چهارسال پیش وقتی با آسودگی و دلخوشی تمامی پیشبینیهای معتبر و غیرمعتبر حتی پیشگویی رائفیپوریستها! سر بر بالین گذاشتیم که هیلاری کلینتون سکاندار بعدی کاخ سفید است و میراثدار درستی برای برجام و دیگر معاهداتی که آینده دنیا به آن گره زده شده باشد اما زهی خیال باطل! و انتخاب ترامپ دقیقا همان حسِ مشابه پیروزی احمدینژاد در سال ۸۸ را تداعی کرد که انگار روزگار دوباره تصمیم گرفته انگشت وسطش را به سوی ما نشانه بگیرد.
با تمام این اوصاف، مردم سال ۹۶ هم پای صندوق آمدند و به وظیفه عقلایی خود در قبال آینده این کشور عمل کردند اما غافل از اینکه قرار است امیدمان به بدترین شکل ممکن تحقیر شود. مشکلات عدیدهای که آدرس تمام آنها را رییس این دولت به کاخ سفید و ترامپ حواله میدهد. اتفاقاتی که ثابت میکرد همچنان قرار است به قول معروف، سعادت ما و آنها همچون دو سر یک الاکلنگ باشد؛ هوا رفتن یکی، نیازمند به خاک نشستن دیگری است.
سرمایه اجتماعی، زمان و فرصتهای زیادی برباد رفته و برای نسل ما هم چیزی به سقوط آخرین ذراتِ این ساعت شنی باقی نمانده. حرفهای دوستان را که گوش میدهم، وضعیتمان را همچون تصویرِ این مطلب متصور میشوند فقط بجای آنBMW، پراید ۱۳۰ میلیونی را در نظر بگیرید که در آن نشسته و در حال غرق شدن هستیم! آب تا زیر چانه بالا زده و تنها امیدمان این است که «جو بایدنی» بیاید تا اوضاع از این بدتر نشود و با یک تکه سنگ، شیشه را بشکند و ما را از این مخمصه نجات دهد. حالا اگر با همان سنگ، سرِ خودمان را نشکند که چه بهتر!
با تمام اتفاقاتی که این مدت اخیر به وقوع پیوست؛ از پاره کردن برجام و بازگشت تحریمها و ترور سردار سلیمانی و دهها مورد هولناک دیگر برای ما و نظم و امنیت جهانی، دیگر کسی نمیتواند مدعی شود که اوباما و ترامپ فرقی با هم ندارند. او دست به کارهایی زد که هیچ سیاستمدار عاقلی جرات فکرکردن به آن را هم نداشت. نمودِ سرشکسته بودنِ ترامپ در سیاستهایی که در قبال ایران در پیش گرفت همین است که چندی پیش مشاور امنیت ملی آمریکا اعلام کرد که دیگر تحریمی وجود ندارد تا علیه ایران بکار بگیریم و همه چیز حکایت از آن است که فشار حداکثری به ایران به پله آخر رسیده. فشارهایی که نه تنها منجر به تغییرات مدنظرِ ترامپ در رفتار جمهوری اسلامی نشد بلکه تمام فلاکت آن در روزگار بحران و تحریم و کرونا بر دوش مردم ایران بود و آمریکاییها مخصوصا جمهوریخواهان باید این را بیش از پیش مدنظر داشته باشند. هر چند در داخل هم خیلیها همصدا با دیگر بدخواهانِ موجودیتی به نام ایران در منطقه، بدشان نمیآید تا مدتها برطبل این فلاکت بکوبند.
- نویسنده : ایمان رنجکش: