داستان سفر رئیس جمهور چین به عربستان و امضای تفاهم نامه های همکاری دو کشور در کنار اظهارات شی در خصوص ایران و امضای بیانیه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بویژه تایید مداخله گرایانه در مورد جزایر سه گانه ایران و واکنش های تند مردم و چهره های سیاسی فروکش نکرده بود که شاهد حضور هیاتی به سر پرستی معاون نخست وزیر چین به ایران برای بررسی ابعاد قرار داد همکاری ۲۵ ساله شدیم آن هم معاونی که با شبهه برکناری همراه بود !.
این حضور اگرچه نمی توانست بدون برنامه ریزی از قبل و در مسیر پروتکل های روابط بین الملل در هماهنگی با وزارت خارجه باشد اما چند روز پس از سفر رئیس جمهور چین به عربستان و آن اظهارات و واکنش ها ،این سفر در این هنگام شاید به نوعی تداعی گر اقدامی با دستپاچگی برای فضا سازی در افکار عمومی و کاهش و خنثی سازی خشم عمومی از نوع رابطه با چین تعبیر شود !هر چند که چین در این سال های قرار کوفتن در اوج قدرت اقتصادی خود نشان داده است که در مسیر انتخابی هر راهی که بخواهد می رود و چندان تابع شرایط طرف های مقابل نیست.
آنچه اکنون مورد سووال است آیا دستگاه دیپلماسی کشور که معمولا اتفاقات ریز و درشت کشورها را رصد و تجزیه وتحلیل می کند نمی توانست در تحلیلی پیش دستانه در خصوص دیدار روسای دو کشور چین و عربستان به نوعی با یادآوری های طرح قرار داد همکاری ایران و چین دست به ابتکار فضا سازی برای مهار شکل گیری رابطه ای دیگر در دوگانه ایران و چین و عربستان و چین بزند تا شاید مانع از رویارویی دیگر ایران و عربستان در فضایی دیگر بویژه قدرت گیری اقتصادی این کشور ایستاده در خلیج فارس که رقیب دیرینه در جهان اسلام و منطقه برای ایران شود.
آیا نباید دستگاه دیپلماسی کشور با رصد جامع اتفاقات نظام بین الملل و تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاع رسانی به موقع و جامع به مسوولان ارشد و تصمیم گیر نسبت به اقدامات پیش دستانه ، برنامه ریزی کند؟
با این اوصاف چه تحلیلی می توان بر وضعیت فعلی مدیریت دستگاه دیپلماسی داشت با ابن دستگاه خالی از نیروهای کار امد است و نیروهای خبره و کارشناس به حاشیه رانده شده اند و یا آنقدر افراد خاصه و خلاصه از هر طیف و گروهی بدون تجربه و کار آمدی در این مجموعه حساس رخنه کرده اند که دیگر از آن خاصیت پیشین که انتظارش می رفت و یک تنه در جنگ با قدرت های سیاسی کشورهای برتر ژنرال محور بود از نظر دور افتاده است!
بطور حتم موفقیت هر کشوری در برقراری پیمانهای همکاری و بهره بردن از این همکاری ها داشتن دست بالایی است که به واسطه قدرت کسب اطلاعات و تحلیل داده ها با در نطر گرفتن سناریوهای مختلف رفتار متقابل در مسیر دکترین منافع ملی اتفاق می افتد و آنچه را که امروز در روابط بین الملل با آن روبرو هستیم خالی بودن خزانه دانش دیپلماسی و بهره مندی هوشمندانه از شرایط و خبرگانی است که اگر بودند هر روز به واسطه فضاسازی های محتلف در سازمان های بین المللی و یا روابط کشورهای همسایه و منطقه در دوگانه مقابله با قدرت ها و جنگ دیپلماتیک دور نمی خوردیم.در چنین شرایطی بهتراست دولت به جای بهره گیری از وابستگان کم تجربه از نخبگان سیاست ورز در عرصه دیپلماسی بهره مند و سیاست های کلان کشور را براساس منافع ملی بدون در نظر گرفتن خواستگاههای محفلی و وابستگی های سیاسی مطابق آنچه در سایر دستگاهای اجرایی مشهود است پیش ببرد .
بازی چین با ایران در این روزها شاید بیش از انکه متاثر از شناخت و برنامه ریزی از جایگاه کشورهای مقابل ایران باشد تحت تاثیر منفعل بودن دستگاه دیپلماسی کشور و نبود قدرت و چانه زنی های برتر برای مطالبه منافع ملی باشد و به قول ظریف وزیر خارجه پیشین که این روزها کلیپ مصاحبه اش دوباره بازتاب داشت در روابط دیپلماتیک هیچکس با کشور مضطر کار نخواهد کرد و آن را به باور نخواهد گرفت و با توجه به این حال این روزهای ما در موجی از اضطراب ها در دیپلماسی روبروییم که باید به خود بیاییم!