کریم امامی و تعدادی اساتید فرانسوی از جمله اساتید این سالها بودند. دوستی با صادق تبریزی، فرامرز پیلآرام و منصور قندریز که از زمان تحصیل در هنرستان آغاز شده بود، در هنرکده تزیینی نیز ادامه یافت. (۲)
سالهای دانشکده، اساتید و فضای پربار این دوره در کنار کتابخانه غنی آن، فرصت مساعدی را برای ادامه مطالعات و پژوهش پیرامون دوران کهن تمدنهای ایران، بینالنهرین، مصر و نیز ریشهیابی و فراگیری اصول و تکنیکهای نقاشی غربی بود تا از این طریق، ضمن همراهی با دگرگونیها و نیازهای دنیای معاصر، قالبی برای بیان، عرضه و تداوم اندیشههای سنتجوی خود بیابد.
اینگونه است که عربشاهی، بیآنکه نقشمایهها، کندهکاریها و خطوط کتیبه ها را بازسازی و بازآفرینی کند، حس جاری در آنها را به تماشاگر القا می کند. این القا و نگاه تجریدی او از شناخت و تسلط وی بر واژگان حسی و ارتباطی انتزاعی هنر نوین سرچشمه می گرفت. با همین تجربیات نخستین نمایشگاه انفرادی خود را برپا کرد. در همین سال با ۲ اثر در چهارمین بیینال تهران شرکت کرد و برنده جایزه نیز شد.
سالهای پر بار دانشگاه که تمام شد باز به محیط تنهایی و سکوت خود که سالها از آن دور بود، برگشت. مطالعه و نقاشی را با جدیت ادامه داد در همین زمان در «سازمان شهرسازی وزارت کشور» استخدام شد و مدت ۲ سال همکاری کرد. به همدان رفت و در طول این مدت به طراحی و نقشهکشی از پلان بناهای تاریخی پرداخت. تجربهای که مدتی بعد وارد نقاشیها و نقشبرجستههایش نیز شد.
در طول ۲ یا سه سال که سخت درگیر اجرای نقشبرجستههای سفارش شده بود، مدتی از نقاشی بازماند، اگرچه مطالعات او ادامه پیدا کرد. دامنه مطالعات خود را به مفرغ های لرستان و سایر اشیا تزیینی این دوره کشاند و با کوشش و علاقه بیشتری به نقاشی پرداخت. «در این زمان می اندیشیدم که آیا مسایل مربوط به زمان خود را در نقاشیهایم مطرح کنم و یا باید از ذهنیت گذشته و نقش آن دوری جویم؟ این پرسشی است که مدت ها به آن اندیشیدهام و سرانجام تنها ارتباط سنت و ذهنیت را پایه روشنی برای کارهای تداوم یافته خود پیدا کردهام.»(۳)
به اتفاق و همراهی مارکو گریگوریان، مسعود عربشاهی، غلامحسین نامی، مرتضی ممیز، فرامرز پیلارام، سیراک ملکوتیان و عبدالرضا دریابیگی، گروهی با نام «گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان» شکل گرفت. (۱۳۵۳ ـ ۱۳۵۶) این گروه در طول سه سال فعالیت خود نمایشگاههای متعددی را همراه با هنرمندان مدعو و با عناوین «آبی» و «گنج و گستره» در ایران و خارج از کشور برپا کرد. از جمله: نمایشگاه بینالمللی «بال سوییس» (۱۳۵۵) و Wash Art آمریکا (۱۳۵۶).
او از نقاشان وابسته به شیوه سقاخانهای نیز محسوب میشود که به همراه نقاشان هم دوره خود، ” گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان” را در ۱۳۵۳ خورشیدی تشکیل دادهاند.
عربشاهی در ۱۳۶۱ خورشیدی برای مدتی به فرانسه مهاجرت کرد اما تا مدتی که در ایران بود و نیز زمانی که رفت در همان خلوت خود، کارش را ادامه داد. تعداد زیادی نقاشی و طراحی در زمینه اشعار مولانا از جمله کارهای قبل از سفر وی است.
حد فاصل ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ خورشیدی که عربشاهی به فرانسه رفت و در طول یک سال و نیم اقامت در آنجا از موزه ها و نمایشگاه های متعدد آثار نوین دیدن کرد و تجربه در شیوههای تازهای را آغاز کرد. ورود عناصر فضایی و نجومی در نقاشیهای او مربوط به همین سالها است.
به طور کلی سفر به اروپا و زندگی در پاریس و گذران بیشترین وقت زندگی در موزهها و تجربه جامعه مدرن و نوین اروپایی در تضاد آن با نگرش و شیوه زیستشرقی، راهگشای نوینی برای تجربههای خطوط و اشکال هندسی و فضایی و نجومی و گردش سیارهها و مدارهای ستارهشناسی و جذبه های حرکت قانونمند آنها، شیفتگی و شوری ناشناخته داشت، در این رویارویی فرهنگی، شیفته بینشی شد که در ذات خود، خورشید و کهکشانها و آسمان و قانونمندی و تأثیر آنان بر زندگی را ارج نهاد.
بلافاصله پس از پاریس، عربشاهی تا ۱۳۷۱ خورشیدی به آمریکا سفر کرد و در طول ۸ سال اقامت در آمریکا، فعالیت خود را کماکان ادامه داد. در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی شرکت کرد و سفارشهای متعددی برای اجرای نقش برجسته و مجسمه دریافت کرد. از جمله: ساخت مجسمه با آلومینیم در محوطه و نقشبرجسته در داخل ساختمان بیمه کالیفرنیا، نقشبرجسته در ساختمان وست هالیوود در لسآنجلس با فلز و تعدادی نقشبرجسته برای خانههای شخصی. (۴)
حضور مجدد در تهران با استقبال گالریداران مواجه شد. گالری سیحون در ۱۳۷۲ خورشیدی تعدادی از کارهای جدید او را به نمایش گذاشت. سال بعد نیز ابتدا گالری گلستان آخرین تجربههای وی را و در مهر همان سال گالری برگ، مروری برآثارش را ارایه داد.
وی همچنین ضمن شرکت در تعدادی نمایشگاههای انفرادی و گروهی در ایران و خارج از کشور در ۱۳۸۰ خورشیدی نیز بزرگداشتی از طرف موزه هنرهای معاصر تهران همراه با مروری بر آثار دورههای مختلف کار ایشان برگزار شد و کاتالوگی نیز به همین مناسبت از سوی موزه معاصر انتشار یافت.
سرانجام مسعود عربشاهی ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ خورشیدی در ۸۴ سالگی بر اثر بیماری قلبی و ریوی در بیمارستان عرفان تهران دار فانی را وداع گفت.
منبع:
۱- پیشگامان هنر نوگرای ایران. ص ۲۶
۲- سالشمار زندگی مسعود عربشاهی. این سالشمار با همکاری نقاش و توسط «رضا گوهرزاد» محقق ایرانی ساکن آمریکا، تهیه شده است.
۳.- رضا گوهرزاد. نگاهی به زندگی و آثار عربشاهی. دی ۱۳۸۰
۴- محمد شمخانی. پشگامان هنر معاصر ایران. مجموعه مقالات، گفتگو با مسعود عربشاهی. نشر آگاه. زمستان ۱۳۸۴